بشارت متون باستانی ایران، درباره حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)

  • 1393/11/02 - 14:41
روشن است که منظور از دین واپسین (یا آخرین دین) دین زرتشتی نیست بلکه دین دیگری است. اکنون برای روشن شدن مفهوم «دینِ آخرین» به شاهنامۀ فردوسی که بر اساسِ خوذای‌نامگ‌ها (یا همان خداینامه‌ها: متون تاریخی و عقیدتی عصر ساسانیان) نوشته شده است، مراجعه می‌کنیم. خواب ديدن نوشين روان (انوشیروان) و گزارش بوزرجمهر (بزرگمهر) آن را به پيدايش پيغمبر...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از باورهای مسلمین این است که اسلام آخرین دین الهی و موعود همۀ انبیاء و اولیاء الهی است. اما جالب است بدانیم که در متون باستانی ایران، به ظهور پیامبر موعود از سرزمین حجاز بشارت و انذار داده شده است. برای مثال در خرده اوستا (یکی از بخش های اوستا) ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، نیایشِ گاه ازیرین آمده است: «مرد راست کرداری که اشو و سردار اشویی باشد، ما می ستاییم. آخرین کیش را می ستاییم.»[1] و در ترجمه دکتر دوستخواه: «اشَوَن خویشکار، رد اشَوَنی را می ستاییم. کیش واپسین را می ستاییم.»[2] این در حالی است که بنا بر متن اوستا، دین زرتشتی آخرین دین نیست بلکه اولین (؟!) دینِ لایقِ ستایش است.[3] پس روشن است که منظور از دین واپسین (یا آخرین دین) دین زرتشتی نیست بلکه دین دیگری است. اکنون برای روشن شدن مفهوم «دینِ آخرین» به شاهنامۀ فردوسی که بر اساسِ خوذای‌نامگ‌ها (یا همان خداینامه‌ها: متون تاریخی و عقیدتی عصر ساسانیان) نوشته شده است، مراجعه می‌کنیم:

خواب ديدن نوشين روان (انوشیروان) و گزارش بوزرجمهر (بزرگمهر) آن را به پيدايش پيغمبر...

انوشیروان شبی نیایش کنان در بستر رفت. خوابید و در عالم رؤیا چنین دید که جهان را تاریکی فراگرفت. در همین حال خورشید از سرزمین حجاز برخاست و همه جهان را روشن کرده؛ نورش را بر همگان تابید :

درين سال يك شب نيايش كنان
بخواب اندرون شد ستايش كنان

چنان ديد روشن روانش بخواب
كه در شـب برآمـد يكــــی آفتاب

چهل پايـه‌ی نردبـان از بـــــرش
كه می‌رفت تا اوج كيوان سرش

برآمـــد بريــن نردبان از حجــــاز
خرامان خرامــــان بكشــّـی و ناز

جهان قاف تا قاف پر نــــور كرد
به هرجا كه بُد ماتمی، سور كرد

انوشیروان ناگهان از خواب بیدار شده، پریشان گشت. دستور داد تا وزیرش بزرگمهر حکیم را احضار کنند. پس از اینکه انوشیروان خواب خود را برای بزرگمهر (بوزرجمهر) تعریف کرد، وی به انوشیروان پاسخ داد که این خواب شما از آن روی است که امشب مولودی از میان قوم عرب پای به دنیا نهاد که جز به راستی و درستی قدم بر نمی‌دارد. وی دین زرتشت و مسیحیت و... را کنار زده و دین آخر جهان را پایه گذاری می‌نماید. او همان کسی است که با اشاره انگشت خود، ماه را به دو نیم می‌کند. او مردم جهان را با گفتار نیک خود پند و اندرز می‌دهد. شرق و غرب جهان از سخنان وی به سعادت می‌رسند. اما پس از درگذشت او و در زمان حکومت نبیره تو مردم عرب به حکومت تو حمله می‌کنند و از ایوان تو جز نامی باقی نخواهد ماند. و این همان خبری است که جاماسپ به گشتاسپ داده است:

چو بشنيد بوزرجمـــهر آن سخـن
نگه كرد آن خــــواب ســر تا به بن

چنين گفــت كای خســرو كامران
همانا كه رازيــســـــــت اندر نهان

بدوگفت خسرو كه برگوی راست
كز انديشگانم زتن جان بكاســـت

از آن پس چنين گفت بوزرجــمهر
كه ای رای تو برتر از ماه و مــهـــر

نگه كردم اين خواب را سر به سر
تو انـــدر جوابــش شگفــتــــــی نگر

ازين روز در تا چهل سال و بيش
نهد مردی از تــــــازيان پای پيـش

كه در پيش گيـــــــــرد ره راسـتی
بپيچد ز هر كژی و كاستــــــــی

بهم بر زَنَــــد دين زردشـــــــــت را
بمــه چون نمايـــــد سر انگشت را

بدو نيمه گردد ز انگــشــــــــت او
بكوشش نبيــــــند كســی پشت او

جهــود و مسيحی نمانـــد بــجــای
درآرد همی دين پيشيـــــــن ز پای

بتخت ســــه پايــــــــــه برآيـــــــد بلند
دهد مر جـــــهان را بگــفتــــار پنـــد

