رستم فرخزاد با ایران چه کرد ؟؟؟

  • 1393/02/08 - 12:39
این مقاله، مستنداتی درباره‌ی نقش «رستم فرخزاد» در به‌هم‌ریختگی اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران، همزمان با حمله‌ی اعراب، ارائه می‌کند. نگارنده‌ی این نوشتار، نه با رستم فرخزاد و نه با هیچ کس دیگر کینه و دشمنی ندارد، هدف تنها بیان حقایقی است که کمتر شنیده می‌شود. به راستی، رستم فرخزاد چه نقشی در سقوط ساسانیان ایفاء کرد؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جنگ قادسیه و نبردهای پیش و پس از آن، همواره محل گفتگو بوده است. در این زمینه هرچه بیشتر مطالعه و تحقیق می‌شود، نکاتی شگفت‌انگیزتر به دست می‌آید. از آن جمله بررسی ابعاد گوناگون شخصیت رستم فرخزاد (فرمانده ارتش ساسانیان در زمان حمله‌ی لشکریان عمر بن الخطاب به ایران) است. این مقاله، مستنداتی درباره‌ی نقش «رستم فرخزاد» در به‌هم‌ریختگی اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران، همزمان با حمله‌ی اعراب، ارائه می‌کند. نگارنده‌ی این نوشتار، نه با رستم فرخزاد و نه با هیچ کس دیگر کینه و دشمنی ندارد، هدف تنها بیان حقایقی است که کمتر شنیده می‌شود.
یکی از مهم‌ترین و سنگین‌ترین ضرباتی که رستم فرخزاد بر پیکره‌ی ایرانِ ساسانی وارد نمود، کودتای وی علیه آزرمیدخت (ملکه‌ی وقت ساسانیان) بود. بدین صورت که رستم فرخزاد به خاطر مسائل شخصی، با ارتش تحت امر خود به تیسفون حمله کرده؛ آزرمیدخت را کور کرد و سپس او را کشت.[1] همین امر موجب بروز یک شکاف عمیق و جبران‌ناپذیر در جامعه‌ی ایرانی شد. چه اینکه آزرمیدخت در شش ماه حکومتش، توانست به بخشی از جامعه سر و سامان دهد. لیکن کودتای رستم فرخزاد علیه وی دقیقاً در زمانی رخ داد که اعراب به ایران حمله کرده بودند.[2] در حقیقت این اقدام خودخواهانه‌ی رستم فرخزاد موجب شد وضعیت کشور متشنج شده؛ جنگی داخلی رخ دهد.
از دیگر اقدامات خائنانه‌ی رستم فرخزاد، تنش‌های وی با فیروزان بود که در نهایت موجب شد جامعه‌ی ساسانی به طور کامل دچار ازهم‌گسیختگی شود. این دو نفر، فرماندهان ارتش ایران بودند که بر سر قدرت، با یکدیگر به نزاع پرداختند. آن هم در زمانی که ایران ساسانی در بدترین شرایط ممکن قرار داشت؛ در وضعیتی کاملاً شکننده، که بخشی زیادی از کشور به تصرف سپاهیان عربی درآمده بود. منابع متعدد تاریخی گویای این است که مردم ایران در ماجرای جنگ قادسیه، این دو فرمانده ارتش را بزرگترین مقصر در نابسامانی کشور می‌دانستند.[3] رفتارهای نابخردانه و ننگین رستم فرخزاد به اندازه‌ای شدید بود که در ماجرای جنگ قرقس (یکی از نبردهای سنگین میان سپاه عرب و ساسانیان)، پارسیان علیه او شوریدند و همین امر سبب شد که ارتش ساسانیان ضعیف‌تر گشته؛ جنگ داخلی تشدید گردید.[4]
دیگر نکته‌ی قابل توجه این است که در دین زرتشتی، زنان و دختران از نسل اهریمن شمرده می‌گردند [5]، لذا پادشاهی یک زن بر کشور، برای اشراف و بزرگان ساسانی، قابل تحمل نبود. لیکن چون در دربار ساسانیان هیچ شاهزاده‌ای از جنس مذکر نمانده بود، به اجبار و از سر ناچاری، پوراندخت (دختر خسرو پرویز) به پادشاهی رسید. اقدامات حیرت‌انگیز رستم فرخزاد در این زمینه هنگامی بود که وی‏ نزد پوراندخت (ملکه وقت ساسانیان) رفت. او از پوراندخت درخواست کرد تا تمامی «زنان» خسروپرویز را معرفی کند. پوراندخت چنین کرد. سپس رستم فرخزاد دستور داد تا زنان درباری (از جمله همسران خسروپرویز) را شکنجه کردند (!) تا اگر فرزند مذکّری دارند، اعلام کنند! در اثر این رفتار بی‌شرمانه‌ی رستم فرخزاد، پسرکی به نام یزدگرد سوم (که از ترس جانش مخفی شده بود) را یافتند و به زور بر تخت پادشاهی نشاندند! [6] و پوراندخت نیز به طرزی مشکوک از صفحه روزگار محو گردید. 
دیگر لکه‌ی سیاه که در کارنامه‌ی رستم فرخزاد دیده می‌شود، که حقیقتاً ضربه‌ای مهلک بر پیکره‌ی جامعه‌ی ساسانی بود، پیشگویی‌های وی مبنی بر پیروز شدن اعراب بر جامعه‌ی ساسانی بود. وی منجّم بود و از حرکت ستارگان، سرنوشت ساسانیان را دریافته بود که شکستی سنگین از سپاهیان عرب خواهند خورد.[7] لذا این پیشگویی وی موجب تضعیف روحیه‌ی بخش عظیمی از جامعه‌ی ساسانی شده بود. چنان‌که جمشید گرشاسب چوکسی (پژوهشگر زرتشتی) درباره‌ی نقش ادبیات پیشگویانه در تصرف ایران، می‌نویسد که رستم فرخزاد پس از بررسی اجرام فلکی و دریافتن این مسئله که اعراب در این نبرد پیروز می‌شوند، این مسئله را با مردم نیز در میان گذاشت! [8] البته نقش رستم فرخزاد در فروپاشی نظام حکومتی ساسانی، بسیار شدیدتر از این است. وی قبل از این حوادث نیز سپاهیان ایران را علیه خسرو پرویز شورانده بود. در حالی که می‌توانست بین قوای نظامی و سیاسی، صلح و دوستی برقرار کند، اما با حیله‌گری‌هایش موجب بروز اختلافات و درگیری بین قوای ایرانی شد. حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که خسرو پرویز بر اثر یک اشتباه (یا حتی یک مسئله واقعی) بر بعضی سپاهیان خشم گرفت. آن گاه رستم فرخزاد را مأمور نمود تا سپاهیان را اخطار دهد. لیکن رستم فرخزاد به جای اینکه با نرمی مسئله را خاتمه دهد، سپاهیان را علیه خسرو پرویز تحریک و تهییج نمود.[9] چه اینکه خود از فرمان شاه سرپیچیده بود:

