کورش در منابع فارسی: چرک‌نامه‌ای منسوب به "‌نجف‌زاده اتابکی"

  • 1397/02/12 - 20:55
منابع تاریخی ایرانی (پس از حذف سخنان تکراری) سر جمع (تَکرار و تِأکید می‌کنم! سر جمع...) دو خط درباره کورش هم مطلب ندارند و آن دو خط هم بیشتر او را یک حاکم کوچکِ دست نشانده نامیده اند که از مادر، یهودی‌زاده بود. این کجایش جای افتخار دارد!؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جدیداً متنی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده با این ادعا: «پاسخ دکتر نجف‌زاده اتابکی به کورش‌ستیزانی که ادعا می‌کنند نام و یادی از کورش بزرگ در منابع تاریخی ایرانی وجود ندارد!» و در ادامه چند سند از منابع ایرانی (؟!) ارائه کرده که بله! نام کورش (به صورت کیرش و کیرس و کورس و...) در منابع ایرانی آمده است! پس لازم دیدیم چند سطری در پاسخ بنویسیم...
                                     
-  کورش کمتر از آن است که ما با او بستیزیم... ما خصم کورش نیستیم. بلکه انکار او هستیم! حرف ما این است که کورش عددی نیست که با او بجنگیم. می‌گوییم کورش «چیزی» نیست.
-  لیستی که این جماعت ارائه کردند؛ به دکتر نجف‌زاده اتابکی نسبت داده شد. نمی‌دانیم که واقعاً این متن توسط ایشان نوشته شد یا نه. به راستی اگر ایشان این متن را نوشته باشد، پس باید درب دانشگاه‌ها را گِل گرفت که چنین افراد نادان و دروغگویی به عنوان دکتر (!) بر سرنوشت دانشجویان مسلطند. و اگر این متن توسط ایشان نوشته نشده، باید تأسف خورد که کورش بازیچه دست عده‌ای نادان سبک‌مغز شده است که هر دروغ و هذیانی را به دیگران نسبت می‌دهند. حال برسیم به لیست کذایی:

1.  تاریخ طبری... کیرش!

پاسخ:‌ طبری از کورش اسم می‌آورد. ما قبلاً در این باره سخن گفتیم. بله... اما چه اسم آوردنی! طبری می‌گوید که  کورش (کیرَش)،‌ نه تنها شاهِ شاهان نبود، بلکه تنها یک فرمانده نظامی و یک حاکم دست‌نشانده بود. بهمنِ‌اردشیر (که شاه بود)، کورش را نماینده خود در بابِل قرار داد (بنگرید). همچنین می‌گوید که کورش یهودی‌زاده بود! (بنگرید)

2. ابوریحان بیرونی:‌ کورش!

پاسخ: دقیقاً بالعکس... ‌ابوریحان بیرونی کورش را جزو شاهان ایران نمی‌داند. فقط می‌گوید کورش از نگاه اهل غرب، شاه ایران بود. اما خود به نقد این ادعا می‌پردازد و کورش را یک حاکم خُرد و دست نشانده بهمن اردشیر می‌نامد! (بنگرید) و (بنگرید).

3. بلعمی: کیرِش!

پاسخ: بلعمی از کورش نام برده... اما باز هم چه نام بردنی! بلعمی کورش را شاه ایران نمی‌داند. بلکه می‌گوید کورش یک فرمانده نظامی دست نشانده گشتاسپ بود! که به دستور او بابِل را فتح کرد! (بنگرید).

4. مسعودی در مروج‌الذهب: کورِس!

پاسخ: دو نسخه عربی و فارسی از این کتاب را دیدم. هر دو کتاب چند جلدی هستند! این دکتر قلابی ننوشته کدام جلد. فقط نوشته صفحه 99... خب کدام جلد؟ در هر دو کتابی که مراجعه کردم اسمی از کورس نیست. به فرض هم که از کورس اسم برده باشد، طبیعتاً‌ سخنی فراتر از کلام دیگران نگفته است. کورش در منابع ایرانی ابداً‌ یک شاه بزرگ و نماد تمدن و هویت تاریخی ایران نبوده و نیست. بلکه "در بهترین حالت" یک فرمانده نظامی و یک حاکم دست نشانده بود.

5. حمزه اصفهانی در تاریخ سنی الارض: کیرس!

پاسخ: امان از دروغ‌های جماعت کورش‌پرست! حمزه اصفهانی به نقل از منابع ایرانی هیچ اسمی از کورش نمی‌برد. بلکه به نقل از منابع یهودی از کورش نام می‌برد. (سند: حمزة بن الحسن الاصفهانى‏، تاريخ سنى ملوك الارض و الانبياء، بیروت: منشورات دار مكتبة الحياة، ص 32.)