چو او بگــــذرد زين ســـــرای سپنج
ازو باز مانــــد بگفتـــــــــار گنــــــــــــج

شود زو جـــــهان قرن تا قــرن شــــاد
جز ايــــــوان شــــه كان برآيـــد ببــــاد

پس از وی ز تو يــک نبيــره بــــــود
كه با پيـــــل و كــــوس و تبيـــره بود

سپاهـــی بتــــــازد بـــــرو از حجـــــــاز
اگرچـــــه ندارد سليـــــــــح و جهــــــاز

ز تخت اندر آرد مــــر او را بخــــــاك
زگردان كند مر جهـــان جملــــه پاك

بيفتد همه رســـم جشـــــــن ســـده
شــــود خاكدان جمــــله آتشــــــــكده

نه آتــــــــش پرستند و نــــی آفتـــاب
سر بخـــت گـــــردان درآيــد بخـــواب

بگشتاسپ، جاماسپ خود گفته است
ازين راز و اين راه او رفتـــــه اســت

چو بشنيد كسری ز بوزرجـــمـهــر
ازينسان بگرديدش از رنگ چهــــر

کسری چون این راز از بزرگمهر می شنود چهره اش برافروخته می گردد. چون شب فرا می‌رسد با نگرانی به بستر می‌رود، نیمه شب صدای هولناکی می‌شنود که شکستن ایوان مدائن را خبر می‌دهد. انوشیروان از ترس برمی‌خیزد و بوزرجمهر را فرا می‌خواند، بوزرجمهر به او گفت که آنچه دیشب در خواب دیدی، اینک به قوع پیوست. اکنون آن ماه پیکر (پیامبر آخرالزمان) از مادرش زاده شد. پس از اندک زمانی قاصدی فرا رسید و خبر داد که آتشکده آذرگشسب خاموش گردید :

همه روز بادرد و غم بود جفت
ز انديشه چون شب درآمد نخفت

چنان بد كه از شب گذشته سه پاس
يك آواز آمد چنان پر هراس

كه گفتي جهان سربسر گشت پست
پس آنگه يكی گفت كايوان شكست

برآمد همی شاه را دل ز جای
ندانست آن كار را سر ز پای

به بوزرجمهر آنگه آواز كرد
ز طاق شكسته پس آغاز كرد

چو آن ديد دانا هم اندر زمان
چنين گفت كای شاه نوشيروان

بخواب اندرون هرچه ديدی تو دوش
ازآن مهر امشب برآمد خروش

چنان دان كه ايوانت آواز داد
كه آن ماه پيكر ز مادر بزاد

سواری رسد هم كنون با دو اسپ
كه بر باد شد كار آذرگشسپ

درين بود كامد سواری چوگرد
كه آذرگشسپ اين زمان گشت سرد

ازين كار دل تنگ شد شاه را
همی هرزمان بركشيد آه را

بدوگفت بوزرجمهر آن زمان
كزين كار شاها چه باشی نوان

زمان چون ترا از جهان كرد دور
پس از تو جهان را چه ماتم چه سور

پسِ اين سخن شاه ديری نزيست
بمرد و برو بر جهانی گريست

بدین ترتیب خواب انوشیروان با تعبیر بزرگمهر به وقوع پیوست و با زاده شدن آن خردمند بزرگ، طاق ایوان کسری شکست و آتشکده ی بزرگ آذرگشسب خاموش گردید و حال شاه سخت دگرگون شد. تا اینکه پس از مدتی از دنیا رفت.[4] ممکن است برخی بگویند که این رخداد در شاهنامه فردوسی نسخه کلکته هندوستان آمده است، اما در نسخه مسکو نیامده است. پس ممکن است این ماجرا اعتبار و واقعیت نداشته باشد. لیکن باید دقت داشت که این بشارت، کاملاً موثق هست. یعنی این بشارت در شاهنامه فردوسی (حتی در نسخه اصلی چاپ مسکو) وجود داشته، اما بعدها دست‌های پشت پرده، این ماجرا (خواب انوشیروان) را از نسخه مسکو حذف کرده‌اند. اما نتوانستند به طور کامل این بشارت را مخفی کنند. بلکه شاهد و قرینه‌ای مبنی بر صحت این خواب و درستی این بشارت، در این نسخه (نسخه مسکو) باقی مانده است! در شاهنامه حکیم فردوسی، نسخه چاپ مسکو آمده است که یزدگرد (پس از شکست خوردن از سپاه عرب)، گفت که این اتفاقات بین ما و سپاه عرب رخ داد، همانطور که انوشیروان در خواب دید !

