اسناد شهادت حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ داستان هجوم به بیت وحی، از آنجا آغاز میگردد که خلیفه اول، عمر را مأمور بیعت گرفتن برای خود از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و هر آنکس که در خانه آن حضرت پناه گرفته بود، کرد. چنانچه منابع تاریخی بر این سخن گواهی میدهند. «ثُمّ اِنَّ اَبابکر بَعثَ عمر بن الخطاب الی علیِّ و مَن معه لِیخرِجهم مِن بیتِ فاطمة رضی الله عنها و قالَ اِنَ اَبَوا علَیک، فَقاتِلهم![1] ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی علی علیهالسلام و همراهانش فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه سلاماللهعلیها را خارج کند و به او گفت: اگر از دستور تو سرباز زدند، ایشان را بکش!»
خلیفه دوم هم در این فرمان، کاملاً از ابوبکر اطاعت کرد. «جاءَ عمر اِلی بیت فاطمة س فی رِجال من الاَنصار و نفرٍ قَلیلٍ منِ المهاجِرین فقال: و الَذی نفسی بِیدهِ لَتخرجنّ الی البیعة او لأحرقن البیت علَیکم.[2] عمر به همراه تعدادی از انصار و اندکی از مهاجرین به خانه فاطمه سلاماللهعلیها آمد و گفت: قسم به آنکه جانم به دست اوست، یا برای بیعت خارج میشوید و یا خانه را بر سر شما میسوزانم و آتش میزنم!» «فدعا (عمر) بالَحطَب و قال و الذی نفس عمر بیده لَتخرجن او لأحرقنها علی من فیها فقیل له: یا اباالحفص: اِن فیها فاطمه! فقال: و اِن.[3] عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا خارج میشوید و یا خانه را با اهلش به آتش میکشم. به او گفته شد: ای پدرحفصه! فاطمه سلاماللهعلیها در این خانه است! و عمر پاسخ داد: اگر چه فاطمه هم باشد!
هجوم به خانه فاطمه سلاماللهعلیها
دستور ابوبکر به عمر برای بیعت گرفتن از علی علیهالسلام، تبدیل به هجومی دستهجمعی شد که حتی برخی تاریخنگاران متعصب اهل سنت نیز، مجبور به ثبت آن گشتهاند. «و بلغ ابابکر و عمر ان جماعة مِن المهاجرین و الانصار فقد اجتمعوا مع علی بن ابیطالب فی منزل فاطمة بنت رسول الله ص فأتوا فی جماعة حتی هجموا الّدارَ.[4] به ابوبکر و عمر خبر رسید که عدهای از مهاجرین و انصار، همراه علی بن ابیطالب علیهالسلام در خانه فاطمه سلاماللهعلیها جمع شده اند، پس آنها همراه عدهای به آنجا آمدند و به خانه هجوم آوردند.»
ابن ابی الحدید سنی، در تصدیق واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها چنین مینویسد: «اَما حدیثُ الهجوم علی بیت فاطمة علیهاالسلام فقد تقدم الکلام فیه و الظاهر عندی صحة ما یرویه المرتضی و شیعة.[5] اما در مورد ماجرای هجوم آوردن به خانه فاطمه سلاماللهعلیها پیشتر سخن گفته شد و آنچه برای من روشن است، صحیح بودن روایات سید مرتضی و شیعیان است.»
چگونه است که در قرآن چنین دستور میدهد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا.[نور/27] ای کسانیکه ایمان آوردهاید! داخل خانه کسی، غیر از خودتان نشوید تا اینکه بر اهلش سلام دهید.» و همچنین میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ.[احزاب/53] ای کسانیکه ایمان دارید! داخل خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله نشوید، مگر اینکه به شما اذن داده شود.»
مگر خانه زهرا سلاماللهعلیها طبق روایات خود اهل سنت، مصداق اتّم آیه 36 سوره نور نبود؟! در مورد این آیه، روایتی از اهل سنت بخوانید: «(فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الآصال). عن انس بن مالک و بریده قال: قرأ رسول الله هذه الآیه «فی بیوت اذن الله ...» فقام الیه رجل فقال: «ای بیوت هذه یا رسول الله؟» قال: «بیوت الانبیاء». فقام الیه ابوبکر، فقال: «یا رسول الله! هذا البیت منها؟» - و أشار الی بیت علی و فاطمه- قال: «نعم من أفاضلها».[6] پیامبر صلیاللهعلیهوآله این آیه را قرائت کردند، مردی ایستاد و گفت: «ای رسول خدا! کدام خانهها منظور است؟» فرمودند: «خانه انبیاء». سپس ابوبکر ایستاد و گفت: «ای رسول خدا! این خانه هم در زمره آنهاست؟» در حالیکه اشاره به خانه علی و فاطمه علیهماالسلام میکرد. حضرت فرمودند: «بله! از برترین آنهاست».»
