خلافت

در مقابل کسانی که منکر واقعه غدیر هستند باید گفت که حادثه غدیرخم فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمانی واقع شده باشد، بلکه روز تعیین سرنوشت همه انسانها است. مخفی کردن واقعه ای مانند واقعه غدیرخم، که روایات آن قطعاً در زمره متواترات است، محال است.

بعد از شهادت پیامبر (ص) امام علی (ع) همچون کعبهای بود که مردم باید حول امامت ایشان میچرخیدند، اما بر اساس قانون الهی و مصلحت اسلام، حضرت سکوت اختیار کردند. عدهای حرمت این کعبه را نگه نداشته و به ساحت آن جسارت کردند، اما کسانی که مدافعان این حرم مقدس الهی بودند، گرد او را گرفته و حج خود را ادا کردند.

در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفت های خیره کننده غرب و تهاجم همه جانبه استعمار به کشورهای اسلامی، جریان هایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریانها که با شعار اتحاد امت اسلامی و بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت، جریان قرآنیون شیعه است.

وهابیون با ادعای واهی معتقدند دموکراسی در ابتدای اسلام و توسط خلیفه دوم اهل سنت به جهانیان معرفی شد. آنان معتقدند در جریان انتخاب خلیفه سوم اهل سنت، شش نفر در انتخاب او سهیم بودند و با رأی گیری، یک نفر از میان آن جمع شش نفره انتخاب شد؛ در پاسخ به این ادعا باید گفت، خلیفه دوم اهل سنت با زور شمشیر و ایجاد رعب و وحشت، آن نفری را که مدنظرش بود به خلافت رساند.

مفتیان وهابی از شیعیان می پرسند اگر امیرالمؤمنین (ع) خلیفه است، چرا در شورای شش نفره ای که توسط خلیفه دوم اهل سنت تشکیل شد، کاندید شدند؟! در پاسخ باید گفت که حضور حضرت در این شورا، فرصت مغتنمی بود تا به الهی نبودن سنت خلفای قبلی اشاره داشته باشند؛ همچنین امت خوابیده در غفلت را بیدار و به سمت فرمان پیامبر (ص) هشیار و آگاه سازند.

مفتیان وهابی ادعا می کنند، شیعیان معتقدند که امیرالمؤمنین (ع) خلیفه الهی است، اما اگر حضرت، خلیفه است، چرا در شورای شش نفره ای که توسط خلیفه دوم اهل سنت تشکیل داده شد حضور داشتند و کاندید خلافت شدند؟! در پاسخ به این ادعا باید گفت، حضور حضرت در شورا به اختیار ایشان نبوده و با اجبار بوده است و می توان گفت، شاید حضور حضرت به جهت اثبات تناقض گویی در عمل و گفتار عمر بن خطاب بوده است.

شیخ مفید می نویسد: «اتفاق نظر همه دانشمندان و همه محققان شیعه و عقیده حق این است که امیرالمؤمنین علی (ع) هرگز با خلیفه دوم بیعت نکرد.»

حضرت علی (ع) بارها خلافت و امامت خویش پس از رسول اکرم (ص) را به خداوند منتسب کرده و آن را تکلیف و حق انحصاری خود دانسته است. اینگونه نبوده است که همیشه استناد به بیعت مردم کرده باشند.

حیدرعلی قلمداران مدعی است که هیچگونه نصی از اهل فضل و صالحین در بحث امامت اهل بیت (ع) وجود ندارد؛ اما نه تنها اهل فضل، بلکه شخص پیامبر (ص) بارها به امامت و خلافت اهل بیت (ع) تصریح داشتند.

حیدرعلی قلمداران یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی در ایران است که به دیدگاه های وهابیت متمایل شده و به نقد افکار و عقاید شیعه می پردازد و بسیاری از اعتقادات شیعه را انکار کرده است.

کتاب «امامت و ولایت، روح دیانت» به قلم آیت الله حسینی قزوینی در هفت بخش تهیه و تنظیم شده است. نویسنده در این کتاب، با نقد عقاید اهل سنت، به بررسی نحوه انتخاب خلفای سه گانه پرداخته است. بررسی واقعهی غدیر خم و روایات آن در منابع اهل سنت، مهمترین بخش در این کتاب به حساب می آید و نیز با جمع آوری احادیث و روایات مختلف از منابع اهل سنت، به اثبات خلافت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرداخته شده است.

یکی از شبهاتی که از جانب مفتیهای وهابی مطرح شده، عدم نزول آیهای خاص در مورد خلافت امیرالمؤمنین (ع) است. آنان میگویند در مورد هر چیزی در قرآن آیاتی نازل شده است، اما در مورد خلافت و ولایت ایشان هیچ آیهای نازل نشده است و فقط شیعیان چنین ادعایی دارند. حلالالدین سیوطی در تفسیر خود، آیه 67 سوره مائده را در مورد خلافت امیرالمومنین (ع) میداند.

ابوالفضل برقعی در مقدمه کتاب شاهراه اتحاد مینویسد مخفی و پوشیده نیست که فرقه شیعه امامیه مسأله امامت را از اصول دین و مذهب و منصوص از جانب خدا و رسول (ص) میداند و مدرک و مستند شیعه در این گفتار و عقیده، فقط اخبار و احادیثی است که در کتب شیعه ذکر شده است و لا غیر. اما در حقیقت این کلام برقعی افترایی بیش نیست.

قلمداران تصریح میکند که اگر رسول خدا (ص) میخواست خلیفه پس از خود را بیان کند، افصح المتکلمین بود و باید به وضوح میگفت: «ایها الناس خلیفتی بعد وفاتی» در حالیکه چنین جملهای نفرموده است. در مقام پاسخ میگوییم وجود احادیثی مانند احادیث خلافت، امارت، عصمت، علم و حدیث ثقلین همگی بیانگر وجود نص و تصریح پیامبر اکرم (ص) بر خلافت حضرت علی(ع) است.