مکاتب اهل سنت
مروان بن حکم بن ابیالعاس، در سال دوم هجری (و بنا بر قولی در سال پنجم هجرت)، در روز وقوع جنگ احد متولد شد و موفق به دیدار پیامبر نشد و از این رو، وی در زمان رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سن حدود هشت سالگی بوده و صحابی نیست؛ او که همراه پدرش به طائف تبعید شده بود، تا زمان به حکومت رسیدن عثمان به مدینه برنگشتند.
داستان هجوم به بیت وحی، از آنجا آغاز میگردد که خلیفه اول، عمر را مأمور بیعت گرفتن برای خود از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و هر آنکس که در خانه آن حضرت پناه گرفته بود، کرد؛ چنانچه منابع تاریخی، بر این سخن گواهی میدهند.
مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر هیچ انسان مسلمان آزاده، پوشیده نیست و تنها برخی کوردلان هستند که این مظلومیت را انکار میکنند؛ برخی برای سرپوش گذاشتن بر این مظلومیت، به دنبال عادیسازی روابط بین خلفا و حضرت زهرا سلاماللهعلیها هستند و با جعل روایاتی دروغین، درصدد این امر هستند، جفایی که بر دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رفته است را بپوشانند؛ غافل از اینکه تاریخ، هرگز فراموش نخواهد کرد.
خشم و غضب فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، از شيخين تا واپسين لحظات زندگیاش و عدم رضايت از آن دو، از مسائلی است كه در صحيحترين كتاب اهل سنت پس از قرآن وارد شده است. نارضایتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها، اتمام حجت و نشانی بر حقیقت نزد همگان است.
یکی از مباحث مهم و مورد مناقشه، مسأله نفرین حضرت زهرا سلاماللهعلیها نسبت به خلیفه اول و خلیفه دوم است؛ این موضوع در منابع اهل سنت آمده است و ما میدانیم که طبق بیان روایات، هر کس مورد لعن حضرت زهرا سلاماللهعلیها قرار بگیرد، مورد لعن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است و در نهایت، لعن خداوند شامل حالش میشود.
بعد رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، حضرت زهرا علیهاالسلام فدک را حق خود میدانست و برای احقاق حق خود تلاش کرد؛ ابن ابیالحدید، دو قضیه از برخوردهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در مورد دخترشان، زینب، برای استادش نقل کرد، استاد ایشان با بهره گرفتن از رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله، عملکرد حاکمان پس از ایشان را مورد انتقاد قرار داد.
متأسفانه عدهای قائلند که شیعه، حکم به کفر و ارتداد همه صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را داده است، در حالیکه خود در کتب معتبرشان روایاتی آوردهاند که از جهت کمّی، بسیار بیشتر از تعداد روایاتی است که در این موضوع در کتب شیعه آمده است، و از جهت کیفی، تصریح به کفر و ارتداد صحابه شده است.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «پس از من از ابوبکر و عمر پیروی کنید». این ادعایی است که از سوی برادران اهلسنت بیان شده است. در سند این روایت افرادی هستند که در ضعف ایشان از سوی خود اهلسنت شکی نیست. به عنوان مثال میتوان به عبدالملک بن عمیر اشاره کرد که فردی ضعیف است.
امیرالمؤمنین فرمود: آگاه باشید او (مروان) حکومتی کوتاهمدت خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان، بینی خود را پاک کند، ... و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت.
حضرت فاطمه علیهاالسلام هنگام خروج از منزل به سوی مسجد از درب عمومی مسجد وارد شد و تعداد زیادی از زنان را همراه خود کرد. همهی این رفتارها دلالت بر یک استراتژی و تاکتیک بود که حضرت با این رفتار خواست هم از نظر عاطفی و هم از نظر سیاسی بر رفتار مسلمین اثر بگذارد و در یک فضای آماده ابوبکر و عمر را در غصب خلافت توبیخ کند.
یکی از دلایل اهل سنت، جهت اثبات حجیت اقوال و رفتار صحابه، حدیث نجوم است؛ در این حدیث، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است: «اصحاب من، مانند ستارگانند، به هر کدام از آنها که اقتدا کنيد، هدايت میيابيد»؛ البته صحت این حدیث مورد نقد است؛ با هم کارنامه این ستارگان را در کتاب معتبر اهل سنت، یعنی صحیح بخاری مرور میکنیم.
میدانیم که هیچ انسانی به غیر از ائمه اطهار، مصون از خطا و اشتباه نیست. همه انسانها احتمال ارتکاب گناه در آنها وجود دارد؛ اما نمیدانیم چرا برادران اهل سنت، اصرار بر عادل بودن صحابه دارند، درحالی که تاریخ به وفور از خطاها و گناهان آنها پرده برداشته است! با مشاهده تاریخ، به خوبی میبینیم که فرضیه عدالت صحابه، سخن پوچ و بیهودهای است!
یک سؤال مهم از اهل سنت، اگر عمر بن خطاب شهید شده است، پس چرا در کتابهای خود، وفات نوشتهاید؟
بین حضرت زهرا سلاماللهعلیها و ابوبکر بر سر دادخواهی حقشان از فدک، مشاجرهای در گرفت؛ در نقلی آرامش ابوبکر و ملاطفت او نمایان است (که ظاهراً در جمع نیست) و زمانی دیگر با تهدید و توهین، جلوی هرگونه شورش احتمالی را میگیرد و به هر عمل زشتى، براى حفظ حکومت مرتكب مىشود.