6. یعقوبی در تاریخ یعقوبی: کورس!

پاسخ: امان از این جماعت حقه‌بازِ حقیقت‌ستیز... در نسخه‌ای که مراجعه کردم اسمی از کورس نیست! بلکه کودِس آمده که آن هم هیچ ربطی به کورش ندارد! به دو دلیل: اول اینکه یعقوبی نام کودس را جزو شاهان ایران نمیآورد. بلکه درباره شاهان بابل سخن گفت. ثانیاً می‌گوید کودس جانشین نمرود بود و حدود 1500 سال قبل از اسکندر زندگی می‌کرد! می‌دانیم که کورش طبق ادعای خود نجف‌زاده اتابکی در کتاب‌هایش حدود 220 سال قبل از اسکندر بود! نه 1500 سال قبل از اسکندر! پس کودس ربطی به کورش ندارد! بهتر است کورش پرستان دست و پا و زبان خود را جمع کنند. کمتر دروغ بگویند تا راحت‌تر بمیرند.

7. ابن خلدون: کورش و کیرش!

پاسخ: شگفتا از این دکتر قلابی که هنوز نمی‌داند ابن خلدون ایرانی نبود. بلکه افریقایی بود. ابتدا مدعی شد که می‌خواهد نام کورش در منابع ایرانی را بازگو کند. میانه راه کم آورد لابلا مورخین افریقایی را هم داخل کرد که عدد منابعش بیشتر شود! به هر حال اگر کتاب ابن خلدون افریقایی را بخوانیم می‌بینیم که درباره کورش بر اساس نظرات یهودیان و... سخن می‌گوید. نه بر اساس نظرات ایرانی‌ها.

8. ابن عبری: کورش فارسی!

پاسخ: باز هم همان ترفند جنون آمیز سابق! ابن عبری یک یهودی زاده بود که مسیحی شد و نام مسیحی اش گریگوریوس بود. او اصلا ایرانی نبود! بلکه تحقیقاتی درباره اقوام و ملت‌ها داشت از جمله ایران. اما متأسفانه این دکترنمای بی‌سواد نام او را جزو منابع ایرانی آورده است!

9. ابن مسکویه در تجارب الامم

پاسخ: ابن مسکویه هم از کورش اسم می‌برد! اما باز هم... چه اسم بردنی! ابن مسکویه کورش را یک حاکم خُرد دست نشانده می‌نامد. در حد یک حاکم محلی! (بنگرید)

10. ابن بلخی در فارسنامه!

ابن بلخی هم از یک کیرش نام می‌برد که دست نشانده‌ی بهمن اردشیر بود! و مادر این کیرش یهودی بود! (فارسنامه ابن بلخى‏، شیراز: بنیاد فارس شناسی، 1374، ص 154.) به راستی این جماعت حقیقت‌ستیز حاضرند چنین صورتی را از کورش بپذیرند؟!

11. بیضاوی در نظام التواریخ

بازهم بله! ابن بلخی هم از یک کیرش نام می‌برد که دست نشانده‌ی بهمن اردشیر بود! و مادر این کیرش یهودی بود! (ناصر الدین بیضاوی، نظام التواریخ، تهران: بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، 1382، 27-28).

12. ابن اثیر جزری در الکامل!

پاسخ: اولاً‌ ابن اثیر ایرانی نبود! ثانیاً هما حرف‌های طبری را درباره کورش زد.

13. حمدالله مستوفی در نزهت القلوب

14. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده

پاسخ: اولاً اگر حمدالله خان مستوفی (!) صد کتاب می‌نوشت، قرار نبود که هر سند کتاب او به عنوان اسناد جداگانه و در شمارگان مجزا نقل شود. ثانیاً کوشک (!) چه ربطی به کورش دارد؟ مگر هر چیز که اولش "ک" دارد را باید به دمب کورش چسباند؟! ثالثاً‌ در تاریخ گزیده حمدالله مستوفی از کورش به نقل از منابع یهود نام می‌برد! نه به نقل از منابع ایرانی! (حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1364، ص 94).

15. خواندمیر در تاریخ حبیب السیر !

بله او هم از کورش اسم می‌برد و ابته کورش را یک حاکم دست نشانده میخواند که از مادر یهودی بود! (خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، تهران: خیام، 1380، ج 1، ص 136 و 199).