         كه پيچيده بد رستـــــم از شهــــــــريار            بجايى خود و تيــغ زن ده هـــزار [10]

وی به اندازه‌ای سخن‌چینی و نمامی نمود تا اینکه سپاهیان را علیه خسرو پرویز به شورش درآورد و کشور را به لبه‌ی پرتگاه رساند:

         بدَر بر همــــــى بود تا هــــر كســــــــــــى            همــى كـــرد زان آزمايـــــــــــش بســـــى‏
         همى ساخــت همــــواره تا آن سپـــــــــاه            بپيچيـــــــد يك سر زِفَـــرمان شـاه [11]

سپس كار را به جايى رسانید، كه شاه را بركنار كردند.[12] آنگاه شیرویه (پسر خسرو پرویز) به پادشاهی رسید، لیکن ایران سراسر جنگ داخلی، آشوب و شورش شده بود.[13] بی‌تردید قدرت‌طلبی‌ها و رفتارهای نامعقول رستم فرخزاد نقشی اساسی در سقط حکومت ساسانیان داشت. چنانکه وی خود نیز بر اندیشه‌ی ناثواب و طمع‌ورزی‌هایش اقرار نمود. چنان که شخصی به او گفت: «تو كه واقع حال [شکست خوردن ساسانیان از سپاه عرب] را مى‏‌دانى چرا اين كار [فرماندهی سپاه] را پذيرفتى؟» گفت: «از روى طمع و علاقه به رياست».[14] در نهایت نیز رستم فرخزاد، در نبرد به دست سعد بن ابی‌الوقاص کشته شد.[15]

پی‌نوشت :

[1]. آرتور كرستين‌سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه: رشيد ياسمى،‏ انتشارات دنياى كتاب، تهران ۱۳۶۸، ‏ص 649-647
سر جان مالكوم، تاريخ كامل ايران‏، ترجمه: ميرزا اسماعيل حيرت‏، انتشارات افسون‏، تهران ۱۳۸۰، ج 1 ، ص 106
عباس قدیانى‏، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏، انتشارات آرون‏، چاپ ششم، تهران‏، ج 1 ، ص 21
و از منابع کهن نیز بنگرید به :
تاريخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، انتشارات اساطير، تهران‏ ۱۳۷۵، ج‏ 2 ، ص 784
ابن مسكُـوَيه، تجارب الامم، ترجمه الف. امامى و ع. منزوى‏، ناشر: سروش / توس‏، تهران‏، ۱۳۶۹ / ۱۳۷۶، ج ‏1 ، ص 224 و ...
[2]. تاريخ طبري، همان، ج ‏ 4 ، ص 1592
[3]. ابن مسكُـوَيه، تجارب الامم، همان، ج‏ 1 ، ص 288     
[4]. تاريخ طبري، همان، ج‏ 4 ، ص 1601 ؛ ابن مسكُـوَيه، تجارب الامم، همان، ج ‏ 1 ، ص 281
[5]. بنگرید به مقاله «عقل زن در نگاه دين زرتشتی» و «برتری پسر بر دختر در دین زرتشتی»
[6]. ابن مسكُـوَيه، تجارب الامم، همان، ج‏1، ص: 289
[7]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص 1343 ، بيت 48754 –48759
[8]. جمشید گرشاسب چوکسی، ستیز و سازش؛ مسلمانان غالب و زرتشتیان مغلوب، ترجمه نادر میرسعیدی، انتشارات ققنوس، تهران 1385، ص 74-75
[9]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص  1314 ، در فهرست: "برگشتن سپاه ايران از خسرو و رها كردن شيرويه از بند" و ص 1316 بیت 47802-47804
[10]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص 1317 ، بیت 47814
[11]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص 1317 ، بيت 47819
[12]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص 1317
[13]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص 1317- 1319 
[14]. تاريخ طبری، همان، ج‏ 4 ، ص 1594-1593
[15]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص  1349
 

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

فقط یه پان ترکیسم کم داشتیم، چرا نمیری پیش اردوغان کمک داعش کنی سر مردم ببری و در کنار غنائم، حوریه های زمینی جایزه بگیری و هرجا نشستی بگی هدف من مثل عمر یاد دادن احترام به والدین و برادری و برابری هست! یکی دوتا از نوشته هات رو دیدم چقدر شرم آوری!