پس چگونه است که به بهترین و برترین خانه عالم، از لحاظ مقام و جایگاه، چنین جسارت میشود؟!
شاید بتوان گفت که ابوبکر نیز در آخرین روزهای حیاتش، به یاد این حدیث افتاد که چنین آرزو کرد: «قال ابوبکر (فی مرضه الذی قبض فیه): وددت إنی لم أکشف بیت فاطمه.[7] آرزو داشتم که ای کاش خانه فاطمه را نمیگشودم.» وی با این آرزو، به گناه خود اعتراف کرد، ولی باز هم تصمیم به توبه نگرفت!
آتش زدن درب خانه وحی
«فروی إنّ العباس رضی الله عنه صار الی امیر المؤمنین و قد قبض رسول الله فقال: «امدد يدک ابایعک....» فأقام امیرالمؤمنین و من معه من شیعته فی منزله بما عهد الیه رسول الله فوجهوا إلی منزله، فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها.[8] روایت شده است که عباس در زمانی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فوت شده بودند به سوی امیرالمؤمنین علیهالسلام رفت و گفت: «دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم!» امیرالمؤمنین ایستاد و به همراه شیعیانش به منزلش رفت، به خاطر عهدی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با او کرده بود؛ ... بر او هجوم آوردند، درب خانهاش را آتش زدند و او را به زور از خانه خارج کردند!»
دستور این جنایت را عمر صادر کرده بود: «إنّ عمر ضرب بطن فاطمه ... و کان یصیح: أحرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدّار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین.[9] عمر بر شکم فاطمه سلاماللهعلیها ضربه زد؛ ... در حالیکه فریاد میزد: خانه را با تمام کسانیکه در آن هستند، آتش زنید! در حالیکه غیر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام کسی در خانه نبود.»
جسارت عمر به حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و ضربه زدن به ایشان
«قال النظام: إنّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی ألقت الجنین من بطنها.[10] نظّام (از علمای اهل سنت) میگوید: عمر ضربهای به شکم فاطمه سلاماللهعلیها زد که جنین از شکمش افتاد و سقط شد.»
لازم به ذکر است که این جنایت، فقط از عمر صادر نشد، بلکه دیگران نیز به دنبال او جرأت جسارت یافتند: «و المحسن سقط و فی معارف القتیبی: إنّ محسنا فسد من زخم القنفذ العدوی.[11] محسن سقط شد و در معارف ابنقتیبه آمده است که محسن، به خاطر زخمی که قنفذ وارد کرد، از بین رفت.»
سؤال ما این است که مگر فاطمه سلاماللهعلیها دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نبود؟ مگر فاطمه سلاماللهعلیها، ام ابیها نبود و مگر فاطمه سلاماللهعلیها، 18 سال بیشتر داشت؟!