16. میرخواند در روضة الصفا

یافت نشد. ولی طبیعتاً آنچه نوه‌اش (خواندمیر) گفته همان است که پدر بزرگ (میرخواند) گفته است!

17. زرکوب شیرازی در شیرازنامه

منبع یافت نشد. تبعاً چیزی فراتر از گفته های دیگر مورخین نکفته است.

18. منهاج سراج در بقات ناصری!

در نسخه‌ای که اینجانب دیده ام (تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1363) نامی از کورش نبود‍.

19. عبداللطیف قزوینی در لب التواریخ

منبع یافت نشد. تبعاً چیزی فراتر از گفته های دیگر مورخین نکفته است.

نکته پایانی:

دقت کرده اید که این جماعت متوهم چرا به اسناد و منابع دسته اول ایرانی چون شاهنامه و متون فارسی میانه استنا نکردند؟ بلکه به منابع دسته پنجم مثل حمدالله مستوفی! و میرخواند و زرکوب و عبداللطیف قزوینی و ... استناد کرده است! حتی آنجایی که به امثال طبری هم استناد می‌کند استنادی ناقص و مغرضانه دارد. طبری و امثال او میگویند کورش دست نشانده و یک حاکم خرد بود. از مادر هم یهودی زاده بود! آن وقت این دکترنما طوری حرف میزند گویا این منابع تاریخی گفته اند کورش شاه شاهان ایران بود! اینکه منابع تاریخی ایرانی (پس از حذف سخنان تکراری) سر جمع (تَکرار و تِأکید می‌کنم! سر جمع...) دو خط درباره کورش هم مطلب ندارند و آن دو خط هم بیشتر او را یک حاکم کوچکِ دست نشانده نامیده اند که از مادر، یهودی‌زاده بود. این کجایش جای افتخار دارد!؟

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام ؛ برای دانلود کتاب لب التواریخ : http://www.farhangoadabeirani.blogsky.com/1396/08/03/post-1584/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D8%B7%DB%8C%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C نکته جالب در این کتاب این است که اسکندر را ذوالقرنین خوانده است و گفته لقبش ذوالقرنین بوده است .

جالب است اینجا واقعا پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب است یا سایتی ایران‌ستیز که با بودجه وهابیان می‌چرخد یا جریان‌های استعماری حامی قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی؟ اگر چنان پایگاهی باشید چون هم به موضوعی دینی می‌پردازید و هم فرق و ادیان را که شاخه‌های گوناگون دارند در نظر دارید پس طبیعتا باید نگاهی اخلاقی و تکثرگرا داشته باشید که در لحن چنین نوشته‌ای اثری از آن نیست. چنین بی‌ادبانه که کورش عددی نیست نشان از بی‌فرهنگی شما دارد و نه تاریخ‌پژوهی‌تان. واقعا باید بر مملکتی که بخشی از بودجه‌اش را در اختیار چنین کسانی می‌گذارد که مروج تاریخ‌ستیزی باشند و بر شاخه بن ببرند باید افسوس خورد. بحث آن استاد این بود که نام کورش در منابع، بر خلاف تبلیغاتی که می‌کنند و شما هم دنباله‌رویش هستید، وجود داشت و شما هم آن را نتوانستید رد کنید. این که آگاهی‌ها در آن هنگام از آن پادشاه کم بود و بیشتر از منابع دینی یهودی این آگاهی وجود داشت و نه منابه یونانی یا سالنامه‌های بابلی یا سنگ‌نگاره‌های خود آن دوران، موضوعی دیگر است.

اینجا پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب است. پایگاهی جامع که درباره همه ادیان و مذاهب، جا برای گفتگو هست. این سایت بیش از 3000 مقاله در نقد و بررسی و ردّ وهابیت نوشته است. چطور به این پایگاه تهمت می‌زنید که نانخوار وهابیت است؟ لابد این تهمت زدن شما نشان ادب و فرهنگ شماست. اینکه کورش عددی نیست یک حقیقت تاریخی است. در سراسر متون تاریخی و ادبی ایران هیچ گاه کورش شأن و جایگاهی والا نداشت. و هر چه درباره بزرگی کورش گفته می‌شود یا از یهود است یا از غربی‌ها. بدا به حال کسانی که نشانی خانه پدر را از اجنبی می‌پرسند. برای اثبات عظمت کورش به چیزی استناد میکنند که همه جور آلودگی از آن بیرون میاید. مثلا منشور کورش که سند گوساله پرستی (مردوک پرستی) کورش است.