من عربي از عشائر عرب خوزستان همه وجودم از كورش پرست و نژادپرستان متنفرم و از وجهه توهينها انتقام سختي از آنان ميگيريم . هرچه به ما توهين كنيد همانند نور بر چشمان خواب آلود است كه باعث بيداري و التفات ميشود. امت عرب خوزستان به يقظه رسيدند. كورش پرستان نژادپرستان به امت عربي توهين كنيد. به عربها توهين كنيد و بيشتر بيشتر توهين كنيد فحش بدهيد چون ما بيدارتر ميشويم و خواب آلودگان ما بيدار ميشوند. به ما توهين كنيد ولي بدانيد كه ما حركتي شروع كرديم كه و به زودي بر سرتان فرود مياييم

منم با تمام وجودم از تو و امثال تو متنفریم . نه همه ی اعراب چون نصف دوستا منم عرب هستن ولی تو از اون جاهلاشی

زشیر شتر خوردن سوسمار از فردوسی هست خالی نبندید و فردوسی ضد سوسمار با نوشتن شاه نامه حال عربپرستان رو سوسمار خور ها رو در زمانش و حال و تا ابد گرفته و برای رستم فرخزاد شهید راه ایران هم در شاهنامه صحبت کرده برای این مرد بزرگ

پشیوتن واسه حرفت سند بده ! اگه واقعاً چنین چیزی هست خوب سند بده !!! با جاروجنجال و هوچیگری چیزی ثابت نمیشه اینو بفهم ! سند بده وگرنه از این به بعد بهت میگم پشیوتن کذاب !!!

من موندم این رستم فرخزاد که جز تفرقه افکنی و ریختن خون مردم ایران کاری نکرد رو چه حساب بعضیا اونو قهرمان ملی میدونن ؟ یعنی اینقدر قهرمان کمه که باید یه خائن رو ازش تقدیر و تمجید کنن ؟ حیف نام رستم پهلوان که روی اسم اون خائن بود.

به عنوان یک ایرانی عزیزان رو به کنار گذاشتن تعصب دعوت میکنم. چون ایرانی هستیم دلیلی نداره تاریخ رو به صورت دروغ نقل کنیم. تعصب و تحجر رو باید کنار بذاریم. خیانت های رستم فرخزاد به ایران در جنگ قادسیه و قبل اون یک چیز واضح هست. و جای انکار نداره کسانی که انکار میکنند لطفاً جواب بدن : 1- اینکه رستم فرخزاد با ارتش تحت امر خود به تیسفون حمله کرد و ملکه ایران رو کشت و باعث تشدید بی نظمی و رخ دادن جنگ داخلی در کشور شد از دید عزیزان خیانت هست یا نیست ؟ 2- اختلاف و درگیری رستم فرخزاد با فیروزان بر سر قدرت رو چطور توجیه میکنید ؟ آیا این درگیری کهباعث تفرقه و شکاف در جامعه شد خیانت نیست ؟ 3- اگر رستم فرخزاد آدم درستی بود چرا در ماجرا قرقس مردم ایران علیه رستم فرخزاد شوریدند. 4- اقدام رستم فرخزاد در جمع کردن زنان خسرو ÷رویز و کتک زدن آنها و اعتراف گرفتن از ملکه های ایران که به نوعی تعدی و تجاوز جسمی و روحی به زنان دربار بود، از دید شما خیانت نیست؟ 5- اینکه رستم فرخزاد به مردم ایران اعلام کرد که قرار است ما از عربها شکست بخوریم و روحیه مردم را از بین برد خیانت هست یا نیست ؟! 6- اینکه رستم فرخزاد از فرمان شاه سر÷یچی کرد و اختلافات را بیشتر کرد خیانت هست یا نیست ؟ 7- اینکه خود رستم فرخزاد اعتراف میکند که به خاطر ریاست دست به این کارها زده خیانت هست یا نیست؟!

در لغت نامه دهخدا زیر عنوان سوسمار خور رستم خون ایرانی نریخت بلکه با تازیها جنگ کرد خالی بند ها دلیلی برای بد بودن رستم فرخزاد ندارید جز حرف بی منطق وطن پرستی فهم و درک لازم داره که بعضی ها ندارن اگر رستم فرخزاد بد بود فردوسی در شاه نامه اون همه شعر در بزرگیش نمیگفت و مرگش رو درد ناک نمیدونست و مثال قهرمان ازش یاد نمیکرد همین که وطن پرستا و فردوسی هم ارستم فرخزاد به نیکی یاد میکنن بسته نیاز به تعریف خائن غیر ایرانی کورها ترسوهای تازی پرست نداره

چرا از شاهنامه سند نمی‌دید؟ سند مستقیم بدید. بهتون کمک می‌کنم. این شعر در نسخه شاهنامه چاپ هند (کلکته) اومده. خوب شما این نسخه رو معتبر میدونید؟ فردوسی از زبان رستم فرخزاد داره میگه نه از زبان خودش. به هر حال این نسخه از شاهنامه رو معتبر میدونید؟ خیلی مهم هست لطفاً جواب بدید

آقای فصحی انتظار نداشته باشید این پشیوتن کور بی منطق مردوک پرست که از رستم فرخزاد خائن حمایت میکنه یهتون جواب منطقی بده!