كه نوشين روان ديده بود اين بخواب
كزين تخت بپراگند رنگ و آب

چنان ديد كز تازيان صد هزار
هيونان مست و گسسته مهار

كنون خواب را پاسخ آمد پديد
ز ما بخت گردن بخواهد كشيد.

این ابیات در شاهنامه نسخه مسکو آمده است.[5] یزدگرد (بر اساس شاهنامه نسخه مسکو) می‌گوید که این اتفاقات مطابق خواب انوشیروان رخ می‌دهد! اما شاهنامه چاپ مسکو چیزی درباره جزئیات خواب انوشیروان نمی‌گوید (یعنی گفته است، ولی دست‌های تحریف‌کننده، این ابیات که بشارت به اسلام است را حذف کرده اند). اما نسخه کلکته خواب انوشیروان را به صورت دقیق و با جزئیات بیان کرده است و ما خدا را شکر می‌گوییم که دست خائنین در این مورد به شاهنامۀ نسخه کلکته نرسیده است.

خواب انوشیروان و فرو ریختن چهارده کنگره از ایوان وی و همچنین خاموش شدن آتشکده بزرگ ایران و مسائلی از این دست در شب تولد پیامبر را بسیاری از تاریخنگارانِ بزرگ ایرانی از جمله احمد بن ابى يعقوب بن واضح يعقوبى در قرن سوم هجری در تاریخ یعقوبی، ابوعلی بلعمی (قرن سوم و چهارم) در تاریخ مشهور خود حمدالله مستوفی تاریخنگار ایرانی قرن هفتم و هشتم هجری در «تاریخ گزیده» و «ظفرنامه» همچنین محمد بن جریر طبری تاریخنگار ایرانی متوفای 310 هجری در تاریخ مشهور خود، ابو بكر احمد بن حسين بيهقى متوفای 458 هجری در «دلائل النبوة»، منهاج سراج تاریخنگار ایرانی متوفای 658 هجری در «طبقات ناصرى»، ناصر الدين بيضاوى متوفای‏ 658 هجری در «نظام التواريخ‏»، ابو سليمان بناكتى‏ متوفای قرن هفتم هجری در «روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب»، شرف الدين فضل الله حسينى قزوينى در «‏المعجم في آثار ملوك العجم‏» و محمد ميرك بن مسعود منشى‏ متوفای قرن یازدهم هجری در «رياض الفردوس» و... نقل کرده اند.[6]

ابوالفضل محمد بن حسين بیهقی متوفای 470 هجری، درباره عاقبت بزرگمهر گفتاری شگرف دارد. وی می‌نویسد: «چون بزرجمهر حکیم از دین گبرکان (زرتشتیان) دست بداشت که دینی باخلل بوده است و دین عیسی پیغمبر گرفت و برادران را وصیت کرد که در کتب خوانده ام که آخرالزمان پیغامبری خواهد آمد نام او محمد مصطفی. اگر روزگار یابم نخست کسی من باشم که بدو بگروم و اگر نیابم امیدوارم که حشر ِ ما را با امت او کنند، شما فرزندان خود را همچنین وصیت کنید تا بهشت یابید.»[7] که انوشیروان پس از شنیدن این وصیت دستور داد تا او را در بند کرده، بسیار شکنجه نمودند.

پی نوشت:

[1]. خرده اوستا، ترجمه اردشیر آذرگشسب، تهران 1354، ص 36
[2]. اوستا، ترجمه دکتر ج. دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، چاپ شانزدهم 1391، ج 2 ص 618
[3]. کوروش نیکنام، آیین اختیار، انتشارات تیس، تهران: 1385، ص 2-4 ؛ و همچنین: گاتها، ترجمه فیروز آذرگشسب، انتشارات فروهر، تهران، چاپ دوم، 1379، ص 5
[4]. شاهنامه فردوسی (دبیرسیاقی)، جلد پنجم، ص 217، این فصل شاهنامه در چاپ کلکته هندوستان آمده است.
[5]. شاهنامه فردوسی (نسخه چاپ مسکو)، تهران: نور، صفحه 1353، بیت 49091 الی 49097
[6]. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ششم، 1371، ج ‏1 ص 359 و همچنین:
تاریخ بلعمی، ناشر: سروش، تهران‏، چاپ سوم، 1378، ج‏ 2، ص 749
حمد الله مستوفى‏ قزوینی، تاريخ گزيده‏، به تصحیح عبد الحسين نوايى‏، انتشارات امير كبير، تهران‏، چاپ سوم، 1364، ص 132
حمد الله مستوفى قزوينى‏، ظفرنامه قسم الاسلاميه‏، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى‏، تهران‏، چاپ اول، 1380، ج ‏1 ص 12
تاريخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاينده، نشر اساطير، تهران، چاپ پنجم، 1375، ج ‏2 ص 717
ابو بكر احمد بن حسين بيهقى، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1361، ج ‏1 ص 99
طبقات ناصرى، تحقيق عبدالحى حبيبى، انتشارات دنياى كتاب، تهران، چاپ اول، 1363، ج ‏1 ص 61
ناصر الدين بيضاوى‏، نظام التواريخ‏، مصحح: مير هاشم محدث، ناشر: بنياد موقوفات دكتر محمود افشار‏، تهران، چاپ اول،‏ 1382‏، ص 49
ابو سليمان داود بن ابى الفضل بناكتى‏، روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب (مشهور به تاريخ بناكتى‏)، ناشر: انجمن آثار ملى‏، تهران،‏ 1348، ص 64
شرف الدين فضل الله حسينى قزوينى، ‏المعجم في آثار ملوك العجم‏، ناشر: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏، تهران‏، چاپ اول، 1383، ص 309
محمد ميرك بن مسعود منشى‏، رياض الفردوس خانی، مصحح: ايرج افشار و فرشته صرافان‏، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، تهران‏، چاپ اول، 1385، ص 112
[7]. ابوالفضل محمد بن حسين بيهقى‏، انتشارات مهتاب،‏ تهران، چاپ چهارم، 1374، ج‏ 2 ص 472