محسن به دنیا نیامده به قتل رسید
روایات گذشته همه به ضرباتی که بر پیکر زهرای اطهر سلاماللهعلیها وارد شد و موجب قتل محسن گردید، تصریح داشتند، ولی در مقاتل ابن عطیه که از علمای بزرگ اهل تسنن است، تعبیری وجود دارد که قلب هر مرد و زن پاک نیت و پاک سرشت را جریحهدار مینماید: «عصر عمر فاطمه س خلف الباب حتی أسقطت جنینها.[12] عمر فاطمه سلاماللهعلیها را در پشت در آن قدر فشار داد تا جنینش سقط شد.» و چه خوب گفته است ابوجعفر نقیب سنی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله خون «هبار بن اسود» را مباح کرد؛ چرا که وی، زینب بنت جحش را ترسانده و باعث سقط جنینش شده بود؛ اگر آن حضرت (در زمان هجوم خلفا به بیت وحی) زنده بود، خون قاتل محسن را هم مباح میکرد.[13]
اکنون یک سؤال مطرح است و آن اینکه آیا حضرت زهرا سلاماللهعلیها به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، یا بر اثر جنایتی که بر ایشان روا شد، شهید شدند؟
روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در کتابهای اهل سنت آمده است که در آن به «مقتوله بودن» حضرت زهرا سلاماللهعلیها تصریح شده است و چون در این روایت به همه ظلمهایی که در حق حضرت زهرا سلاماللهعلیها روا شد، اشاره کردهاند، آن را به صورت کامل برای شما میآوریم: «عن ابن عباس، قال: ان رسول الله ص کان جالسا ذات یوم، اذ أقبل الحسن فلما رآه بکی ... ثم اقبلت فاطمه علیها السلام فلما رآها بکی ثم قال: «الیّ الیّ یا بنیه فاطمه» فأجلسها بین یدیه، فقال: «و اما ابنتی فاطمه فانها سیده نساء العالمین من الاولین و الآخرین و انّی لما رأیتها ذکرت ما یصنع تها بعدی کانّی بها و قد دخل الذّل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقّها و منعت ارثها و کسر جنبها و اسقطت جنینهاو هی تنادی یا محمداه! فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث ... فتکون اول من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونةً مکروبةً مغمومةً مغصوبةً مقتولةً، یقول رسول الله ص عند ذلک: «اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من اذلّها و خلّد فی نارک من ضرب جنبها حتی ألقت و لدها » فتقول الملائکة عند ذلک: آمین.[14] ابنعباس میگوید: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روزی نشسته بودند که حسن علیهالسلام وارد شد. هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله او را دید، گریست؛ ... سپس فاطمه سلاماللهعلیها وارد شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله با دیدن او نیز گریست، آنگاه فرمود: «دخترم فاطمه! نزد من آی، نزد من آی.» او را نزد خود نشاند، سپس فرمود: «دخترم فاطمه سرور زنان جهان است، از آغاز تا فرجام، چون او را میبینم، به خاطر میآورم، آنچه را که پس از من بر او روا میدارند، گویا او را میبینم که ذلت و خواری به خانهاش راه یافته، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، جنین او سقط میگردد و او ندا میدهد: وا محمدا! اما جوابی نمیشنود، دادرسی میطلبد، کسی به فریادش نمیرسد؛ ... از اهل بیتم او نخستین کسی است که به من میپیوندد، نزد من میآید در حالیکه محزون، ناراحت، غم دیده و حقش غصب شده و شهید (کشته شده) است.» در آن هنگام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «خدایا! هر که را به او ظلم کرده، لعنت کن و هر که حق او را غصب کرده، عذاب کن، هر که به او اهانت کرده، خوار ساز و آنکه به پهلویش چنان زده که فرزندش افکنده شود، در آتش جاودان کن.» ملائکه هم میگویند: آمین!»
همچنین در بعضی روایات اهل سنت، به علت مرگ حضرت زهرا سلاماللهعلیها تصریح شده است: «و لّما جائت فاطمة خلف الباب لترد عمر و أصحابه، عصر عمر فاطمة خلف الباب حتی اسقطت جنینها و نبت مسمار الباب فی صدرها و ... فاصبحت مریضة علیلة حزینة، حتّی فارقت الحیاة.[15] چون فاطمه سلاماللهعلیها پشت در آمد تا عمر و یارانش را بازگرداند، عمر فاطمه سلاماللهعلیها را از پشت در چنان فشرد که جنینش را سقط کرد و میخ درب، چنان به سینهاش فرو رفت که به بستر بیماری افتاد تا از دنیا رفت.»
گناهی که بخشوده نشد
«إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا.[احزاب/57] قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را میآزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان میکند، و برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است.» در روایات متعددی آمده است که در این ماجرا، حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر ظالمین حق خود، غضب کردند.
«روی احمد بن حنبل: ان فاطمة بنت رسول الله سألت ابابکر رضی الله عنه بعد وفاة رسول الله ان یقسّم لها میراثها مما ترک رسول الله مما افاء الله علیه، فقال ابوبکر إن رسول الله قال: لا نورث، ما ترکناه صدقة، فغضبت فاطمة س، فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.[16] فاطمه سلاماللهعلیها، دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله، از ابوبکر خواست که ارثش را از فدک که خداوند به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داده بود، در اختیار او قرار دهد، ولی ابوبکر گفت: پیامبر گفته ما را ارثی نیست و آنچه از ما میماند، صدقه است و جزء بیت المال! لذا فاطمه سلاماللهعلیها بر او غضب کرد و ابوبکر را ترک گفت و این خشم و نارضایتی، تا زمان وفات فاطمه سلاماللهعلیها ادامه داشت.»