با سلام ؛ در کتاب لب التواریخ قزوینی که شما گفتید نتوانستید آنرا پیدا کنید ، راجع به کورش این چنین نوشته است : بهمن بن اسفندیار بن گشتاسب بن لهراسب بحکم وصیت پادشاه شد و بکین پدر بجنگ خاندان رستم رفت و فرامرز بن رستم را بکشت و زال را محبوس گردانید پس خلاص2 داد و رستم در آن حال در چاه بمکر برادر مجروح شده بود و بدان در گذشته بهمن ولایت بسیار در حکم آورد و پسر بخت النصر را از بابل معزول کرد و کبرش از اسباط جاماسب بن لهراسب که مادرش از یکی از انبیای بنی اسرائیل بود بعوض بفرستاد و بفرمود تا جمله بنی اسرائیل را به بیت المقدس آورد و کسی که ایشان خواهند بر سر ایشان گمارد و کبرش ایشان را جمع کرد و دانیال پیغمبر علیه السلام را باتفاق ایشان ریاست بنی اسرائیل و ملکی شام داد ... [ صفحات 40 و 41 کتاب ] نام کورش بصورت « کبرش » آمده است و شاه هم نبوده . اما سؤالی که ذهن انسان را درگیر میکند بند بیستم استوانه منسوب به کورش است که پس این استوانه چه میگوید که کورش شاه است ؟ درباره این توضیح دهید . استوانه معتبر است ؟ استوانه از کورش است ؟ بند بیستم بیانگر پادشاهی کورش است ؟ در ترجمه های معتبر که اینطور است .

با سلام ؛ شما که پاسخ مرا ندادید ، کسی هم پاسخگو نبود ، خودم به لطف خدا و مدد صاحب الزمان (عج) شروع به تحقیق کردم درباره بند بیستم استوانه کورش و نتیجه آن : http://offer13.blog.ir/post/110 در کل ، در پادشاه بودن کورش هخامنشی اختلاف است و با استناد تنها به استوانه اش هم ابداً نمیتوان گفت وی شاه است بلکه باید قراین را در نظر گرفت که اگر منابع ایرانی را در نظر بگیریم استوانه منتسب به کورش نشان میدهد وی یک حاکم دست نشانده بوده است ، اما اگر منابع یونانی و یهودی را در نظر بگیریم استوانه اش نشان میدهد که وی پادشاه بوده است .

سلام بله همین طور است. در منابع ایرانی، کورش شاه ایران نبود. بلکه در زمان بهمن اردشیر، کورش یک حاکم دست نشانده از سوی او بود. این دیدگاه منابع ایرانی است. به همین خاطر در شاهنامه اسم کورش نیامده است. در متون پهلوی عصر ساسانی هم نام کورش را نمیبینیم. اما منابع یونانی کورش را شاه ایران خواندند. منابع یهودی هم که از کورش نام بردند, سندی به دست آوردم که آن کورش با کورش هخامنشی فرق میکند. در واقع در تورات اصلا کورش نداریم. بلکه خورِش داریم که این خورش لقب لهراسب کیانی بود و ابوریحان هم میگوید این خورش (قورش) با کورش هخامنشی که یونانیان نام بردند متفاوت است و دو شخصیت مجزا هستند. بخوانید: https://www.adyannet.com/fa/news/26586

با سلام ؛ پس چرا استاد رضا مرادی غیاث آبادی و دیگران ، وازه لوگال در استوانه را به شاه برگردانده اند ؟ استاد غیاث آبادی که دیگر باستان ستا نیست ، شاید آنان به منابع یونانی استناد کرده اند . استوانه کورش بنظر من یکی از معتبر ترین اسناد برای وجود داشتن کورش است ، اما بین تواریخ ایرانی و عربی و یونانی برای شاه بودن وی ، کدام را باید قبول کرد ؟ . جدای از اینها ، پدر کمبوجیه که بود ؟ بنیان گذار سلسله هخامنشی پس که بوده است ؟ ببینید دو حالت است : 1 : یک کسی که کورش را می ستاید به عنوان کورش ، که بعید میدانم این چنین کسی باشد . 2 : یک کسی که کورش را می ستاید به عنوان پادشاه هخامنشی که سرزمین بزرگی را متصرف شده و بنیان گذار سلسله هخامنشی بوده است . معلوم است که باستان ستایان مورد دوم را با مورد اول خلط کرده اند و نام این فرد را کورش گذاشته اند . حال ، ما کورش را نفی میکنیم اما پادشاه هخامنشی را چه ؟ بعبارتی مقبره کورش نفی ، پادشاه بودن وی نفی ، [ البته به صحت منابع یونانی هم اگر بتوان خدشه وارد کرد که جایی دیدم به کتاب منتسب به هرودوت این کار را کرده بودند نیز خوب است ] ، حال ، پس این پادشاه بنیان گذار سلسله هخامنشی و پدر کمبوجیه چه کسی بوده است ؟ اینها سؤالاتی است که برایم پیش آمده و هیچ کس هم جوابگو نیست ، به احتمال قوی کورش پادشاه نبوده است ، پس آن کسی که در زمان کورش پادشاه بوده چه کسی بوده است ؟ فاتح اصلی بابل و سومر و ... چه کسی بوده است ؟ ، اگر باستان ستایی بگوید من آن پادشاه را می ستایم میخواهد کورش باشد یا نه ، چه جوابی به او بدهیم ؟ . با تشگر از وقتی که میگذارید .