تولیدی

دیدگاه‌ها

درود بر شما ! منظور از کیش واپسین تقییرات مذهبیست که سوشیانت ها انجام میدهند ، از طرفی خود پیامبر هیچگاه مدعی سوشیانت بودن یا قبول ادیان ایرانی رو نداشت ،حتی در نامه ای که به خسرو پرویز مینویسد و ایرانیان را به خداپرستی دعوت میکند در انتها میگوید : اگر نپذیری گناه مردم مجوس بر تو باد ! پیامبر هیچ گاه اوستاییان راهم اهل کتاب ندانسته و از لحاض عقلی هم این احتمال صفر است ! راجع به اشعاری که از شاهنامه اوردید ادرسی ارایه بدید ! این اشعار را در کجای شاهنامه ،کدام صفحه و کدام قسمت بیابیم .

درود سوشیانت مهدی (عج) است همانطور که در اوستا میخوانیم سه منجی خواهند امد هوشیدر بمی(برپا کننده عدل و داد) هوشیدر ماه (برپا کننده نماز) ☆ و سوشیانت هوشیدر بمی هزار سال بعد از زرتشت می اید یعنی عیسی مسیح و هوشیدر ماه هفتصد سال پس از بمی می اید یعنی پیامبر اسلام سوشیانت هم در اخرین روز جهان می اید و جهان را برای همیشه پاک میکند در مورد نامه پیامبر گفت اگر تو نپذیری گناه مجوس یعنی ززتشتیان بر گردن تو است یعنی اگر از زرتشتیان گناهی سر بزند خسرو پرویز مجازات میشود و حرف اخرت که اوستاییان رو قبول ندارند و الصابئین و صابرات و المجوس و انان که شرک را به خدا پرستی ترجیح دادند یعنی زرتشتیت جزو ادیان است و اخرین چیز ایا داستان اون نامه که مشرکان به پیامبر دادند رو نشیندی: از ما هم همانند زرتشتیان مقیم یمن جزیه بگیر پیامبر فرمود : ما فقط از اهل کتاب جزیه میگیریم انان گفتند مگر زرتشتیان از اهل کتابند پیامبر فرمود اری انان پیامبر داشتند پیامبر انان کتابش را روی 12000 پوست گاو نوشته بود انان پیامبراشان را کشتند و کتابش را بعد ها سوزاندند نشانه کشته شدن زرتشت بدست عاشورانی و سوزانده شدن کتاب به دست الکساندر دیگه حرفی باقی نمیمونه

دوست عزیز ،هیچکدوم از اشعار مذکور در شاهنامه نیست حداقل در قسمت پادشاهی انوشیروان که نبود

هست چشم باز کم بخون

سلام shirin گرامی ؛ یعنی از دید شما آنچه سوشیانت ها می آورند غیر از آن چیزی است که زرتشت بیان کرده ؟ مجوس هم از اهل کتاب اند. این را فقها همگی قبول دارند. اما اختلاف بر این است که آیا زرتشت پیامبر مجوس بود یا کسی دیگر .

به به پس مقاله از شما بود ، طرف اصلا نمیدونه مجوس چیه و چند تا ایزد داره !درست مث اینه که زیوس خدای یونانیان رو اهل کتاب محمد بدونیم ! ما فقط یه شاهنامه اصیل در موزه فلورانس ایتالیا داریم و در ان هیچ اثری از علی و ابوبکر و خلفای راشدین نیست ، شما هم باید بر اساس اون شاهنامه مطلبتون اثبات کنید نه شاهنامه هایی که خود مسلمانان تحریف کردن ! ضمنا تو نت پر از شاهنامه انلاینه ،از اشعار لینک بگذارید !

