اعتقادات

هرچند پیروان فرقه بهائیت، برای اثبات دین بودن آیین خود و نیاز به نزول بهائیت، به تخریب اصول اسلامی و غیر کاربردی جلوه دادن آنان میپردازد، اما در موارد متعددی، مجبور به اعتراف شده که پیشرفت، امنیت و آسایش جامعه بشری، با عمل به تعالیم و اصول اسلامی امکانپذیر است.

یکی از توجیهاتِ ادعای خدایی پیامبرنمای بهائی، تشبیه گفتههای او به شطحیات صوفیانه و تجلّی است. اما به چند دلیل این توجیه قابل پذیرش نیست: اول: انسان نمیتواند مظهر کامل ذات الهی باشد، چون که خود، آفریده شده، محدود و ضعیف است. دوم: پیامبرنمای بهائیت با رد تجلّی، خود را ذات پروردگار دانسته و همین توجیه را نیز رد کرده است.

تأویل ظاهر و انتساب راز و رمز به نصوص الهی، با هدف تحریف ادیان و اثبات خود، هم برای باب و بهاء و هم برای جناب معانی غلط است. اساساً این شیوه دارای ملاکی نیست؛ چرا که مخالفین و موافقین، هردو میتوانند برای رسیدن به هدف خود از آن استفاده کنند. علاوه بر آن، خدای تعالی در فرستادن پیامبران، ایشان را با دلایل روشن مبعوث میفرمود.

از آنجا که دین سازان بهائی از ارتباط با خارق العاده محروم بودند، اساساً هرگونه وجود و تأثیر متافیزیک و فرا مادی را منکر شدند؛ اما جالب است بدانیم که بر خلاف این رویکرد و همچنین بر خلاف شعار تطبیق دین با علم و عقل در این فرقه، عبدالبهاء، اسم اعظم بهائی، تصویر خود و مناجاتهایش را، دارای اثر فرا مادی دانسته است!

بهائیتی که حقانیت خود از ادیان را به وسیله تأویل در مهدویت و خاتمیت و ... ثابت میکند، در منطقش تأویل را باطل میداند و مدعی است باید به معنای ظاهری آیات و روایات تمسک کرد.

چگونه بهائیت از ضالّه خواندن بهائیت توسط مسلمانان انتقاد می کند در حالی که خود بارها به عقاید اسلامی و دیگر ادیان توهین کرده و حتی لقب ضالّه را نسبت به آنان بکار برده است؟!

پیشوایان بهائیت به رغم آنکه برگزاری جشن های کریسمس را مخالف استقلال خود می دانستند، از اعلام مخالفت جدی و علنی با برگزاری این جشن ها به دلیل تقیه (تا زمان برپایی حکومت بهائی) خودداری کرده اند! اما همین دورویی رهبران بهائیت باعث شده که امروزه نه تنها بهائیان مسیحی الاصل، بلکه حتی بهائیان غیرمسیحی هم به برگزاری جشن کریسمس بپردازند.

بر خلاف ادعای تشکیلات بهائیت، کسی به صرف بهائی بودن در ایران به قتل نمی رسد. اما سخن آقای قرائتی که به آن استناد شده، ناظر به مرتد فطری است و شرایط سخت و خاص خود را دارد. ضمن اینکه بهائیتی که خود دستور به مرگ مخالفین و مجازات بدتر از مرگ برای مستبصرین بهائی را می دهد، دیگر چه جای انتقادش از اسلام باقی می ماند؟!

پیامبرنمای بهائیت، واژه های نادرستی را تحت تأثیر زبان فارسی ساخت و ثابت کرد که سیاه مشق هایش، محصول یک فارسی زبان کم سواد و نه برآمده از علم نامتناهی الهی است. همین اشتباهات فاحش ادبی هم بود که بهاء را مجبور ساخت به توجیه غلط هایش روی آورد و عاجزانه، غلط های ساختگی خود را میزان سنجش دیگر عبارات بداند.

دنیس ماسئونین از اعضای پیشین و محقق بهائی، در اشکال به آمارسازی تشکیلات بهائیت از میزان ترجمه آثارش به زبان های دیگر؛ حجم، نوع و نحوه آثار ترجمه شده را مورد اشکال قرار داده است. در واقع بهائیتی که بخاطر ترس از رسوایی، در ترجمه و انتشار آثارش محتاط عمل می کند، در عین حال همیشه طلبکار است و دیگر عوامل را مانع دسترسی به منابع اصیل بهائی معرفی می کند.

بهائیان آثار پیامبرنمای خود، خصوصاً آثار عربی او را اعجاز برانگیز و موجب حیرت اهل فصاحت و بلاغت معرفی می کنند. اما حقیقت آنست که یک انسان درس خوانده، عالم درس نخوانده معرفی می شود و عباراتی سرشار از غلط را به اسم وحی می نگارد! پس از غلط گیری های فراوان توسط او و اتباعش هم، محصولی بی محتوا، غلط و سندی بر رسوایی بهائیت به جا مانده است.

لوح احمد که پیامبرنمای بهائی آن را شاهکار آثار خود برشمرده و برای هر بار خواندنش ثواب صد شهید معین کرده، نمونه بارزی از غلط گویی های پیشوایان بهائی است. غلط هایی که به اسم آیات الهی و تنها معجزه خود، به خورد پیروانشان داده اند!

پیامبرنمای بهائیت در پاسخ به اینکه چرا هیچ معجزه ای ندارد، معجزات پیامبران را تنها نوشته های ایشان می داند. ازلی ها هم در پاسخ به او می گوید که علاوه بر تعیین صبح ازل توسط باب، او نیز نوشته های بسیاری دارد، پس چرا تو ایمان نمی آوری؟! آری؛ وقتی نوشته های پرغلط باب، بهاء و ازل دلیل حقانیت شان می شود، نتیجه ای جز این ندارد!

چگونه پیامبرنمای بهائیت می تواند آثار سرشار از غلط خود را به عنوان اعجاز و منبع وحی الهی معرفی کند، اما آنها را نیازمند اصلاح بشری بداند؟! مگر این پیشوایان بهائیت نبودند که حتی از یک غلط رقبای خود نگذشته و آن را دلیل بر کذب و بطلان ادعاهایش معرفی می کردند؟!