مناظرات

خباثت وهابیون به حدی است که در دشمنی با امام زمان (علیه السلام) از هیچ جنایتی کوتاهی نمیکنند. یک روز اصل وجود این امام را انکار میکنند، روز دیگر دعا میکنند که از دشمنان امام زمان باشند، روز دیگر میگویند اگر امام وجود دارد پس چرا امام به داد مردم مسلمان دنیا نمیرسد؟ با ذکر چند نکته...

مسلم با سند خود از جابر بن عبدالله انصاری از پيامبر گرامی اسلام (صلی الله عليه و آله) نوشته است: «همواره گروهی از امتم بر حق و ظاهرند، تا روز قيامت. سپس فرمود: عيسی بن مريم از آسمان فرود آيد. امير آنها به حضرت عيسی میگوید: پيش آی و برای ما امامت كن. او در پاسخ میگوید: خير! بهراستی برخی از شما بر برخی ديگر امير است؛ به جهت اكرام خدا بر اين امت».

برخی از چاپلوسان در مورد ارزش و صحت روایات مندرج در صحیحین آوردهاند که اگر کسی سوگند یاد کند که آنچه در دو کتاب بخاری و مسلم آمده سخنان پیامبر (ص) میباشد و در غیر این صورت همسرم بر من طلاق است، به اجماع علمای اسلام سخن صحیحی گفته و کفاره شکستن سوگند بر او نیست.

ابن ابی الحدید در ضمن شرح نهج البلاغه خود با بیان روایتی به جسمانیت خداوند معتقد میشود و بیان میدارد که خداوند هر شب سوار بر الاغ به زمین میآید.

ابن تیمیه حرانی در کتاب «قاعده جلیله فی التوسل و الوسیله» میگوید: «اگر سائلی از خداوند، درخواستی داشته باشد و انبیاء و صلحاء یا ملائکه را واسطه قرار دهد و بگوید: بارالها به حق پیامبر (ص) از تو درخواست دارم. یا بگوید بارالها به حق مقام و آبروی پیامبر (ص) از تو درخواست دارم، که حوائجم را برآورده کنی، این توسل صحیح است.»

در ماه مبارک رمضان سال 1423 بین دو تن از اساتید سطوح بالای شیعه و وهابی، مناظرهای صورت گرفت، که این گفتگو تا چند سال به صورت کتبی ادامه یافت. در سال 1427 دکتر احمد الغامدی با دخل و تصرف به نفع وهابیت، مناظرات و نامهها را به صورت کتابی منتشر کرد. استاد حسینی قزوینی در پاسخ وی کتابی با عنوان «قصه الحوار الهادی» را منتشر کرد.

یکی از مهمترین دلایل نقض افکار منحرف بن عبدالوهاب سیره مستمره از طرف مسلمانان است. وهابیت با خطا دانستن افکار مسلمانان آنها را از قرن دوم به بعد دچار شرک و تباهی و ظلالت میدانند. این در حالی است که هیچ انسان نمیتواند بگویید که مسلمانان در ده قرن دچار شرک بوده و بهوسیله یک نفر غیر قابل اعتماد از گمراهی نجات پیدا کردهاند!

یکی از اتفاقات رخداده در زمان صدر اسلام واقعه مسیلمهی کذاب است. وی که ادعای پیامبری کرد و باعث ارتداد عدهای از مسلمانان شده بود، به آرامی فتنهای بزرگ را در دل جامعه نو پای اسلامی بهوجود میآورد. با برخورد مسلمانان این فتنه از بین رفت؛ اما تحلیل متناقض و شگفت برانگیز محمد بن عبدالوهاب در اینباره خواندنی است.

شیخ زکزاکی یکی از عالمان به نام در کشور نیجریه است که پس از کسب علوم دینی تمام زندگی خود را وقف خدمت به اسلام و همنوعانش نمود تا در حد توان بتواند دیِن خود را نسبت به اسلام ادا نماید. وی در این مسیر با برپایی مجالس و فراهم آوردن محل و مکان مناسب برای برپایی مجالس دینی به ترویج دین اسلام پرداخت تا جامعه خویش را اصلاح نماید.

پرچم را میتوان نماد اعتقادات یک کشور دانست که برگرفته از فرهنگ مردم و دولتمردان آن به حساب میآید. گروهک داعش نه به عنوان یک کشور، بلکه بهعنوان یک شبه دولت که با حمایت چند قدرت استکباری چندی است تصرفات ظالمانهای را در خاک کشورهای اسلامی بدست آورده و پرچمی را برای خود تخصیص دادهاست که حتی به محتویات آن آگاهی ندارد.

آیا در حدیثی که پیامبردر بخاری آورده است، دقت کردهای در این حدیث آمده است که: « قلم و کاغذى بیاورید تا چیزی براى شما بنویسم که هرگز گمراه نشوید.» به کلمه «هرگز» دقت کن، مشاله همین تعبیر در حدیث ثقلین آمده است، آن جایی که فرمودند: « من چیزی بین شما بر جای مینهم، که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من، هرگز گمراه نخواهید شد.»

اگر مساله خلافت اهمیت ندارد چرا عدهای از صحابه ـ از جمله خليفه اول و دوم ـ هنوز بدن پيامبر اكرم را غسل و كفن نكرده، به مسأله جانشينی پرداختند؟ استاد بخاری در كتاب مصنف از هشام و از پدرش نقل مىكند: «ابوبکر و عمر هم مانند عايشه در مرإسم دفن حضور نداشته اند» آیا این دو به جز حضور در سقیفه برای تعیین خلیفه، جایی دیگر بودهاند؟

ابن ابیشیبه روایتی را از جابر بن عبدالله چنین نقل میکند: «لیث گوید بر ابیجعفر داخل شدم که گناهانش را و آنچه را که مایه خوف بود، یاد میکرد، گفت سپس گریه کرد و فرمود: جابر بر من حدیث کرد، که على در جنگ خیبر، درب قلعه را روى دست بلند کرد، و مسلمانان دسته دسته از روى آن عبور کردند و وارد قلعه شده و آن را فتح کردند.»

طبق حدیث ثقلین (که صحتش در نزد فریقین مسلم است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند که: «همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر نگاه دارید و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت من یعنی اهل بیت من است.» در این حدیث پیامبر اکرم به صراحت میفرماید، که عترتم از قرآن جدا نمیشوند.