خلافت

علاوه بر روایاتی که در منابع شیعه دلالت بر خلیفة الله بودن حضرت مهدی (علیهالسّلام) دارد، تصریحات بسیاری از علمای اهلسنت نیز بر این معنا وجود دارد که آن حضرت را به عنوان دوازهمین امام و پایانبخش جانشینان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از سوی خداوند معرفی میکند.

علم و دانش یکی از لوازم حکومت است. امام برای حکومت بهتر بر جامعه اسلامی باید دارای علم و دانش بالا باشد و هرچه سطح دانش بیشتر باشد، اداره آن حکومت موفقتر خواهد بود و از آن طرف اگر سطح دانش پایین باشد، جامعه را به سقوط میکشاند. لذا باید عقل را قاضی قرار داد تا ببینیم بین حضرت علی و دیگر خلفا کدام را باید برای خلافت انتخاب کرد.

بینش شیعه در مساله جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، مبتنی بر شایسته سالاری است. این ویژگی تنها در دوازده نفر به صورت مبرهن بارز شده است که روایت «یکون بعدی اثنا عشر خلیفه» بر همین امر دلالت دارد. اما برادران اهلسنت از آنجا که این اندیشه را برنتافتند دست به دامان خلفای اموی شدند و دچار تناقض گشتند.

یکی از مسائل چالش برانگیز، مقوله جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. اهلسنت با پذیرش نظریه خلافت، انتخاب جانشین را به مردم واگذار کرده و مذهب تشیع آنرا از موهبتهای الهی میداند. شیعیان برای اثبات دیدگاه خود به روایت بشارت دوازده جانشین استناد کرده و آنرا متکی به کتب اهلسنت میدانند.

نظریه خلافت زوری (خلافتی که با زور و غلبه به دست بیاید) از سوی اهلسنت پذیرفته شده است، که این دیدگاه مخالف روش قرآن و وجدان بشری است. وجدان و عقل انسانها به دنبال انتخاب آزادانه و حداقل با شرایط عادلانه میباشد که این در خلافت قهری جاری نیست.

شيعه راه تعيين امام را، منحصر در نص شرعی میداند يعنی امامت مقامی است انتصابی و نصب امام حق خداوند است همانگونه كه نبوت نيز مقامی است انتصابی و تعيين پيامبر حق و شأن خداوند است. معرفی امام از سوی پيامبر رأی شخصی او نبوده بلكه به فرمان خداوند انجام میگيرد، پس میتوان نصّ پيامبر را، همان نصّ و معرفی خداوند دانست.

کسانی که داعیه خلافت بر مسلمانان را در سر می پروراندند به تمام جوانب آن از قبل واقف بودند چرا که هیچ مزیتی نسبت به برخی از صحابه خاص پیامبر مثل حضرت علی(علیه السلام) نداشتند لذا بعد از رحلت پیامبر بلفاصله در صدد جبران مافات برآمدند و شروع به جعل احادیثی کردند که خود به آن باور نداشتند اما در هر صورت دهان اعتراض مردکم را می بست و آنها را تابع خود میکرد

عمر در جریان انتخاب اعضای شورای شش نفره که مسئولیت انتخاب خلیفهی پس خود را به آنان سپرد، بهگونهای مدیریت شده اعضای شورا را انتخاب کرد که خروجیای جز انتخاب عثمان از آن شورا انتظار نمیرفت. جای هیچ شکی باقی نیست که عمر، سناریوی خلافت عثمان را از پیش طراحی نموده است و شورا را نیز به آن سمت مدیریت کرده است.

برخی برای رد غصب خلافت امیرالمؤمنین که حق ایشان بود، قسمتی از کلامشان در نهج البلاغه را تقطیع کرده و اینطور جلوه میدهند که امیرالمؤمنین خود حکومت را حق خدادادیش نمیدانست، و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود نمیشمرد، در حالیکه سخنان امیرالمؤمنین که به صراحت خلافت را حق خود میدانست در نهج البلاغه موجود است.

اینکه امیرالمؤمنین پس از قتل عثمان فرمود: «مرا رها کنید و کسی دیگر غیر از من را بجویید» اینطور نبود که ایشان حکومت را حق خود نداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود نشمارد، بلکه غصب خلافت و 25 سال انحراف، باعث شده بود برخی از خواص، از خلیفه انتظارات ناحقی داشته باشند که این کراهت و ارجاع دادن به دیگران، اتمام حجتی با آنان بود.

ضرورت وحدت امت اسلامی بر کسی پوشیده نیست. افزون بر قرآن کریم و سنّت پیامبر اکرم سخنان و راه و روش پیشوایان معصوم (علیهم السلام) ندای روح بخش و طراوت آفرین «وحدت» را طنین انداختند. این رفتارها، از روح بلند وحدت و یکپارچگی حکایت دارد. عملکرد امام علی (علیه السلام) سراسر اهتمام به مصالح اسلام و پایداری وحدت امت اسلامی بوده است.

پیامبر اکرم با دستور خداوند در مهمانی خویشاوندان نزدیکش، جانشین خود را علناً مشخص کرد؛ در آن جلسه پیامبر امیرالمؤمنین را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرد که خواست خداوند تبارک و تعالی هم همین بود و در مناسبتهای مختلف آن را تکرار نمودند و طبق صریح آیه قرآن، در موردی که امری توسط خدا و پیامبر است، مردم اختیاری ندارند.

بین یک موضوع اصولی و یک موضوع فقهی، تفاوتهای بسیار زیادی است. سلفیان با تغییر در مفهوم اصولی و یا فقهی بودن، و به نوعی اصولی خواندن خلافت، مقدمات مهمتر جلوه دادن موضوع خلافت را فراهم آوردهاند. ایشان ندانسته بر حقانیت تلقی شیعیان بر موضوع امامت، و نظام سیاسی مورد ادعای اسلام شیعیان، صحه گذاشتهاند.

عمر بن خطاب در نوع مهره چینیای که شورای شش نفره کرده است، کاملا مدیریت شده، وزنه حامیان خلافت عثمان را در کمّیت و کیفیت، سنگینتر از وزنه موافقان خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) قرار داده است به طوریکه در میان اعضاء، فقط خود حضرت و زبیر موافق خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) بودند و چهار نفر دیگر رأیشان به سود عثمان بوده است.