این هم از فردوسی در خصوص رستم فرخزاد بفرمود پور هرمزد راه بپیماید و برکشد با سپاه که رستم بدش نامو بیداربود خردمندو گرد و جهاندار بود در تمام کتاب های تاریخی و دوقرن سکوت هم رستم رو فردی حکیم و بزرگ میدونستند و نیاز به تعریف شما ها نداره

1- رستم فرخزاد کار درستی کرد چون پدرش رو کشته باید انتقام میگرفت اگر کسی پدرت رو کشت پس بشین کاری نکن این درسته 2- بافیروزان در یک جبه بود 3-کدام شورش 4- رستم این کار رو نکرد هیچ واقعیتی ندارد 5- رستم به مردم ایران نگفت بلکه از پادشاه خواست صلح کنن نه مردم و اون نامه رو به برادرش داد نه مردم ایران 6 از فرمان شاه سرپیچی کرد کدام فرمان همه رو اطاعت کرد 7- رستم فرخزاد هیچ گاه نگفت برای ریاست بود نکنه اون جا بودی به تو گفت ما نمیدانم همان طور که در بالا گفتم همان کسا قبولش دارند بسته نیاز به تعریف ان افراد نداره

ممنون آقای پشیوتن که جواب دادید. ولی به نظرم در پاسخ‌های شما ایراداتی اساسی هست. 1- لطفاً به علت کشته شدن ملکه ایران به دست رستم فرخزاد هم اشاره کنید تا روشن بشود که مقصر چه کسی بود. 2- در یک جبهه بودند ولی با هم درگیر و اختلاف پیدا کردند. آیا این درگیری و اختلاف باعث زوال ایران نشد؟ 3- عرض کردم شورش مردم در قرقس. این به نظر شما نشان از ظلم رستم فرخزاد به مردم نبود؟ 4- اینکه رسم فرخزاد زنان شاه را جمع کرد و به زور از آنان اعتراف کرد در متن تاریخ آمده است. اگر دروغ است پس یزدگرد را چطور آر مخفیگاهش پیدا کردند؟ 5- به گفته دکتر گرشاسپ چوکسی، رستم فرخزاد این قضیه را به مردم هم گفت. آیا این به نظر شما خیانت نیست؟ فرماندهی که اسرار نظامی و نقاط ضعف خود رو جار میزنه خائن نیست؟ 6- سرپیچی رستم فرخزاد از پادشاه در شاهنامه هم اومده. اگر در این زمینه مطالعه‌ای ندارید توضیح بیشتری بدهم. 7- در تاریخ طبری به نقل از رستم فرخزاد اومده. طبری رو قبول ندارید؟

ا- چون پدرش رو کشت فرخ هرمز رو اذرمی دخت کشت 2- در مشاوره دادن به شاه نظر مختلف رو بیان کردن اشکال نداره رستم صلح میخواست چون ارتش در جنگ با بیزانس صدمه دیده بود ولی فیروزان جنگ 3- توضیح بده نمیدانم تا بدونم 4- شیرین یزدگرد پسر شهریار رو مخفی کرد و بعد به خسروپرویز نشان داد که خسرو پرویز میخواست بکشه ولی شیرین نگذاشت ربطی به زنان دیگر نداشت و شیرین میدونست کجاست اون هم که تمام افراد رو شکنجه و کشت قباد دوم بود 4- یک نامه نوشت به برادرش داد مردم کجابود چون میدونست ارتش اسیب دیده و نباید جنگ کرد 6- کدام مخلفت جنگ هم که رفت 7- تاریخ طبری بعضی مواردش درسته و با تعصب هم نوشته دوقرن سکوت معتبرتر هست وحید با انسان های بیادب مثل خودت صحبت کن یک در میان نظراتت به خاطر فحش حذف میشه

اره از زبان رستم فرخزاد داره میگه مگه اون شاه نامه چه ایرادی داره در لغت نامه دهخدا هم هست