و در روایات دیگری از اهل سنت چنین آمده است: «فقال عمر لأبیبکر: انطلق بنا الی فاطمة، فانها قد اغضبناها فانطلقا جمیعاً، فأستاذنا علی فاطمة فلم تأذن لهما فأتیا علیّاً فکلّماه، فأدخلهما علیها، فلما قعدا عندها، حوّلت وجهها إلی الحائط فسلّما علیها فلم تردّ علیهما السّلام فتکلّم ابوبکر فقال: «یا حبیبت رسول الله، اغضبناک فی میراثک منه و فی زوجک؟» فقالت: «أرأیتکما إن حدثتکما حدیثاً من رسول الله تعرفانه و تفعلان به؟» قال: «نعم!» فقالت: «نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمة من رضای و سخط فاطمة من سخطی فمن أحبّ فاطمةً ابنتی فقد احّبنی و من أرضی فاطمة أرضانی و من أسخط فاطمة فقد أسخطنی؟ قالا: نعم! سمعنا من رسول الله ص؛ قالت: فانی اشهد الله و ملائکته! انکّما استخطتمانی و ما أرضیتمانی و لئن لقیت النبی لأشکونّکما الیه.»[17] عمر به ابوبکر گفت: با ما پیش فاطمه سلاماللهعلیها بیا که ما او را غضبناک کردیم. هر دو با هم رفتند و از فاطمه سلاماللهعلیها اجازه ورود خواستند. فاطمه اجازه ورود به آن دو نداد، پس به سوی علی علیهالسلام رفتند و با علی صحبت کردند. سپس بر فاطمه سلاماللهعلیها وارد شدند؛ چون نزد فاطمه سلاماللهعلیها نشستند، فاطمه سلاماللهعلیها رویش را برگرداند و به دیوار رو کرد؛ سلام کردند، ولی فاطمه سلاماللهعلیها جواب سلام آنها را نداد. ابوبکر لب به سخن گشود و گفت: «ای حبیبه رسول خدا! آیا ما تو را غضبناک کردیم، به خاطر میراثت و به خاطر شوهرت...؟» فاطمه گفت: «اگر حدیثی برایتان از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بگویم آن را میشناسید و به آن عمل میکنید؟» گفتند: «آری!» فاطمه سلاماللهعلیها گفت: «شما را به خدا قسم میدهم! آیا از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نشنیدهاید که فرمود: رضای فاطمه سلاماللهعلیها، رضای من است و ناخشنودی فاطمه سلاماللهعلیها، ناخشنودی من؛ کسیکه محب او باشد، محب من است و کسیکه او را راضی کند، مرا راضی کرده و کسیکه موجبات نارضایتی فاطمه سلاماللهعلیها را فراهم کند مرا ناراضی و ناخشنود کرده است؟ گفتند: آری! از پیامبر صلیاللهعلیهوآله این حدیث را شنیدهایم. فاطمه سلاماللهعلیها گفت: خدا و ملائکه خدا را شاهد میگیرم که شما مرا ناراضی کردید و اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ملاقات کنم، شکایت شما دو نفر را به او خواهم کرد.»
حال باید دانست سرنوشت کسانیکه مورد غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها قرار گیرند، ٰچیست؟
اولاً: غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها، غضب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به دنبال دارد. در صحیح بخاری که از کتب مهم و مورد اعتماد اهل سنت است، آمده است: «قال رسول الله ص: فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها، أغضبنی.»[18]
ثانیاً: غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها، موجبات غضب خداوند را فراهم میکند؛ در منابع زیادی از اهل سنت وارد شده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «إنّ الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها.»[19]
خدا به غضب فاطمه سلاماللهعلیها غضب میکند و به رضایت او راضی میشود
پس مسلم است که ظالمین به حضرت زهرا سلاماللهعلیها، مورد غضب حضرت زهرا و به تبع، مورد غضب رسول خدا و مورد غضب خود خداوند هستند و در صحیح بخاری و صحیح مسلم، به نقل از رسول خدا آمده است: «فاطمة بضعة منی، من آذاها فقد آذانی و من آذانی، فقد آذی الله»؛ فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.