شاهنامه چاپ کلکته هندوستان را مسلمانان تحریف کردند ؟ دلیل شما چیست ؟ چون ناخوشایند شماست پس تحریف است ؟؟؟

سلام. ایا شما خودتون این شاهنامه اصیل در موزه فلورانس ایتالیا را دیده اید که قضاوت میکنید؟

سلام پیروز گرامی ؛ این اشعار در انتهای زندگی انوشیروان در شاهنامه چاپ کلکته و به تصحیح دبیرسیاقی آمده است.

علاوه بر شاهنامه دیگر مصادر تاریخی ایرانی هم به این مسئله اشاره کردند. فدوسی هم در ابتدای شاهنامه به مسلمان بودن خود تصریح می کند. گرچه برخی « دلبخواه بافان » هرچه ناخوشایند است را بدون هیچ دلیل عقلی « الحاقی » معرفی می کنند. سپاس

قابل توجه و شگفت انگیزه . ازتون ممنونم

خیلی خوب هست در همه ادیان انتظار دین آخر جهان را می کشیدندافتخار میکنم که مسلمان هستم

جیگرم حال اومد **** ولی اونایی که تعصب و جهالت جلوی چشاشونو گرفته هرچی براشون دلیل بیاریم بازهم قبول نمی کنن ****

دوست عزیز ، این قسمت از روی خدای نامگ ها نوشته نشده بلکه از روی کتب مسلمانان چون تاریخ بلعمی و فارسنامه نوشته شده است ، چون این کتب هم به چنین واقعه ای اشاره کردن ، خیلی ها این اشعار رو تحت تاثیر باورهای خود فردوسی یا به احتمال خیلی بیشتر افزوده توسط مسلمانان میدانند . اگه دقت کنید یه سوتی هم در سخنان بزرگمهر هست که در شعر حتی به شق القمر هم اشاره کرده که مسخره به نظر میاد ! گذشته ازین اسم مقاله تون با متنش تناسبی نداره چون هیچ سندی از متون پهلوی و اوستا ارایه ندادید ! ضمنا قدیمی ترین نسخه شاهنامه مربوط به قرن هفتمه و بسیار مورد تحریف قرار گرفته بطوری که نسخه اصلی موجود در موزه فلورانس با نسخه پیشین کوتاه تر و متفاوت تره ،به هرحال ممنون از تلاشتون

سلام . فرمودید این قسمت از روی خوذای نامگها نیست بلکه از روی تاریخ بلعمی و فارسنامه نوشته شده است؛ با عرض پوزش دلیل شما چیست ؟ توجه داشته باشید که تاریخ بلعمی از روی تاریخ طبری بازنویسی شده و طبری هم به منابع تاریخ پیش از اسلام دسترسی داشته است. نمی شود هرچیزی که ناخوشایند است را به راحتی رد کرد. اوستا هم به کیش واپسین بشارت داده است و متون پهلوی ( با این پیش فرض که خوذای نامگها جزو متون پهلوی هستند ) هم به این امر بشارت داده اند. به این نکته هم توجه کنید : مردم اکثر شهرهای ایران در حمله اعراب کمترین مقاومتی از خود نشان ندادند. و زود تسلیم شدند. با اینکه میتوانستند مقاومت کنند. یکی از علل مقاومت نکردن بیشتر شهرها میتواند انتظار مردم برای یک دین جدید بوده باشد. همچنین سلمان فارسی که در دانشگاه جندی شاپور هم درس خوانده بود و با دانش بیگانه نبود، در همان اولین دیدارش با پیامبر ( در سال 16 بعثت ) ایمان آورد و حتی جزئیات نشانه های جسمی و روحی پیامبر را هم میدانست. سپاس از شما

تاریخ طبری به منابع پیش از اسلام دسترسی نداشت ،این اقا کارش این بود که در شهرها میگشت از هرکسی روایتی میشنید مینوشت و منبعی هم ارایه نمیداد یعنی منبعی نداشت ،گاهی هم از کتب دیگران اتخاذ میکرد !در ابتدای کتابش هم میگه من انچه شنیدم رو نوشتم متعهد راست و دروغش نیستم .عذر میخوام ولی کمی خنده داره که بشنوم حضرت محمد یک سوشیانت بود ، ویژگی های سوشانت ها هیچ تشابهی به ایشان نداره ! اونطور که طبری میگه اعراب در حمله اسیر نمیگرفتند و فقط میکشتند و به بردگی و کنیزی میگرفتند ، این قوانین اسلامی پیش از جنگ وضع شده بود و ایرانیان از ان اگاهی داشتند پس ایرانیان ضمن تسلیم شدن هم راه نجاتی نداشتند ! طبری تعداد کشتگان قادسیه که غالبا تسلیم شده بودن رو 100هزار نفر میدونست(یعنی بیش از 10برابر اعراب) که البته از نظر عقلی منطقی پذیرفتنی و عقلانی نیست ، بهتر نیست به جای خوندن طبری که بدترین توهین هارو به پیامبر روا داشته ،تاریخ رو به صورت علمی و مدرن بررسی کنیم ؟