سلام. در استوانه آمده که کورش شاه چهار گوشه جهان است. در حالیکه میدانیم حتی بر اساس همان متون یونانی و فرضیات باستان شناس نمایان غربی، کورش حداکثر بر 2 درصد سطح زمین حکومت میکرد. حتی بر کل خاورمیانه هم حکومت نمیکرد. چه برسد به 4 گوشه جهان. میبینیم که در منشور (استوانه کورش) دروغ وجود دارد. ضمن اینکه بنده شخصاً معتقدم که استوانه کورش، جعلی است و باستان شناس نمایان غربی با اهداف سیاسی این را جعل کردند. ببینید از محل دقیق یافته شدن استوانه گزارش دقیقی در دست نیست. حتی یابنده استوانه (هرمزد رسام) یک آسوری عراقی تبعه انگلیس بود. این استوانه مورد آزمایشهای باستان شناسی هم قرار نگرفته است. سایت اشپیگل آلمان هم در رد سندیّت و عدم اعتبار این استوانه یک مقاله مفصل نوشته است که میتوانید در همین سایت جستجو کنید.

با سلام ؛ در این سایت از سایت اشپیگل مقاله ای درباره بحث حقوق بشری این استوانه دیدم که در چند جای اینترنت هم بود ، با عنوانی شبیه به فرمانروای دروغین صلح . درباره اعتبارش چیزی در کل اینترنت ندیدم که کسی بخواهد آنرا زیر سؤال ببرد ، استاد غیاث آبادی هم میگوید " به‌ رغم اینکه تاکنون گزارشی از چگونگی و جزئیات حفاری منتشر نشده (اگر حفاری‌ای انجام شده باشد) و عوامل بریتانیا در سده نوزدهم بطور گسترده‌ به جعل کتیبه‌های باستانی در بین‌النهرین مشغول بوده‌اند (← کتیبه‌های جعلی)، اما عموماً فرض بر اصالت کتیبه گذاشته شده است. " . اما من در لینک وبلاگم هم گفتم که لوگال تنها معنی شاه را نمیدهد و باید با استناد به قراین ترجمه کرد و وقتی میگوید لوگال چهارگوشه جهان منظورش همان مرد بزرگ چهار گوشه جهان میتواند باشد ، بهر حال به عنوان کسی که از طرف پادشاه منصوب شده بوده و شاید فرمانده سپاه هم در فتح بابل بوده است ( اگر تواریخ ایرانی و عربی و کتیبه پاسارگاد را ملاک قرار دهیم ) بنابراین خود را آدم قدرتمندی خوانده است و مرد بزرگی در دنیا و اینها شاید بخاطر غرور و خوشحالی اش از فتح بابل بوده است . استوانه کورش طبق تحقیقی که من انجام دادم نه پادشاه بودن وی را اثبات و نه نفی میکند ، باید با استناد به قراین ترجمه کرد . و اما در این باره که گفتید " مورد آزمایشهای باستان شناسی هم قرار نگرفته است " این دلیل خوبی برای زیر سؤال بردن اعتبار آن است . ولی واقعاً همینطور است ؟ یعنی هیچ گونه آزمایشی برای تعیین قدمت آن انجام نداده اند ؟ .

