سیر تاریخی تصوف تاکنون

هرچند که شطحگویی از خصوصیات تصوف است، ولی شطحگویی صوفیان از قرون سوم و چهارم آغاز شد. با ظهور شخصیتهای معروف این دوره همچون "بایزید بسطامی" و "حسین بن منصور حلاج" این تفکر رواج یافت. به دلیل جذابیت چنین تفکری، افراد زیادی به صوفیه پیوستند و همین امر موجب رشد و رواج صوفیه شد.

عقیده به وحدت وجود در میان صوفیان از عقاید مهم ایشان به شمار میرود. این عقیده از قرن دوم هجری شروع شد و بعدها گسترش زیادی یافت و صوفیان زیادی این عقیده را شرح و بسط دادند. به دنبال عقیده به وحدت وجود فقها و علما با صوفیان مقابله کردند.

در حالی که سیر سلوک صوفیه قرون اول زهد افراطی بود، اما در قرن سوم همین روند ساده و زهدگرایانه به روند دیگری بدل شد و جلب رضایت خداوند در این مرحله مهمتر از زهدورزی و بدن را در فشار قرار دادن بود. جنید بغدادی یکی از بزرگان صوفیه قرن سوم بود که در تسریع این روند نقشی اساسی داشت.

صوفیه در قرن دوم بیشتر در سایه تعالیم اسلامی به سیر و سلوک عملی پرداخته و به مفاهیمی که بعدا در تصوف به وجود آمد، بی توجه بودند. اما در قرن سوم همین صوفیان به خاطر روی آوردن عموم مردم به تصوف و مخالفت علما با تصوف، رو به سوی تالیف آورده و تعلیمات صوفیه را به رشته تحریر درآورند.

شاهدبازی پیشینهای برون دینی داشته است. اما در ایران باستان، همچنین بین اعراب تا دو قرن بعد از ظهوراسلام، خبری از این رفتار نیست. بنابر مکتوبات تاریخی، از اقاومی که به این عمل تن دادند، یونانیان بودند. هرچند خیلی زود این اندیشه به اقوام و ملل مختلف سرایت کرد. از میان گروههایی که شاهدبازی را برگزیدند، صوفیه بود.

سید محمد نوربخش که از بزرگان صوفیه بود، در ادعای مهدویت خود اصرار داشت به گونهای که ملاکهای خاصی برای امامت در نظر گرفته بود. او با بیان ملاکهای خود ساخته، درصدد بود خود را به عنوان امام معرفی کرده اما نه آن امامی که مشخصات آن توسط علما و فقها بیان شده بود.

تصوف در قرن هفتم بهمرور میان شیعه نفوذ کرده بود و طی قرن هشتم تا پایان قرن نهم، این مذهب در ایران بهشدت از تصوف تأثیر پذیرفت. درپی تأثیرات صوفیه بر عدهای از شیعیان، دولت صفویه به دلایل سیاسی و اعتقادی، بهمنظور کاهش نفوذ صوفیه، بهتدریج از فقها و علمای امامیه برای اداره امور دینی جامعه کمک گرفت و آنان را در قدرت سیاسی سهیم کرد. نتیجه این کار کاهش نفوذ صوفیه در دولت صفوی بود.

با آنکه دولت صفویه به کمک صوفیان قزلباش و با اتکا به میراث قرون گذشته صوفیه روی کار آمد، ولی در ادامه با شناخت کافی که از صوفیه پیدا کرد و با توجه به احساس خطری که از ناحیه صوفیه برای آنها حاصل شد، خانقاههای صوفیه را منحل کرده و قبور بزرگان صوفیه را تخریب نمود. دوست داشتن شاه صوفی از سوی قزلباشان موجب شده بود تا آخرین قطره خون به شاه وفادار باشند.

ملامتیان گروهی از صوفیان و عـارفان بـودند کـه، از قرن سوم هجری به بعد، به صورت طریقهای متمایز از دیگر طریقتهای عرفانی ظهور یافتند. این گروه با تظاهر به ارتکاب اعمال خلاف شرع سعی داشتند تا ریاکاری را از اعمال خود دور کنند. درباره تاریخ این تفکر دو نظر وجود دارد یکی اینکه از قرن سوم پدید آمد و دیگری آنکه این تفکر با وجود صوفیه در بطن عقاید صوفیه وجود داشته است.

یکی از سلسلههای صوفیه اویسیه میباشد که سیر سلوکی این فرقه با بقیه فرقههای صوفیه تفاوتهایی دارد. این فرقه را منسوب به اویس قرنی میدانند و علت نامگذاری طریقه خویش به اویسیه آن است که اویس موفق به دیدار حضرت رسول اکرم (ص) نشد، به همین دلیل پیروان این فرقه نیز بدون پیر و مرشد طی طریق می کنند، اما امروزه برخلاف آنچه عقیده اویسیه به آن تعلق گرفته است، این فرقه محصور در تشکیلات فرقهای شده است.

فرقهی صوفیهی نعمت اللهیه از دوران "تیموریان تا صفویه" از ایران رخت بربستند و قریب به اتفاق اقطاب، مشایخ، بزرگان و اکابر این فرقه، همگی به کشور هند کوچ کردند. علت اصلی این اتفاق بزرگ در تاریخ تصوف در ایران، مبارزهی علما و فقها در نیمهی دوم حکومت صفویه است که فرصت و مجال مریدپروری، لاابالیگری و گریز از شریعت را از صوفیان گرفته بود.

اواخر حکومت بنیامیه و ابتدای حکومت بنیعباس یعنی دوران امامت امام صادق (علیهالسلام) مصادف با گسترش روابط مسلمانان با دنیای خارج بود. اندیشههای فلسفی، علمی و کلامی بیگانگان به جامعهی اسلامی راه یافت و مسلمانان با افکار و عقاید دیگران آشنا شدند. ازجمله آثار منفی آن، نفوذ افکار بیگانگان در میان مسلمانان و ایجاد شبهات و ابهام در معارف و اندیشههای اسلامی و اعتقادات مردم بود.

حسادت، دنیاطلبی و زرپرستی و عدم اعتقاد به آخرت توسط قوم برگزیده ای به نام یهود، از آنها قومی سرکش، لجوج و دین ستیز ساخت، تا به کشتن بسیاری از انبیاء الهی و دسیسه برای انحراف در ادیان الهی، دنیای ناچیز خود را تأمین نمایند. فرقه فرقه شدن امت حضرت موسی (علیهالسلام) و اختلاف در پیروان حضرت عیسی (علیهالسلام) و همچنین پاره پاره کردن امت واحده اسلامی با دسیسههای همین قوم به وقوع پیوسته است.

برای دو کلمه "عرفان" و "تصوف" اشتراکات و افتراقات بسیاری نقل کردهاند، برخی هم آن دو را یکی دانسته و برای هر دو حکم واحدی در نظر گرفتهاند لیکن در نظر غالب محققین در این زمینه اختلافاتی میان دو کلمه عرفان و تصوف وجود دارد که در این نوشته مختصر به برخی اشاره میکنیم.