سلام رامین گرامی ؛ سپاس از ارائه دیدگاه تان . سوشیانت در معنای عام به معنی سودرسان هست. چطور پیامبر تشابهی به سوشیانت نداشت ؟ اگر منظورتان به سوشیانتهایی است که دختران باکره در شرق ایران باردار میشوند و هر هزار سال یکی خروج می کند، بله حق باشماست. ولی نشانه هایی که متون پهلوی با این شرایط برای سوشیانتها بیان کرده اند در تاریخ یافت نمیشود. تا به حال هم زمانش گذشته است. سپاس

تشکر می کنیم به خاطر این مکتوب جالب . اجرکم عندالله اسلام موعود همه پیامبران الهی است

فردوسی در شاهنامه هم میگه که دینش اسلامه . برای همینه . از اطلاع رسانیتون ممنون

استفاده ای کردیم تشکر می کنیم - فداک یا رسول الله - اللهم انصر المسلمین علی الکافرین

آمین یا رب العالمین

این نوشته رو تو وبلاگم گذاشتم با اجازه

توهمی بیش نیست ...

خیلی جالب بود. تاحالانشنیده بودم. به دانشم افزوده شد.سلام بر پیامبر و اهل بیتشون

خدا به شما جزای خیر دهد که حقایق را بیان میکنید

چارتا شعر از یه کتاب شعر بعد از اسلام بیرون کشیدی که چی ؟ در اوستا کیش(تکیشه) با دین(دینا)تفاوت داره ، سوشیانت ها تقییرات مذهبی ایجاد میکردند نه اینکه کل دین تغییر بدن ! محمد سوشیانت بود ؟ برو بابا... تا حالا یه مقاله به درد بخور از شماها ندیدم .

سلام . این رفتارها نشانگر گفتار نیک مدعیان است. در همین سات از اوستا هم برای مقالاتی سند داده شد، لیکن پذیرفته نشد. وقتی شما و امثال شما برای برون رفت از مشکل حاضرید اوستا را نیز زیر پا له کنید ، چه انتظاری می توان داشت ؟ گفتید اشعار بعد از اسلام ، شاهنامه از دید شما معتبر نیست ؟ اگر نیست که هیچ . در خرده اوستای ترجمه ی آذرگشسب هم واژه کیش واپسین آمده است . در حالیکه دین زرتشتی اولین دین است ( به اعتقاد موبدان ) نه آخرین دین ( کیش ) . سوشیانتها چه ویژگی داشتند که محمد (ص) نداشت ؟

گویا در مغز پریودت فرو نمیره که تکیشه (کیش) با دین (دینا) تفاوت داره ! کیش واپسین به معنی دین نیست! کیش با دین تفاوت داره بچه . سوشیانت ها ادعای پیامبری نمیکنند و دین جدید نمیارن ، تنها تغییرات مذهبی ایجاد میکنند و همچنان زرتشتی میمونن . محمد با اون همه کشت و کشتار و راهزنی و ترور ... کجاش شبیه یه سوشیانته ؟

دور باد از دامن میهنم ایران ننگها، یعنی آن متعصبین خشک مغزی که می خواهند با پاشیدن خاک بر رخ آفتاب، مانع از پرتو افشانی آن شوند!

«خاک پای آفتاب جهان تاب حضرت محمد رسول الله رحمة للعالمین صلی الله علیه و آله» دور باد از دامن میهنم ایران ننگها، یعنی آن متعصبین خشک مغزی که می خواهند با پاشیدن خاک بر رخ آفتاب، مانع از پرتو افشانی آن شوند!

خیلی خوب بود. ولی نباید انتظار داشته باشید که بعضی ها که متعصبانه نگاه میکنن و حتی چشماشون رو به روی حق بستن این رو قبول کنن

سلام les گرامی ؛ از فحاشی های شما ( گفتار نیک شما ) بهره مند شدیم . از محضر شما پرسشی دارم ، منظورتان از تغییرات مذهبی چیست ؟ یعنی مبانی دین تغییر می کند ؟ یا دین کامل می شود ؟ و به نسخه تکامل یافته تبدیل می شود ؟ و همچنین : در ستایش کیش واسین ، به نظر شما منظور دین و آیین است ؟ یا دئنا ؟ چون در متن خرده اوستا دکیشه ستایش شده است. ( دکیشه واپسین ) . اگر کیش واپسین ستوده شده است، دیگر منظورش دین زرتشتی نیست. چون دین زرتشتی بر اساس باور زرتشتیان اولین دین لایق ستایش است نه آخرین دین ( کیش ) . همچنین سوشیانتها چه ویژگی دارند که محمد نداشت ؟ کشتن کسانی که مانع برقراری حق هستند و یا کشتن کسانی که جنگ و کشتار هلیه مسلمین به راه انداخته اند ، ایرادی دارد ؟ در حالیکه زرتشت چند برابر اسلام خشونت و قتل و ... به خرج داده است : http://www.adyannet.com/news/1726

