وای به حال کسی که نفرین فاطمه سلاماللهعلیها، شامل حالش شود!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طبق روايات منابع روایی فریقین، حضرت زهرا سلاماللهعلیها بعد از شهادت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، نزد ابوبكر رفته و فدك را كه از ايشان به ظلم گرفته بود، مطالبه کرد؛ اما ابوبكر از پس دادن فدك به ايشان، خودداری كرد که این امر، موجب ناراحتی آن حضرت شد، از اينرو بر ابوبكر غضب كرده و با او قهر كرد.
کتبی مانند بخاری و مسلم، به همين اندازه اکتفا کردند و مابقی ماجرا را ذکر نکردند؛ اما در منابعی همچون انساب الاشراف، السقيفة، شرح نهج البلاغة، و ...، تمامی ماجرا ذکر شده است.
ابنقتيبه متوفای 276 قمری، نقل کرده است که بعد از درخواست فدک توسط حضرت زهرا سلاماللهعلیها و رد کردن آن توسط آن دو نفر، عمر به ابوبكر گفت: «انطلق بنا إلى فاطمة فأنا قد أغضبناها فانطلقا جميعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما فأتيا عليا فكلماه فأدخلهما عليها فلما قعد عندها حولت وجهها إلى الحائط فسلما عليها فلم ترد عليهماالسلام... قالت س: فإنی أشهدالله و ملائكته أنكما أسخطتمانی وما أرضيتمانی و لئن لقيت النبی لأشكونكما إليه... و هی تقول و الله لأدعون الله عليك فی كل صلاة أصليها. ثم خرج باكيا...[1] با هم نزد فاطمه سلاماللهعلیها برويم؛ زيرا ما او را به خشم آورديم. آن دو، نزد حضرت فاطمه سلاماللهعلیها آمدند و اجازه ورود خواستند؛ اما حضرت، اجازه ورود نداد. نزد حضرت علی علیهالسلام آمدند و حضرت، آن دو را نزد حضرت فاطمه سلاماللهعلیها آورد، هنگامیكه نزد حضرت نشستند، آن حضرت روی خود را به سوی ديوار برگردانيد. آن دو، به ايشان سلام كردند، آن حضرت جوابشان را نداد. ابوبكر شروع به سخن كرد و گفت: ای حبيبه رسول خدا! به خدا سوگند، قرابت رسول خدا نزد من، محبوبتر از قرابت خودم است و شما نزد من، از عايشه دخترم محبوبتر هستی! ... اما اگر تو را از حقت و از ارثيه رسول خدا منع كردم، من روايتی از پدرت شنيدم كه فرمود: ما چيزی به ارث نمیگذاريم؛ آنچه گذاشتهايم صدقه است. حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمود: آيا هر دوی شما عقيده داريد كه اگر روايتی از پدرم، برایتان نقل كنم، آن را میشناسيد و انجام میدهيد؟ هر دو گفتند: بله! حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم! آيا نشنيدهايد كه رسول خدا فرمود: خشنودی فاطمه سلاماللهعلیها، خشنودی من و خشم فاطمه سلاماللهعلیها، خشم من است؛ پس هر كه فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد و هر كه او را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته و هر كه فاطمه سلاماللهعلیها را خشمگين کند، مرا خشمگين ساخته است؟ هر دو گفتند: اين روايت را از آن حضرت شنيدهايم. سپس حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمود: من خداوند و فرشتگان او را شاهد میگيرم كه شما دو نفر، مرا به خشم آورديد و خشنود نساختهايد، هرگاه با رسول خدا ملاقات كنم، از شما دو نفر شكايت میكنم. ... سپس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: به خدا سوگند! در هر نمازی كه بجا میآورم، تو را نفرين خواهم كرد ... .»
روایت دیگر از بلاذری است، با این تفاوت که زمان و مکان گفتگوی مذکور فرق میکند. بلاذری متوفای 279 قمری، آورده است: «دخلت فاطمةُ على أَبیبكر حين بويع. فقالت: إن أم أَيمن و رباحا يشهد ان لی أنَّ رسول الله ص أَعطانی فدك ... قالت: والله لا أُكلِّمُك قال: والله لا أهجرك. قالت: والله لأَدعونَّ الله عليك. قال: لأَدعون الله لك...[2] حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هنگام بيعت، بر ابوبكر وارد شد و به او فرمود: امايمن و رباح برای من شهادت میدهند كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فدك را به من بخشيده است. ابوبكر گفت: ... اگر عايشه محتاج و فقير شود، نزد من محبوبتر از اين است كه تو فقير شوی. آيا شما عقيده داريد كه من به مردمان سياه و سرخ پوست عطا میكنم، اما در حق شما ظلم میكنم؟ در حالیكه شما دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هستی! اين مال، برای مسلمين است؛ پدرت از آن، به سواران در راه خدا انفاق میكرد و من نيز همان كاری را انجام میدهم كه پدرت انجام میداد. حضرت فاطمه سلاماللهعلیها فرمودند: به خدا سوگند! هرگز با تو سخن نمیگويم. ابوبكر گفت: به خدا سوگند! با تو قهر نمیكنم. حضرت فاطمه سلاماللهعلیها فرمودند: به خدا سوگند! تو را نفرين میكنم ...»
عین این روایت را، جوهری متوفای 323 قمری نیز نقل کرده است.[3]
هدف از نقل این روایات، این بود که چند نکته را ثابت کنیم:
اولاً: اینکه ابوبكر و عمر، اقرار كردهاند كه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به خشم آوردند و از خود رنجاندهاند؛ از اينرو نزد آن حضرت، برای عذرخواهی آمدند.
ثانياً: حضرت زهرا سلاماللهعلیها نيز از آنان راضی نگرديد و آنها را نبخشيد، چرا كه حضرت، روی خود را به سوی ديوار بر گردانيد و خشم حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به حدی بود كه فرمودند: در هر نمازی كه بجا میآورم، شما را نفرين میكنم.
ثالثاً: طبق اين روايات، نفرين حضرت زهرا سلاماللهعلیها دو مرتبه صورت گرفته است. یک بار در منزل حضرت زهرا سلاماللهعلیها که طبق روایت ابنقتیبه است و بار دیگر، در مجلس بیعت ابوبکر که طبق روایت بلاذری و جوهری است.
در صحت این روایات، تردیدی نیست و اهل سنت نمیتوانند بگویند که این روایات، صحیح نیستند؛ زیرا بنا بر مبنای آنها، تعدد طرق، باعث تقويت روايات است و این روایات، از سه طریق نقل شده است؛ لذا روایات مذکور، صحیحاند.
ابن تيميه گفته است: «فإن تعدد الطرق و كثرتها، يقوى بعضها بعضا، حتى قد يحصل العلم بها و لو كان الناقلون فجاراً فساقاً.[4] اگر يك روايت، طرق متعددی داشته باشد، همديگر را تقويت میكنند و آن روايت، مورد قبول است و گاه علم به صدور آن حاصل میشود، هرچند راويان آن، فاسق و فاجر هم باشند.»
پینوشت:
[1]. الإمامة و السياسة، ابن قتیبه، دار الاضواء، ج1، ص31.
[2]. أنساب الأشراف، بلاذری، دارالفکر، ج10، ص79.
[3]. السقيفة وفدك، جوهری، مكتبة نينوى الحديثة، ص101 و 102.
[4]. كتب و رسائل و فتاوی شيخ الإسلام ابن تيمية، ابن تیمیه حرانی، مکتبة ابن تیمیة، ج18، ص26.

افزودن نظر جدید