اعتقادات
رهبران و تشکیلات بهائیت، انتشار تصویر، صوت و فیلم از پیشوایان بهائیت را به صورت عمومی ممنوع اعلام کردند و آن را مختص مناسبتها و مراسمهای خاص بهائی دانستند. اما بیشک انتشار تصویر، صوت و فیلم بهاء و عبدالبهاء، منجر به تقدسزدایی از آنها میشود و گوشهای از اشتباهاتشان را برای عموم به رخ میکشد.
پیامبرنمای بهائیت دشمنی با پیامبران را سیرهای تکراری در بین پیامبران گذشته دانسته و دشمنی با خود و جناب باب هم از همین قِسم معرفی کرده است. این درحالیست که بر خلاف پیامبران گذشته که حقانیت خود را با منطق و معجزه ثابت کردند، مدعیان پیامبری بابی و بهائی به جای معجزه، سیاست رُعب و وحشت را پیش گرفتند.
مترجم عبدالبهاء در سفر به غرب که تمدن الملک نام داشت، بخاطر دختربازی و دیر آمدن به محل اقامت توسط عبدالبهاء، با لگام اسب ادب شد. او سرانجام بخاطر تشکیل محفل اتحاد میان بهائیانی که ناقضین نامیده میشدند از بهائیت طرد شد. اما آیا احکام و اخلاقیاتی که در بهائیت ترویج میشود، نوع برخورد با تمدن الملک را تأیید میکند؟
بهائیان مینویسند که در ماجرای سفر علیمحمد باب به مکه، دزد به خورجین شترش زد و آیات الهیاش را با خود برد. پیامبرنمای بهائی هم بخشی از شِبه وحی یا چکنویسهای خود را به آب ریخت و محو شد. اما وقتی کلامی الهی نباشد و بر قلب مدعی پیامبری هم نازل نشده باشد، با دزدیدن خورجین شتر، ریختن به آب و گذر زمان هم از بین خواهد رفت.
عبدالبهاء خاطره خود از دیدار با یک خاخام یهودی را اینگونه نقل میکند که بسیار کثیف بود و بخاطر مسئله نجاست و حرمت، از ناهار ما که مرغ بود نخورد. اما چرا عبدالبهاء که در کثیفی سرآمد بود، به کثیفی خاخام اعتراض داشت؟ چرا بهائیها به حکم یهود، بر حرمت و نجاست خود اعتراض نمیکنند؟ و چرا به اسم عبدالبهاء تبلیغ گیاهخواری میشود درحالی که غذای حیوانی، پای ثابت میهمانیهای او بود؟
وقتی لقب «بهائیت» را برای این فرقه به کار میبریم، برخی بهائیان، آن را توهین و نفرت پراکنی نسبت به فرقه خود میدانند؛ اما علاوه بر شیعیان، رهبران بهائی هم، مسلک خود را «بهائیت» خواندهاند. از طرفی، بهائیانی که نسبت به «بهائیت» گفتن شیعیان حساسند، خود، شیعه را فرقه ضالّه خطاب میکنند!
بهائیان مدعی هستند که رجعت به عنوان یکی از وقایع پس از ظهور، در زمان مدعی مهدویت، علیمحمد شیرازی اتفاق افتاده و حسینعلی نوری پیامبرنمای آنان، رجعت حضرت علی و امام حسین (ع) است؛ اما رجعت به معنای زنده شدن دوباره است و معنایی که بهائیان از رجعت ارائه میدهند، مساوی با تناسخ است که با رستاخیز موعود منافات دارد.
بهائیان سخن امام کاظم (ع) بر اتمام نعمت به واسطه امام غایب را از جمله دلایل خود بر مهدویت علیمحمد شیرازی و نسخ اسلام معرفی میکنند. این در حالی است که اتمام نعمت، مساوی با اتمام دوره و نسخ دین نیست؛ زیرا دین ساختگی بابیت هم هرچند کامل نشد، اما در مدت کوتاهی توسط بهاء نسخ شد و بهائیتی هم که مثلاً کامل شد، نسخ نشد.
بهائیان ادعا دارند روایات مربوط به رجعت و بازگشت مردگان در زمان ظهور امام زمان (عج)، به معنای باطنی است؛ یعنی در زمان ظهور، عدالت و حدود الهی احیاء میشود؛ این در حالی است که آیات و روایات بسیاری با صراحت، به رجعت اشاره کرده و آن را به زنده شدن برخی مردگان معنی کردهاند؛ حتی اگر رجعت را به معنای باطنی بگیریم، باز هم عدالتی توسط باب تحقق نیافته است.
بهائیان ادعا دارند علیمحمد شیرازی در زمان ظهور و ادعای مهدویتش، تنها و بیکس بود و در روایات معصومین (ع)، این صفات برای امام زمان (عج) به کار برده شده است. این در حالی است که صفات تنهایی و ...، به دوران غیبت اختصاص داشته و صفاتی که برای زمان ظهور حضرت به کار برده شده (نظیر عدالتگستری)، با دوران ادعای مهدویت باب، سازگاری ندارد.
از روایاتی که بهائیان برای اثبات قائمیت باب استفاده میکنند، روایت امام صادق(ع) است: هنگام فتنههای آذربایجان در خانهی خود بمانید و هنگام ظهور قائم در مسجدالحرام، از او حمایت کنید. باید گفت: امر به در خانه ماندن هنگام حوادث آذربایجان دلالت بر عدم رضایت اهل بیت از بابیان است و حادثهی آذربایجان اشاره به حوادث قبل و نه خود ظهور دارد.
بهائیان برای آنکه زندانی شدن و شکست شورش مدعی مهدویت خود (علیمحمد شیرازی) را توجیه کنند، مدعی شدند روایاتی وجود دارد که در آنها، از رنج و عذاب امام زمان (ع) پس از ظهور یاد شده است؛ اما بر فرض وجود و صحت سندی این روایات، احتمالاً منظور از رنج حضرت، رنج باطنی برای گمراهی عدهای است، وگرنه حضرت مهدی (ع)، منتقم از ظالمین و برقرار کننده عدالت در جهان هستند.
بهائیان، عبارتی را به امام صادق (ع) نسبت میدهند که در آن، بزرگترین دشمنان امام زمان (ع)، علماء معرفی شدند. این درحالی است که این روایت، نه تنها وجود خارجی ندارد، بلکه از جهت محتوایی هم اشکالات فراوانی دارد. با نادیده گرفتن اشکالات، باز هم مخالفت علماء را نمیتوان به مخالفت علمای شیعه، چنانکه با علیمحمد باب مخالفت کردند، اختصاص داد.
بهائیان ادعا دارند که آیه 77 سوره اسراء، پیرامون سنّت الهی در ارسال پیامبران است. پس به دلیل تناسب بین آیات، آیه 78 این سوره هم که مربوط به احکام و نماز هست و ابجد دو حرفش، با سال ظهور باب هماهنگ درمیآید، پیشبینی به نسخ اسلام و ظهور بابیت است. این درحالی است که تناسب بین آیات، امری ضروری نیست و بهائیت تأویل را قبول ندارد.