سوشیانت می اید تا دین زرتشتی را احیا کند. در مورد دوم هم باید گفت زرتشت نه تنها قتل عامی نکرد بلکه خود ارجاسب ابتدا به گشتاسب حمله کرد و دوباره نیز به بلخ حمله کرد و زرتشت را کشت. در حالی که گشتاسب برای انتقام حمله کرد و برای اینکه زیر بار زور ملت همسایه نرود.. در ضمن مدرک برای خشن بودن اسلام بسیار زیاد استهیچ کسی نگفت زرتشت جنگجو بود ( نه یونان نه روم و نه اسلام و نه فرزانگان دنیای باستان).. اما بعد از ادعای محمد برای پیامبری صدهاهزار انسان ( شاید هم میلیون ها) که تحقیقات زیادی در این رابطه کرده بودند به خشن بودن محمد اعتراف کرده اند.

پسر تو عجب رويی داری !!! سوشيانت زرتشتی كه قرار بود زمان صفويه بياد كه نيومد ! تو هنوز منتظری ؟!!!!!! درباره زرتشت هم توهماتت رو نگه دار واسه خودت !!!! اسناد زرتشتی و ايرانی و... همه ميگن زرتشت دين خودش رو به زور شمشير و با كشتار . قتل عام به مردم تحميل كرد. http://www.adyannet.com/news/1726

درک و سند به بیاد چرا دروغ میگید امثال شما ها در تمام این ۲۳ سال پیامبری حضرت محمد صل الله علیه واله وسلم که هیچگاه حضرت اغاز کننده ی جنگ نبودن تعداد کشته شدگان بیشترین امار در کل کتبی که بررسی شده ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ کشته بوده که البته کمترینش هم ۷۰۰ تا بود میلیون ها انسان کشته شده؟؟ بی سوادی جنابعالی در اینجا بطور کامل مشخصه کل جمعیت ایران در اون زمان به یک میلیون هم نمیرسه بعد تو میگی میلیون ها کشته لین یک دوما اگر تو مبنات برای این حرفت حمله اعراب به ایرانه خب اونو که خلیفه دوم حمله کرده نه پیامبر اکثر محققان اشاره به اخلاق خوب حضرت پیامبر اکرم صل الله علیه واله وسلم دارند بعد تو میگی خشن بودنش یکی از همین محققین میگه چه معجزه ای از این بزرگ تر که اعراب جاهلی را مجبور کرد که روزی پنج بار خودشونو با اب تمیز کنن کسانی که می خوان بدونن پیامبر اسلام جیکار کرد برن درمورد اعراب قبل از بعثت پیامبر تحقیق کن

سلام و تشکر از بابت مطالب خوب شما ***

سلام آخه شما کسی رو که اسم خودش رو گذاشته les چه انتظاری دارید؟ دلایل بر شیعه بودن فردوسی رو فقط نباید در دیوانش جست بلکه خود تاریخ هم گواه بر تشیع فردوسی است و اساسا شهر توس مرکز تشیع بودن در زمان خلافت غزنویان سنی متعصب

سلام به همه. خیلی خوب بود. اول باید بگم با برخی مسلمون ها که پیغمبری زردشت رو رد می کند که تعدادشون هم کمه اصلا (در این زمینه) هم عقیده نیستم. از نظر اسلام تا به حال 124 هزار پیغمبر از طرف خدا فرستاده شده و هیچ زمانی، هیچ قومی بدون پیغمبر نبوده، از طرفی معجزات و عقاید زردشت که خیلی هاشون نزدیکی بسیار زیادی به اسلام داره می تونه دلیل محکمی بر این قضیه باشه. در جواب هم باید دو نکته رو بگم: 1- در متون شما اومده که اورمزد دین رو برای نابودی گنامینو یا همون شیطان فرستاد و این به این معنیست که خوبی همیشه با بدی در جنگ و جدل بوده و هست و خواهد بود (البته این جنگ دفاعیه) و همچنین گفته شده که زردشت در جایی گشتاسب رو به خاطر چندین هزار نفری که قبلا در کارزار ها کشته بوده، تشویق می کنه و مقتولین رو گرگ زاده خطاب می کنه!! جنگ با ارجاسب هم که جای خودش رو داره و این در حالیه که محمد (صل الله علیه و آله) همواره مجبور به جنگ بوده. پس حالا کی قاتله؟! در ضمن سعی کن درست صحبت کنی و اگر حرفی برای گفتن نداری سکوتم چیزه خوبیه! 2- در متون شما اومده که اورمزد اولین بار دین رو به "گیومرت" (یا حضرت آدم) که نخستین انسان بوده الحام کرده و حتی قبل از زردشت به جمشید و ... هم دین فرستاده شده و از طرفی دین زردشت (مزدیسنی) رو اولین دین می دونید!! البته شاید این تناقض نباشه و به این معنی باشه که منظور دین خداپرستیه؛ با این حساب اون دین اولین و آخرین دینه و محمد (صل الله علیه و آله) هم تغییرش نداده! بلکه بدعت های دین رو نقض کرده و به تکاملش پرداخته.