پشیوتن مردوک پرست کندذهن! اولا من نه ترکم نه عرب. من از خراسان هستم. و اگر ترک و عرب هم بودم ذره ای بهتر یا بدتر از الآن نبودم. فقط نژادپرست های یونجه خوری مثل تو و بقیه باستانگرا ها به بقیه نژاد ها توهین میکنن. شعر جعلی مشهور و خاستگاه آن « ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده ست کار که تخت عجم را کنند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو! » این دو بیت با وجود شهرت فراوانی که دارند و با آنکه در برخی چاپهای متداول شاهنامه ، در بخش "نامه رستم فرخزاد به سعد وقاص" نقل شده اند ، به دلایل متعدد از استاد طوس نیستند. به همین علت است که در چاپ خالقی مطلق نیز به نشانه الحاقی بودن در میان [ ] آمده اند. آقای ابوالفضل خطیبی - از شاهنامه شناسان معتبر این روزگار- در مقاله ای که پیش از این درنشر دانش منتشر کرده اند ، دلایل متعددی بر الحاقی بودن این بیتها اقامه کرده اند ، از این قبیل که (۱) این ابیات را در نسخه های کهن تر شاهنامه نمی توان یافت .(۲) ارتباط این دو بیت با ابیات قبل و بعد بسیار ضعیف است و همچون وصله ای ناجور گویا به متن شاهنامه سنجاق شده اند و با حذف آنها خللی بر سیر داستان وارد نمی شود (۳)"تفو" از واژه هاشاهنامه نیست و جز در یکی دو بیت الحاقی و مشکوک دیگر نیامده و از همه مهم تر اینکه(۴) تحقیر قومی به بهانه نوشیدن - مثلا - شیر شتر و برپایه نگرشهای قومی و نژادپرستانه دور از شان شاعر و اندیشمند بزرگی چون فردوسی است. اساسا در سراسرشاهنامه نمی توان چیزی یافت که بر ستیزه شاعر آن با دیگر نژادها و اقوام - صرفا - به خاطر مسائل نژادی دلالت کند. از همه اینها گذشته باید توجه داشت که ابیات مورد بحث در سیاق روایت آمده اند و حتی به فرض صحت ، لزوما بیانگر دیدگاه خود شاعر نیستند و... حال که دانستیم این ابیات، به حکیم طوس و اثر انسانی و ارجمندی چون شاهنامه تعلق ندارند ، این سوال پیش می آید که این ابیات از کجا آمده اند؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید نظری بیفکنیم به کتاب قصه حمزه که ظاهرا قدیمی ترین ماخذی است که این ابیات در آن، با کمی تفاوت، آمده اند.قصه حمزه یکی از کهن ترین روایتهای عامیانه است و آن را از زمره حکایات عیاران و جوانمردان می توان شمرد. تحریرهای مختلفی از این قصه سنتی که قرنها ورد زبان نقالان و قصاصان بوده وجود دارد که از آن جمله به رموز حمزه و حمزه نامه وحمزه صاحب قران و ...می توان اشاره کرد. روایت کهنی از این قصه نیز به زبان عربی وجود دارد که هنوز در سرزمینهای عربی مشهور است.مرحوم دکتر جعفر شعار قصه حمزه را در سال ۱۳۴۷ در دو جلد منتشر کرده است.در چند موضع از قصه حمزه ابیات مورد بحث به این صورت آمده اند: به شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بدین جا رسیده ست کار که ملک عجم شان کند آرزو تهو باد بر چرخ گردان تهو ! همان گونه که ملاحظه می فرمایید بین متن این بیتها در حمزه نامه با بیتهای منسوب به شاهنامه تفاوت معناداری مشاهده می شود . این تفاوت این گمان را تقویت می کند که کاتبان حمزه نامه یا مولف اصلی، آن را از شاهنامه به وام نگرفته اند. در نقل حمزه نامه به جای «تفو» « تهو» آمده که واژه ای کهن به همان معنی"تفو" است و به نظر می رسد از اصالت بیشتری برخوردار است. گویا کاتبان شاهنامه بعدا "تهو " را با تعبیر مانوس تر "تفو" عوض کرده اند.سیاق کاربرد این ابیات در حمزه نامه - بخلاف شاهنامه - طبیعی به نظر می رسد و مفهوم آن نیز با روایت کاتبان شاهنامه به شکل معناداری متفاوت است. در روایت حمزه نامه، حمزه - قهرمان داستان - وارد دربار خسرو انوشیروان می شود و به واسطه خدمات و شجاعتهایی که از خود نشان می دهد ، مورد توجه پادشاه ایران قرار می گیرد، در نتیجه جمعی از درباریان بر او رشک می برند و «تاجها بر زمین زدند که فریاد از دست عرب کشکینه خوار و پشمینه پوش به ریگ بیابان پرورده! به شیر شتر خوردن و ....» مفهوم ابیات حمزه نامه ظاهرا این است که امان از این امیر حمزه عرب که کارش به جایی رسیده که در دربار پادشاه ایران نیز جایگاه والایی یافته و در ملک عجم او را طلب و آرزو می کنند...! بر این اساس، این ابیات حتی در حمزه نامه هم مفهوم نژادپرستانه ندارند و آنچه برخی به اصرار و تعصب تمام می خواهند به آزادمردی با فرهنگ چون فردوسی نسبت بدهند، از خلال عبارات این کتاب نیز فهمیده نمی شود، چون منظور از "عرب" در ابیات حمزه نامه قوم خاصی نیست، بلکه شخصی خاص، یعنی قهرمان داستان( حمزه) مورد نظر است. تاریخ دقیق تالیف قصه حمزه دانسته نیست.دکتر ذییح الله صفا معتقد بودند که کتاب قصه حمزه به دستور حمزة بن عبدالله خارجی که در قرن دوم هجری در نواحی شرقی ایران دستگاه حکومت داشته تالیف شده است. بر اساس این دیدگاه سابقه کتاب قصه حمزه به پیش از روزگار سروده شدن شاهنامه باز می گردد ،ولی هیچ قرینه تاریخی یا درون متنی وجود ندارد که سخن نویسنده محترم تاریخ ادبیات در ایران را تایید کند. به هرحال آنچه ما در مورد ماخذ این بیتها احتمال داده ایم نیز تنها یک احتمال است و اینکه آیا کاتبان شاهنامه این دو بیت جنجالی را از حمزه نامه که افسانه ای بسیار رایج در آن روزگار بوده گرفته اند یا از جایی دیگر، یا از پیش خود آنها را افزوده اند ، معلوم نیست. منبع : وبلاگ دکتر محمد رضا ترکی دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران

از یک وبلاک کپی میکنه میاره خودتم میگی جای شکه یا بود یا نبود کسی از چه فومی هستی سوال نکرد خوشم میاد فقط مثل وحشی ها حرف میزنی میگه بر فرض هم که بوده دیدگاه خود شاعر نیست حالت خوش نیست چی میگی داستان رو به انوشیروان پیوند میده

آقای هادوی ممنون نظر جالبی بود و به نظرم پذیرفتنی است. و سلام آقای پشیوتن عزیز. 1. درباره اینکه چرا آزرمیدخت پدر رستم فرخزاد را کشت لطفاً واضح تر نظرتون رو بگید. و اینکه پدر رستم فرخزاد دقیقا چکار کرده بود. تا اون وقت مشخص بشه که آیا رفتار رستم فرخزاد صحیح بود یا خیر. پاسخ این سؤال تا حد زیادی بحث رو به نتیجه میرسونه. 2. یعنی رستم فرخزاد معتقد بود باید با عربها صلح کرد و به آنان باج یا خاک داد ؟ 3. درباره سؤال سوم گفتید نمیدانید. ندانستن عیب ندارد، اما وقتی چیزی را ندانیم و از آن دفاع کنیم این معنی خوبی ندارد. پس لطفاً در این زمینه از رستم فرخزاد دفاع نکنید. 4. سند شما برای این حرف (درباره شیرین) چیست ؟ 5. نظر دکتر گرشاسب چوکسی که خودش زرتشتی است اعتبار ندارد ؟ نامه به برادر نوشت، بحث بر سر این است که غیر این نامه، مردم را نیز مطلع کرد. 6. در شاهنامه آمده است که رستم فرخزاد در ماجرای برگشتن سپاه ايران از خسرو و رها كردن شيرويه از بند، از شاه سرپیچی کرد. شاهنامه میگه: [كه پيچيده بد رستـــــم از شهــــــــريار * بجايى خود و تيــغ زن ده هـــزار] جای دیگه میگه: * بدَر بر همــــــى بود تا هــــر كســــــــــــى * همــى كـــرد زان آزمايـــــــــــش بســـــى‏ همى ساخــت همــــواره تا آن سپـــــــــاه * بپيچيـــــــد يك سر زِفَـــرمان شـاه] • یعنی هم خودش سرپیچی میکرد و هم بقیه رو به سرپیچی از شاه تحریک میکرد. آیا شاهنامه رو قبول ندارید ؟ 7. شما دو قرن سیکوت در خیلی موارد از طبری سند داده. طبری کتاب تاریخی دسته اول هست هرچند نظریات ابم اسحاق در تاریخ طبری امروزه برای کسی اهمیت ندارد ولی طبری یک کتاب کهن هست. دو قرن سکوت هم کتاب خوبی است ولی یک منبع تحقیقی است. و 8. اینکه شما مسلمان هستید یا زرتشتی ؟

دوستان به نظر من کسی در بحث فحاشی نکند. با تشکر

1- فرخ هرمز شهرباز رو کشت و اذرمی دخت به پادشاهی رسید اذرمی دخت گفته بود با اون ازدواج میکنه ولی فرخ هرمز رو کشت ازدواج با اذرمی دخت درست نبود ولی کشنده پدرش رو کشت و بهترین کار هم همان پادشاه کردن یزدگرد بود 2- رستم خاک نمی خواست بده طبق رسم گذشته که اعراب از فقر و بدبختی از ایرانیان کمک می خواستن عمل کنه پول بده نه خاک 3- توضیح ندادی کی بودن کجا بودن دلیل شورش چی بود4- نقش منجمان در دربار خسرو پرویز تاریخ ایران قبل از اسلام ایران در زمان ساسانیان5- اره اشتباه میگه عقل چی میگه رستم یک نامه به برادرش نوشت مردم کجا بود نکنه مردم رو جمع کرده بگه داریم شکست می خوریم ولی بریم جنگ هیچ عقلی حکم نمیکنه اگر این قدر ابله بود اون همه قدرت کسب نمیکرد پس سیاست بلد بود که اینقدر قدرت داشت 6-کودتای 628 برای این بود که خسروپرویز مردانشاه پسرخردسالش رو از شیرین ولیعهد کرد و ارتش هم بعد از شکست اخر از ارتش روم در دستگرد ناراحت بود و فرمانده اصلی کودتا اشنسپ اسپا بود بقیه نقش فرعی همه ارتش میخواست رستم همه اونقدر قدرت نداشت پدرش قدرت داشت 8- مسلمان من مسلمان وهابی و تازی پرست نیستم بلک وطن پرست فقط ایران بقیه کشور ها اهمیتی برای من نداره به خصوص عربستان

