اهل حق
زیرساختهای اعتقادی آیین یارسان، اهل حق را با شیعه اثناعشری فاصله داده و آنها را به غلات شیعه نزدیک میکند. در عقاید غلات نیز، عقاید و باورهایی وجود داشته است که پارهای از آنها با عقاید آیین یارسان مطابقت دارد.
برخی از نویسندگان اهل حق سعی دارند با توجه به اشتراکاتی که بین اهل حق و آیین مهرپرستی که یکی از ادیان باستان ایران است، اهل حق را ادامه مهرپرستی معرفی کنند اما مطالعه تطبیقی بین این دو آیین نشان میدهد که وجه اختلاف بین اهل حق و مهرپرستی در مسائل بنیادی بسیار زیاد است.
بعضی از سرسپردگان فرقه اهل حق با استناد به برخی از ابیات در متون کهن کلامی اهل حق، سعی در ایجاد ارتباط بین اهل حق و آیین زوران، دارند تا هر چه بیشتر بتوانند پیشینه اهل حق را طولانی نشان دهند و حال آنکه بنا بر متون اهل حق این رابطه بر اساس دونادون است.
اهل حق علیرغم اینکه معتقد است که همه ادیان در مسیر خدا زندگی میکنند، رستگاری، وصول بهحق، رسیدن کمال و سعادت را مشروط به گرویدن به آیین یارسان میدانند و سیاست جذب افراد غیر یارسانی برای برقراری تشکیلات اهل حق موردتوجه بزرگان و بنیانگذاران این فرقه بوده است.
اهلحق به رهبران و پیران خود «سید» میگویند؛ اما به نظر میرسد با توجه به نوشتههای نویسندگان اهلحق و ملاکهایی که برای اثبات سیادت بایستی وجود داشته باشد، این اطلاق درست نبوده، همۀ رهبران اهلحق سید نمیباشند. البته اگر شهرت را در اثبات سیادت کافی بدانیم، میتوان بسیاری از آنها را سید دانست؛ زیرا از قدیم الایام در میان مردم به سیادت شهرت داشتهاند.
تعداد اندکی از اهلحق در گوشه و کنار وجود دارند که آگاهانه یا جاهلانه از مسیر اصلی منحرف شده، ائمه را به مقام الوهیت رساندهاند. اگرچه اینان اندکاند؛ اما باید بدانند که این گونه اعتقادات، نه مورد تأیید اهلبیت است و نه اکثریت این فرقه این گونه باورهای غلط را میپذیرند. بعلاوه آنها هیچ گونه دلیلی برای این اعتقاد خود ندارند.
اعتقاد به نبوت عامه و خاصه یکی از شرایط ورود به دایرۀ اسلام میباشد که اگر کسی با اختیار و آگاهی آن را انکار کند، از دایرۀ اسلام خارج است. در اشعار و متون اهلحق نام پیامبران و شرح حال ایشان ذکر شده و این نشانگر قبول نبوت از طرف این فرقه است.
اهلحق اجمالاً اصول پنج گانه شیعه را پذیرفتهاند و در برخی منابع خود صراحتاً به آن اعتراف کردهاند، ضمن اینکه در میان رهبران آنان نیز کسی به صراحت این اصول را رد نکرده است؛ اما حقیقت این است که در اعتقاد آنها به هر کدام از این اصول، مشکلاتی وجود دارد که گاهی با ادعای آنها تناقض دارد.
امامان (ع) با پدیدۀ حلول برخورد جدی كرده، ساحت پروردگار را از این مسئله پاک دانستهاند. امام صادق (ع): دروغ گفته هر كه گمان كرده خدای عزوجل در چیزی یا از چیزی یا بر چیزی است.
اگر به اهلحق گفته شود كه آیا شما قرآن كریم را قبول دارید؟ بی تردید پاسخ آنها مثبت است. در همین قرآن آمده است كه خدا بینیاز است (اللَّهُ الصّمد) و همۀ ما به او نیازمندیم. حال اگر خدا در جسم كسی حلول كند، لااقل در آن زمانی كه در او حلول كرده است، به مكانی برای قرار گرفتن و زمانی كه در آن قرار دارد، نیازمند است؛ و این خلاف بی نیازی خداست؛
اینكه اهلحق دربارۀ امامان و بزرگان خود اغراق میکنند، امری غیر قابل انکار است. آنان اهلبیت (ع) را از جایگاه خود فراتر میبرند؛ اما در اینکه آیا به لوازم این انحراف عقیدتی (غلو) و عواقب کفرآمیز آن نیز آگاهی دارند یا نه؟
ز ویژگیهای این فرقه این است که حتیالامکان عقاید و اطلاعات فرقهای خود را از دیگران پنهان میدارند و برای نهادینه کردن اصل رازداری، یکی از اصول اعتقادی خود را پذیرفتن مسئلهای به نام «سرّ مگو» قرار میدهند.
آیا تصوف همان اهل حق است؟ چه تفاوت هایی بین این دو فرقه وجود دارد؟در پاسخ باید بگوییم خیر. بلکه با هم تفاوت های اساسی دارند.
هفتوانه در بین طبقات یاران سلطان اسحاق بزرنجهای دارای جایگاه خاصی هستند که وطیفه ارشاد و راهنمائی پیروان آئین یارستان را برعهده دارند. نحوه شکلگیری و به وجود آمدن آنها در نقلهای اساطیری اهل حق به صورت افسانهای بیان شده است. در اینکه هفتوانه از یاران سلطان اسحاق هستند یا فرزندان او در بین اهل حق اختلاف نظر وجود د دارد.