سلام دوستان عزیز بگذارید صاحبان مغزهای کوچک، گریبان چاک و فحاشی کنند و بر سر خودشان بکوبند که من آنم که رستم جوانمرد بود!! خوش به حال ماست که مسلمانیم. چرا؟ چون ما همه پیامبران خدا را از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله داریم. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. بگذارید آنها هم به نداشته های خودشان دلخوش باشند! یا علی

دوستان عزیز...راه در جهان یکیست...آن هم راستیست... یعنی کل هستی و وجود انسان ها بر این سه اصله...گفتار نیک...پندار نیک...کردار نیک... دروغ گناه بزرگیه...و نداشتن اطلاع دقیق از موضوعی میتونه خیلیا رو به اشتباه و گناه بندازه...پس بی جهت با هم بحث نکنید...خدارو شکر همه ما انسان ها عقل داریم...بزرگترین نعمت خدادادی...تفکر...انتخاب...اختیار...پس کسی رو مورد تمسخرو توهین قرار ندید...هرکسی موظفه که بیاندیشه و باتحقیق و تفکر انتخاب کنه...لپ کلام بگم ما هممون ایرانی هستم...باید با هم یک دل و یک صدا باشیم..باهردید و آیینی...با هر رسم ورسومی...باهر قوم و اقلیتی...من یک ایرانی هستم و قدرت خدارو در هرچیزی که هستی و وجود داره میبینم...حتی یک باکتری زنده که به چشم ما دیده نمیشه نشان از قدرت خداست... راه در جهان یکیست و آن هم راستیست...

ما شیعه آریاییم درس مث شریعتی،علیرضا عصار،محمد خامنه ای و... این شعر هم تقدیم به تمام شیعیان آریایی: منم شیعه آریایی ز تبار پاک آریایی منم عاشق کاوه ضحاک کش منم شیفته علی ظالم کش منم نعره ی رستم دیو کش منم حنجره ی حیدر خیبر کش منم دوستدار آرتمیس بانوی پاکی منم دوستدار و محب فاطمه بانوی پاکی منم پیرو داریوش دروغ ستیز منم پیرو محمد دروغ ستیز منم کوروش آزادمرد منم مختار آزادمرد منم آریوبرزن سکندر ستیز منم حسین یزید ستیز منم آرش کمانگیر منم عباس کمانگیر منم فروهر دوست علوی منم امام دوست علوی پاینده باد سرزمین آریایی ما پاینده باد سرزمین علوی ما شعر:شیعه آریایی شاعر:محمدجواد کاظمی (کپی با ذکر شاعر بلامانع است)

اوستا پیش بینی چندتا سوشیانت رو کرده... کجامتولد ودرکجا ظهور کردند؟؟درضمن همه دینها اسلام بودند نه زرتشتی... نه یهودی ونه مسیحی...

اولا حضرت محمد تاریخ زایشش به سوشیانت نمی خوره. سوشیانت 18مهر 1359درایران زاده میشه دوما سوشیانت بچه خوراسان است سوما شکل وشمایلش فرق می کنه چهارمن نام مادر سوشیانت گواک پد است ویعنی روشن کنند یا روشنا پنجما علایم روی بدن سوشیانت هست که حضرت محمد نداشته

با سلام من کل شاهنامه رو زیر و رو کردم و این ابیات رو پیدا نکردم و ضمن اینکه میگن وقتی پیامبر دنیا میاد آتشگده آرگشسپ خاموش میشه که اصلا منبعی نداره و فقط بین مسلمین هست اونم لفظی سند و مدرکی نداره ضمنا شاهنامه به اینکه همه متنش کاملا فارسی هست معروفه پس بعیده که این اشعار رو اورده باشه لطفا برای اینکه یه مشت عرب ملخ خور رو بالا جلوه بدین الکی نچسپونیدشون به کشور های با فرهنگ

سلام. ممنون از پیگیری شما. 1. این ابیات در شاهنامه آمده. هم ابیات بیان شده و هم سندش ذکر شده است. 2. این ادعا که شاهنامه‌ همه‌اش فارسی باشد، سند ندارد. از قضا حدود 300 کلمه عربی در شاهنامه وجود دارد و اصل شاهنامه هم از لحاط وزنی، در بحر متقارب سروده شده است. یعنی وزتش، فعولن فعولن فعولن فعول است که یک وزن شعری عربی است. در ایران باستان، اشعار مانند اشعار هندی بود که وزن و قافیه نداشت. اما سبک شعری شاهنامه، به شیوه عرب‌ها است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.