1- مسلمانی که به فکر مسلمانان دیگر نباشد مسلمان نیست (پیامبر اسلام) 2- تو هزار بار به من گفتی یا عربی یا خنگی. این یعنی اولا تو عرب بودن رو مایه خنگی میدونی ثانیا خیال میکنی هر کس مخالف تو حرف بزنه خنگه (خفه کردن مخالف). 3- از یک وبلاگ کپی بکنم. وقتی اطلاعات خودم کافی نیست به منابع و متخصصین رجوع میکنم. تو هم اگر برای جوک ها و فحش هایی که میای میدی و میری یک منبع درست و درمان میاوردی ما باور میکردیم. ضمنا نگاه نکن کی داره حرف میزنه. اگر با اصل متن مخالفی اون وقت حرف بزن. 4- تو در یک جا نوشتی حنیف = تازی = خنگی. اولا بگم که تو ظاهرا 1 کلمه بیشتر یاد نداری: خنگ. تو هر 10 تا نظری که میدی 9 تاش کلمه خنگ داره. ثانیا حضرت ابراهیم و به طور کلی همه اجداد پیامبر تا حضرت ابراهیم ، پیرو آیین حنیف بود. فاتبعوا مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین. تو به حضرت ابراهیم و بقیه پدران حضرت محمد (ص) توهین کردی که نشون میده مسلمون نیستی. اگر میتونی از خودت دفاع کنی بسم الله (البته غیرممکنه کسی که به حضرت ابراهیم و همه پدران یکتاپرست پیامبر فحش داده بتونه از خودش دفاع کنه و بگه من مسلمونم) پس در این متنی که نوشتم به 2 دلیل ثابت کردم که تو مسلمون نیستی: 1- به فکر دیگر کشور ها نیستی چون وطن پرستی کورت کرده و فقط ایران رو میبینی. 2- به پدران حضرت محمد و 2 پیامبر بزرگ الهی (ابراهیم و محمد) گفتی سگ و خنگ نامیدی شون. این رو هم بگم که خنگ در فارسی باستان به معنای سفید مایل به خاکستریه و حداقل شاید بتونی کلمه خنگ رو ماستمالی کنی ولی چطوری میخوای نسبت دادن "تازی = سگ شکاری" به حضرت ابراهیم (ع) و محمد (ص) رو توجیه کنی؟ از آقای فخرایی میخوام این نظر رو حتما منتشر کنن. ممنون

ممنونم پشیوتن عزیز. 1. ممکن هست که در این رابطه سندی از منابع تاریخی ارائه کنید. سندی که مرجع باشه یعنی دسته اولی باشه ممنون میشم. چون من در منابع مدنظر خودم طور دیگه ای با این مسئله آشنا هستم. میخام سند شما رو هم بررسی کنم تا قضاوتم ناعادلانه نباشه. 2. ولی عربها در همون مراحل اول این درخواست دوالت ساسانی را رد کرده بودند که برای پول نیامدند. ضمناً آیا اینکه رستم فرخزاد به مهاجمین پول بدهد، از دید شما نامش باج دادن نیست ؟ 3. در ادامه توضیح مفصل خواهم داد. شرط قضاوت در این است که با آگاهی و دانستن باشد. قضاوت اولیه شما در دفاع از رستم فرخزاد، صحیح نبود. 4. نویسنده کتاب کیست؟ صفحه چند؟ 5. دکتر گرشاسب چوکسی را معتبر میدونید؟ 6. شاهنامه رو معتبر میدونید ؟ در شاهنامه خلاف گفته های شما آمده. 8. ممنونم از اینکه نظر دادید. تشکر

1- فرخ هرمزد کتاب ایران در زمان سا سانیان فرخ هرمز اذرمی دخت رو پادشاه کرد وئ اذرمی دخت هم اون رو کشت در این شک نیست 2- نه 4- کیریستین سن ایران در زمان ساسانیان ص 517 عقل باید بپذیره که کار یک سیاست مدار نیست 6- کاوه فرخ سایه های صحرا ایران باستان در جنگ تمام خاندان ها با کودتای 628 موافق بودن رئیس کودتا اشنسپ اسپا بود

اون ناشناس منم

اگه شما این سایت برای خراب کردن ایران وتاریخ ایران می کنی اگه مردین اگه کسی از دین بد بگه میفتین سرش بدونید که خدا جای حق نشه و ما ایران ها توی کشورمون از دست شما آسایش نداریم اگه اون حرفی که من به خدا گفتم تو و امثال تو تا به حال زنده نبودید بهتر که برید و مبرید خاک بر سر بی همه چیز خیال می کنین من چیزی نمی دونم.

میگه به حنیف گفتی بعد وصل میکنه به 2 نفر دیگه حالت خوش نیست

حال کسی خوش نیست که ... مثل تو باشه. چی شد ، فقط مظلوم نمایی بلدی؟ جواب بده ، ماله کشی دیگه بسه

هر چی گفتم درست بود چیزی نگفتی جواب بدم

چرا میگی مسلمان هستی ولی به پیامبرت فحش میدی؟ از این که به ناسیونالیست بودن افتخار میکنی و نژادپرستی و کم اطلاعاتی بگذریم

تو حتی نمیدونستی ورنر فون بروان سازنده موشک وی 2 کی بود اطلاعات من هزار برابر شماست به ناسیونالیست بودن و ایرانی بودنم افتخار میکنم شما با این مشکل داری لطفا کامنت رو حذف نکن

سلام. بحث‌هاي موشكي ذيل اين مقاله مطرح نشود. چون بحث از مسير خارج ميشود.

از این که فحش ندادی جای خوشحالیه

سلام رستم فرخزاد خونخواری بیش نبود .ضمنا .بررسی اسناد تاریخی نشون میده مردم از حکومت ساسانی متنفر بودن و از ورود اسلام حمایت کردن

نه این که گیلان رو گرفتم فقط شکست خوردن در تصرف گیلان

پشیوتن هر مورخی میداند که دیلمیان و گیلانیان مخالف حکومت ساسانی بودند اما از سرزمین خودشان در برابر اعراب دفاع کردند اما نگاهی مثبت به اسلام داشتند گیلانیان و دیلمیان بعدا اولین حکومت علوی و شیعه در ایران مانند ال بویه را تاسیس کردند و شیعه و علوی گری را ترویج دادند

حمله ی اعراب به ایران مثل حمله ی وایکینگها به انگلستان بود !

یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی که خون اندر آمد ز تارک به روی چو دیدار رستم زخون تیره گشت جهانجوی تازی بر او چیره گشت دگر تیغ زد بر بر و گردنش به خاک اندر افکند جنگی تنش جالبه فردوسی 700 سال پیش در اوج خفقان میاد و از وطن و رستمش دفاع میکنه و ما الان میکوبیمش او سردارو و کلا قضیه رو برعکس میکنیم !

سلام. اين عبارات كه بيان كرديد، حاكي از جنگ پسر فرخزاد و سعد ابي وقاص است. (كجاي آن نشانگر دفاع از پسر فرخزاد است؟) گذشته از اين، فردوسي در شاهنامه، سعد ابي وقاص را گرانمايه مرد ناميد. اگر هم فردوسي، پسر فرخزاد را ستوده باشد، باز هم اسناد تاريخي از ايراني و غير ايراني، مسلمان و زرتشتي، نشان مي‌دهد كه رستم فرخزاد خيانتهاي بسيار به ايران كرد. سربازان او نيز در ماجراي برس به زنان ايراني تجاوز كردند. و اينها متن تاريخ است.

اره فردوسی هم از رستم دفاع کرده و اعراب هم در فتح گیلان شکست خوردن و رفتن به درک شاه گیلان و مازندران هم از خون ساسانیان بود سلسله گاوبارکان

با تكرار ادعا چيزي ثابت نميشود. با سؤال پيشين پاسخ دهيد. اعراب كه شكست خوردند، مدتي بعد مردم گيل و ديلم و طبرستان از سادات علوي دعوت كردند. و اولين حكومت علوي در ايران به دعوت و بيعت مردم تشكيل شد. كه يكي از درخشان ترين دوره‌هاي تاريخ طبرستان و ديلمان بود. به زودي در اين باره مقالاتي مفصل و مستند ارائه خواهد شد.

علوی شدن تا حال عرب جاهل و عباسیان احمق رو بگیرن که گرفتن و بغداد هم فتح کردن همش شکست در مقابل اراده ما شکست خورده همچون یک خوک

يعني به خاطر لج و لجبازي، تغيير دين داده اند؟ ديدگاه شما نسبت به هموطنان تان اينگونه است؟ و ادعاي وطن پرستي هم داريد ؟ از ديد شما اينقدر بيفكر بوده اند كه از سر لجبازي تغيير هويت بدهند ؟ اين ديدگاه شما توهين نيست؟ ضمناً اگر بنا به "گرفتن حال و لجبازي" بود، ميتوانستند از حاكمان محلي چون پادوسپانان و سوخرانيان و ... حمايت كنند. همان آل بويه كه بغداد را فتح كردند، حاضر نشدند هيچ يك از مظاهر زرتشتي را احياء كنند. بلكه اسلامِ شيعي را ترويج كردند. با اينكه آل بويه بنا بر منقولات تاريخي از نسل بهرام ساساني (يا يحتمل از نسل يزدگرد) بودند. ولي هيچگاه زرتشتيگري را احياء نكردند (با وجود قدرت بسياري كه يافته بودند) و حتي در برهه‌اي از زمان بر مكه نيز مسلط شده بودند.

کی گفت لجبازی پادوسبانیان تا زمان شاه عباس بود و منقرض نشد گاوبارکان هم زردتشتی بود وبعد انقراض حکومت های محلی زیاد شدن و علوی ها هم به اینجا پناه اوردن با علوی بودن میشد رشت کرد و از دفاع کردن به حمله کردن روی اورد چون اون ور کوه ها پیروان قدرتمندی داشت که حال اعراب و عباسیان جاهل گرفت و دیگه قدرتشون رو اعراب به دست نیاوردن

لج بازی کجا بود علوی ها فرارکردن اینجا و تا سلسله گاوبارکان هم زردتشتی بود علوی ها قدرت داشتن و به جای دفاع علوی شدن تا حمله کنن تاحال عباسیان جاهل رو بگیرن که گرفتن علوی بودنشون هم ایرادی نداشت مهم اینه که با عباسیان نبودن

همه اش سفسطه، دغل و مغلطه. بوی فریب و ریا و حقه بازی و عوامفریبی و شستشوی مغزی حال آدم بهم میزنه...

عرب هرچه باشد مرا دشمن است کژاندیش و بدخوی و اهریمن است...

رستم شخص بزرگی بود و تا انجایی که توان داشت از میهنش دفاع کرد عرب هرچه باشد مرادشمن است کژاندیش و بد خوی و اهریمن است...

چرا حکایت کشته شده فرخزاد را نزاشتيد? رستم فرخزاد در آخرین جنگ زیر شتر قايم میشه اما اعراب پیدا ش میکنن و دوباره رستم فرخزاد ميپره تو رود تا شنا کنه و فرار کنه که اعراب ميگيرنش و سرشو ازش جدا میکنند ...رستم فرخزاد=ترسو

از این حکایات زیاد است

خفه شيد . عربهاي حرومزاده

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.