طبق شاهنامه و متون فارسی میانه (که همگی ریشه در ایران باستان دارند) اصلا سلسله ای به نام هخامنشیان نداشتیم. بلکه نخستین سلسله ای که بر ایران حکومت کردند، پیشدادیان بودند. بعد هم کیانیان آمدند و بعد از کیانیان هم اسکندر و جانشینان او... سپس اشکانیان و ساسانیان و بعد هم ورود اسلام به ایران. تقریبا تمام آثار باستانی ایران و افغانستان (که دارای تاریخ دقیقا مشترک هستند) در زبان عامه مردم به پیشدادیان (جمشید و فریدون و...) و کیانیان (لهراسب و گشتاسپ و رستم پهلوان و ...) منسوب است. در تواریخ ایرانی، پیشدادیان و کیانیان حاکمان اصلی و واقعی ایران بودند. امثال کورش، دست نشاندگان کیانیان بودند. این دیدگاه منابع ایرانی است.

با سلام دوباره ؛ کتیبه بیستون اما اثبات میکند که داریوش و سلسله هخامنشی بوده است . آنچنان که در آن میخوانیم : " داریوش شاه گوید: این است آن کارهایی که پس از شاهی به انجام رساندم: پسر «کـورَئـوش» (کورش) به نام «کَـبـوجـی‌یَـه» (کمبوجیه) از دودمان ما در اینجا شاه بود. " [ برگرفته از سایت استاد غیاث آبادی ] در این کتیبه ابداً کورش را شاه نمیخواند اما فرزند وی را چرا و خود کورش را نیز از دودمان هخامنشی ، البته داریوش بسیار هم از خود تعاریف زیاد و بیجا میکند ، ولی درباره اعتبار این کتیبه هم به این لینک برخورد کردم " http://www.naria.info/view/1.aspx?id=681 " حال معلوم نیست کدام قسمتهای این کتیبه واقعی و دست نخورده باقی مانده است و کدام یک از این ترجمه ها واقعی اند [ با توجه به اینکه ندیدم استاد غیاث آبادی و یا در ترجمه های فارسی دیگر ، مترجم بگوید از روی خود کتیبه بیستون ترجمه کرده است و احتمالا از روی کتاب مستشرقین این کار را کرده اند که لینکی که گذاشتم نشان میدهد یک مستشرق تحریف و جعل را صورت داده است ] . من در تواریخ ایرانی مشابهاتی با اوستا و گفته های زرتشتیان می بینم و بنظر می آید اینان افکار و ... بودند که در میان مردم ایران رواج داشته است ( برخی اش ) ، چون تواریخ ایرانی بعضاً از چیزهایی حرف میزنند که فقط در بین خودشان پیدا میشود و هیچ سندی دال بر وجود آن نیست ، هماننده همین گشتاسبی که زرتشت در زمان او ظهور کرده است ، در وجود خود زرتشت هم اختلاف است چه رسد به گشتاسب و مشابه اینها را ( هماننده فریدون و ... ) در اوستا میتوان یافت که بنظر من اوستا از نظر تاریخی سندیت ندارد و ساخته و پرداخته گروهی شاعر است . اما چرا کورش اگر هم هخامنشی بوده نباید در استوانه اش بدان اشاره بکند و هماننده داریوش در کتیبه بیستون به آن افتخار بکند ؟ احتمال این است در قسمتهای مفقود شده استوانه بوده و احتمال دیگر هم این است که در کتیبه بیستون هم در این باره تحریف و جعل صورت گرفته و خبری از این حرفهای افتخار به هخامنشی و ... نبوده است و احتمال آخر هم این است که کورشی که استوانه را نوشته غیر از کورشی بوهد که در کتیبه بیستون بدان اشاره میشود و چند احتمال دیگر . بشدت این مسئله مبهم و مجهول است . اگر در پستی اعتبار منابع یونانی همچون هرودوت و گزنفون را نیز بررسی کنید خوب میشود . با تشکر .

کورش هخامنشی در منابع ایانی کم ارزش تر و ناچیزتر از آن بود که به عنوان شاه ایران قلمداد شود. در شاهنامه از هزر سگ و گریه و دیو و ددی اسم برده و از شاهان و شخصیت های دسته چندم ایران باستانی هم اسم آورده ولی از کورش خیر. متون فارسی میانه هم همینطور.