پس چون اینان باعث اذیت خدا و رسول خدا شدهاند، طبق آیه 57 سوره احزاب، مورد لعن خدا واقع میشوند و عذاب خوار کنندهای برایشان مهیا گشته است. آیه چنین میفرماید: «انّ الّذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدّنیا و الآخرة و أعدّ لهم عذاباً مهیناً»؛[احزاب/57] به راستی، کسانیکه خدا و رسول او را اذیت میکنند، خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت میکند و برایشان عذابی خفتآور مهیا کرده است.
غضب حضرت زهرا از مهاجمین به بیت شریفش، چنان که در روایات گذشته تصریح شده بود، تا پایان وفات ایشان ادامه داشت و به همین دلیل هم کسی از ظالمین در حق زهرا سلاماللهعلیها مجال شرکت در مراسم کفن و دفن و نماز ایشان را نیافت و هنوز که هنوز است، قبر حضرت زهرا پس از قرنها مجهول و ناشناخته است و این سؤال برای همیشه باقی میماند که قبر دختر عزیز پیامبر خاتم کجاست؟ و چرا خلفای رسول خدا از مراسم تکفین و تدفین او و از قبر او بیاطلاع بودند؟
در آخر میگوییم: در هیچ روایتی از اهل سنت و شیعه نیامده است که ظالمین به حضرت فاطمه، توبه کرده باشند از خلیفه دوم که هیچ خبری در دست نیست که توبه کرده و یا پشیمان شده باشد.
فقط از ابوبکر جملهای رسیده است که گفته است: «دوست میداشتم خانه زهرا را نمیگشودم»؛ لیکن در این جمله، اثری از توبه نیست؛ تازه معلوم نیست که این آرزو، برای چه هدفی بیان شده است و به علاوه، او برای بقیه جنایاتی که انجام داده، اظهار تأسف نمیکند. نه برای شهادت حضرت زهرا، نه برای آتش زدن، نه برای بیادبی و جسارت به حضرتش، نه برای شهادت محسن، نه برای غصب خلافت و نه برای غصب فدک! باری این گناه، لکه ننگی ابدی و همیشگی در نامه عمل ظالمین شد.
پینوشت:
[1]. المختصر فی اخبار البشر، ابوالفداء، دار المعارف، ج1، ص195.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ج6، ص48 و السقیفه و فدک، ابوبکر جوهری، مكتبة نينوى، ص50 و 71.
[3]. اعلام النساء، عمر رضا کحاله، مؤسسه الرساله، ج4، ص114 و 115.
[4]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دار صادر، ج2، ص126.
[5]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ج17، ص168.
[6]. الدر المنثور، سیوطی، دار الفکر، ج6، ص203 و روح المعانی، آلوسی، دار الکتب العلمیه، ج9، ص367.
[7]. تاریخ طبری،طبری، دار التراث، ج3، ص430.
[8]. اثبات الوصیه، مسعودی، انصاریان، ص146.
[9]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ج20، ص16 و 17.
[10]. الملل و النحل، شهرستانی، شریف رضی، ج1، ص71.
[11]. المناقب، ابن شهر آشوب، علامه، ج3، ص358.
[12]. مؤتمر علماء بغداد فی الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص50.
[13]. شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ج14، ص193.
[14]. فرائد السمطین، جوینی، موسسه المحمودی، ج2، ص35.
[15]. مؤتمر علماء بغداد فی الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص50.
[16]. صحیح البخاری، بخاری، دار طوق النجاة، ج4، ص79، ح 3093.
[17]. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، دار الاضواء، ج1، ص31.
[18]. صحیح البخاری، بخاری، دار طوق النجاة، ج5، ص21 و 29.
[19]. ینابیع الموده، قندوزی، دار الاسوه، ج2، ص57، 58، 72، 132، 464 و ج4، ص96.
تاريخ دمشق، ابن عساكر، دار الفكر، ج3، ص156.
المعجم الكبير، طبرانی، مکتبه ابن تیمیه، ج1، ص108، ج22، ص401.
فضائل الخلفاء الراشدين، ابونعیم اصفهانی، دار البخاری، ج1، ص124.

دیدگاهها
پورصدوقی
1394/12/22 - 22:49
لینک ثابت
عالی بود خداقوت.
طاهره
1404/08/25 - 17:31
لینک ثابت
ممنون از این مقاله کامل و
افزودن نظر جدید