با سلام آقای سامان ؛ به لطف خدا و مدد صاحب الزمان پس از گذاشتن 30 پست و بررسی بالای 30 کتاب درباره پادشاهی کورش هخامنشی و همچنین آثار باستانی در وبلاگ ؛ متوجه شدم نمیتوان منکر وجود خاندان هخامنشیان بواسطه کتیبه های داریوش در بیستون و اردشیر در شوش شد ، این چنین خاندانی وجود داشتند و داریوش در کتیبه بیستون صراحتا بیان میکند که شاه بوده است آنهم نه عامل شاه ایران در بابل آنطور که در کتب تاریخی ایرانی بیان شده است بلکه شاه ایران بوده است . همچنین بزرگ ترین باستان شناسان من جمله والتر هینتس و همچنین ضد باستان ستایان همچون آقای غیاث آبادی هم وجود این سلسله شاهی را قبول داشته اند . با کمی دقت در تواریخ ایرانی و شاهنامه دریافتم که سخنانشان بیشتر به اوستا بر میگردد ، قدیمی ترین سند برای وجود کسانی همچون گشتاسب و کیخسرو و کیومرث اوستا است و خوب میدانیم که اوستا عقاید و افکار زرتشتیان است و نه سند تاریخی ؛ تواریخ ایرانی مرتکب این اشتباه شده اند که آمده و افکار و عقاید ایرانیان را بصورت تاریخ بیان کرده اند و نمونه بارزش گزارش های متناقض است که یکبار کورش را به زمان گشتاسب و بار دیگر به زمان بهمن برده و یکبار کیرش و یا کودش و یا برخی کورش بیان کرده اند ؛ کار تا جایی رسیده است که ابن خلدون در تاریخ خود و مسعودی در مورج المذهب در پادشاه بودن وی تردید کرده اند و با قطعیت آنرا نفی نکرده اند که این نشان از این است که در زمانهای آنان هم نمیشده است کاملاً منکر پادشاه بودن کورش شد . همچنین اعتبار تواریخ هرودوت و گزنفون و کتزیاس از تواریخ ایرانی و عربی و ... ابدا کمتر نیست که این تواریخ پادشاه ایران بودن کورش را بیان کرده اند . میتوان کتیبه سه زبانه پاسارگاد را جعلی دانست و یا اعتبار استوانه کورش را زیر سؤال برد ، اما رویدادنامه نبونئید بیان میکند کورش نامی که فاتح بابل بوده است و هیچ سخنی از پادشاه ایران دیگری نمیزند اگر چه به صراحت نمیگوید کورش پادشاه ایران نیست اما دست نشانده بودن وی را نیز تأیید نمیکند . بنابراین نهایتاً میتوان در پادشاه بودن کورش تردید کرد و نمیتوان آنرا نفی کرد ، چرا که نمیتوان اوستا و محتویات آنرا سند تاریخی دانست آنچنان که تواریخ ایرانی و شاهنامه اسطوره ها را تبدیل به تاریخ کردند ، گشتاسب و ... اسطوره هایی میان زرتشتیان بوده و نهایتا برای دوران پیش از تاریخ بوده اند آنچنان که پروفسور کریستین سن نیز کیخسرو را برای دوران پیش از تاریخ بیان میکند . بله ، اسطوره ها میتوانند واقعی باشند اما نه به آن صورت که از آنان نقل شده است . ما در تأیید وجود خاندان هخامنشی کتیبه بیستون را می بینیم ، حال برای تأیید سلسله کیانیان یا پیشدادیان یک اثر باستانی ساده هم وجود ندارد و این یعنی اینان برای دوران پیش از تاریخ اند همانطور که پروفسور کریستین سن بیان کرد .

با سلام ؛ درباره شیرازنامه : دو کتاب با این عنوان وجود دارد : http://ketabnak.com/book/55617 و http://ketabnak.com/book/80250 در هیچ یک از دو کتاب و در صفحه 67 من نامی از کورش ندیدم ، سپس به انتهای هر دو کتاب رفتم تا در بخش اعلام و اسماء الرجال ببینم نام کورش است یا نه که فقط در هر دو نام کیخسرو بود اما از کورش اثری نبود ، در انتهای کتابها کلا اثری از نام کورش نبود .

با سلام ؛ در روضه الصفا اثری از کورش ندیدم : http://ketabnak.com/book/68231 بازهم در این کتاب از کیخسرو بود اما نامی از کورش ندیدم . صفحه 87 که گفته اند نام کورش در آن است مربوط به حضرت صالح (ع) است .

با سلام ؛ ببخشید ، در روضة الصفا از کورش نام برده شده به صورت « کورش » و وی را دست نشانده بهمن بن اسفندیار دراز دست خوانده است [ لقب دراز دست را روضة الصفا به بهمن بن اسفندیار داده است و در تمام کتب تاریخی این لقب به بهمن بن اسفندیار داده نشده است و مثلا لب التواریخ این چنین لقبی را به بهمن بن اسفندیار نداده است ] تصاویر کتاب را بعلاوه دو کتاب شیرازنامه در این لینک « http://offer13.blog.ir/post/162 » آورده ام . با تشکر .

با سلام ؛ آقای سامان چند اشتباه در این پست است که دو تای آنرا عرض میکنم : 1 : نخست کتبی که گفته اید بدان دسترسی پیدا نکردید در حالیکه لینک دانلود انها را گذاشته ام و با گشتی ساده در اینترنت نسخ اسکن شده آنان را میتوانید پیدا کنید . 2 : گفته اید در مروج المذهب سخن از کورش نیست اما این حرفتان اشتباه است . در ترجمه مروج المذهب سخن از دو کورش است ، نخست کورشی که از پادشاهان بابل بوده آنهم چند نسل پس از نمرود و دوم کورشی که پادشاه عراق و زیر دست بهمن بن اسفندیار بوده است اما مسعودی بیان میکند که در برخی جاها این کورش را شاه مستقلی خوانده اند و میگوید که این در اکثر تواریخ قدیم نیست [ پستش را دارم در وبلاگ تهیه میکنم و إلا بما شاءالله امروز یا فردا منتشر میشود ] . تحقیقاتتان به نظر می آید با شتاب است .

با سلام ؛ ابن خلدون نه پادشاه ایران و مستقل بودن کورش را تأیید و نه زیر دست شاهان ایران بودن وی را نفی میکند : « http://offer13.blog.ir/post/179 » .

با سلام ؛ «http://offer13.blog.ir/post/178»

کانال تاریخ حقیقی ایران (نقد زرتشت و باستانگرایی) در تلگرام، مربوط به تیمِ ادیان‌‌نت: @n_bastan

برام سوال پیش اومد که اگر نام کوروش در منابع ایرانی نیامده دلیل بر جعلی بودن یا اغراق در سلطنت اوست؟ اگر اینگونه است پس تمام پادشاهان ماد مثل دیااکو و فرورتیش و هوخشتره و تمام سلسله ایلام و... جعلی هستن چون اسمشون نیومده. البته این تلاش و دست و پا زدنتون قابل تقدیره

وقتی کسی جاهل است جاهل است وقتی خام بوده با حرف های یک آخوند مریض پر شده و فرهنگ غنی مملکتش را خراب می کند نیازی به توضیح و بحث ندارد شما با ماشین زمان این حضرات را ببر پاسارگاد ۵۵٠سال قبل از میلاد تمدن غنی ایرانی و هیبت هخامنشی را می بیند اما چون جاهلانه پر شده قبول نمی کند موفق باشی مهندس انشالله تو هم به مسیری بری که تیم ساخت فیلم سیصد رفتند

در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، در مدح اسب رستم و خر اسفندیار، سخن بسیار هست. اما از کوروش و هخامنشیان هیچی وجود نداره. در سراسر متون ادبی و تاریخ ایرانی با اینکه از کلی شخصیت باستانی درجه 1 و 2 و درجه دهم مطلب داریم اما هیچ وقت کوروش نماد هویت ایرانی نبوده. اولین بار فراماسون‌ها و استعمارگران در حدود 2 قرن پیش، آمدند و قدم به قدم کوروش را به عنوان نماد هویت ایرانی به خورد یک عده ساده لوح دادند. اما جاهل و خام کیست؟ فرهنگ غنی مملکتش (مثل شاهنامه و آثار سعدی و آثار حافظ) را کنار گذاشته و با وسوسه صهیونیستها به رقص دراومده! و پی هخامنشی بازی رفته. هخامنشیان در بهترین حالت یک قوم متجاوز و اشغالگر بودند که بزرگترین افتخارشان را روی سکه هاشون آوردن که جز نیزه و شمشیر و چند تا قیافه کج و کوله هیچی نداشتند! درباره پاسارگاد: اولاً این هم ا بدبختی‌های جامعه ما هست که یک عده قبیله گرای عقب مانده اینقدر راحت دروغ‌ها را باور میکنند. این مکانی که به عنوان پاسارگاد امروز مشهور هست اصلا پاسارگاد نیست! بلکه پاسارگاد واقعی 200 کیلومتر اون طرف تر در حوالی پاسا (فاسا / فسا) هست دقیقا مختصاتی که یونانیان و جهانگردان رومی گفتند پاسارگاد در نزدیک فسا و در کنار رود سیتاکوس (ستکان) قرار داره و این محلی که امروز به عنوان پاسارگاد امروز مشهور شده رو اولین بار انگلیسی‌ها به خورد ساده لوحان دادند. مطالعه: https://www.adyannet.com/fa/book/26207

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.