خلافت

ابوالفضل برقعی در مقدمه کتاب شاهراه اتحاد مینویسد مخفی و پوشیده نیست که فرقه شیعه امامیه مسأله امامت را از اصول دین و مذهب و منصوص از جانب خدا و رسول (ص) میداند و مدرک و مستند شیعه در این گفتار و عقیده، فقط اخبار و احادیثی است که در کتب شیعه ذکر شده است و لا غیر. اما در حقیقت این کلام برقعی افترایی بیش نیست.

قلمداران تصریح میکند که اگر رسول خدا (ص) میخواست خلیفه پس از خود را بیان کند، افصح المتکلمین بود و باید به وضوح میگفت: «ایها الناس خلیفتی بعد وفاتی» در حالیکه چنین جملهای نفرموده است. در مقام پاسخ میگوییم وجود احادیثی مانند احادیث خلافت، امارت، عصمت، علم و حدیث ثقلین همگی بیانگر وجود نص و تصریح پیامبر اکرم (ص) بر خلافت حضرت علی(ع) است.

حیدر علی قلمداران میگوید اگر امامت، امری انتصابی است، پس چرا حضرت علی (ع) نسبت به خلافت، بیرغبت بودند که در پاسخ میگوییم: اگر امام علی (ع) نسبت به خلافت بیمیل بود، باید پس از پیامبر (ص) با ابوبکر بیعت میکرد، اما مستندات تاریخی حاکی از آن است که امام علی (ع) پس از انتخاب ابوبکر، حداقل به مدت شش ماه با ایشان بیعت نکرد.

معاویة بن ابوسفیان چهرهی شناخته شده در دشمنی با اهل بیت (ع) بود که گاهی برای امام حسن (ع) هدایایی ارسال میکرد. مفتیهای وهابی برای توجیه شخصیت او با تمسک به روایات شیعه ادعا کردند، پیامبر (ص) فقط از مؤمنین هدیه دریافت کردهاند. پذیرش این هدایا توسط ائمه (ع) گرفتن مقداری از حقوق غصب شدهشان است.

روایات متعدد و معتبری وجود دارد که پیامبر اکرم (ص) جمله «انت منّی بمنزلة هارون من موسی» را در وقایع و زمانهای مختلف و در حالت عادی نیز ذکر کردهاند و فقط مختص به واقعه خاصی مانند جنگ تبوک نبوده است. بنابراین نمیتوان گفت که فقط جانشینی حضرت علی (ع) مختص به همان واقعه خاص است و عمومیت ندارد.

حضرت فاطمه (س) الگو برای تمام انسانها و حجت خدا بر امامان معصوم (ع) و تمامی بشر است. با معرفی ابعاد اخلاقی و شخصیتی آن حضرت، میتوانیم وظایف خود را در این راه بهتر بشناسیم و به وظایف خود به نحو شایستهتری عمل کنیم.

روایات متعدد و معتبری وجود دارد که پیامبر اکرم (ص) جمله «انت بمنزلة هارون من موسی» را در وقایع و زمانهای مختلف و در حالت عادی نیز ذکر کردهاند و فقط مختص به واقعه خاصی مانند جنگ تبوک نبوده است. بنابراین نمیتوان گفت که فقط جانشینی حضرت علی (ع) مختص به همان واقعه خاص است و عمومیت ندارد.

در صحیح بخاری سفارش شده که به حرمت پیامبر (ص) به اهل بیتش احترام بگذارید؛ اما در تاریخ آمده ابوبكر به قنفذ دستور داد امیرالمؤمنین (ع) را بیاورد؛ امیرالمؤمنین (ع) خلیفه بودن او را دروغ دانست؛ خبر به ابوبكر رسید گریست. عمر گفت: به او مهلت مده! ابوبكر قنفذ را فرستاد که علی (ع) را برای بیعت بیاورد...؛ از این جسارت، حضرت زهرا (س) نسبت به ابوبکر غضبناک شد که غضب ایشان غضب پیامبر (ص) است.

حضرت فاطمه (س) همچون سیاستمداری قهرمان به تکلیف و رسالت الهی خویش در جهت آگاه کردن افکار عمومی مسلمانان از راه اشتباهی که در مسئله امامت و خلافت پیمودند عمل کرد. ایشان برای روشن ساختن افکار عمومی، چند شب همراه امام حسن و حسین و حضرت علی (ع) به درِ خانه مهاجر و انصار میرفت؛ در همین راستا در مسجد خطبهای سیاسی خوانده و در نهایت وصیتنامه سیاسی نوشتند.

فلسفه اصلی مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) به وقایع و جسارتهایی که از طرف خلفای وقت و اطرافیان خلفا، به آن بزرگوار وارد شده بود مربوط میشود. حضرت زهرا (س) در وصیت خود به حضرت علی (ع) تصریح کردند که نگذارید ابوبکر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشییع جنازه من شرکت کنند.

دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خلیفه ظاهری، قبر پنهان، اسرارى است که در درون خود پیام دارند. با توجه به مدارک موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت، دلیل دفن شبانه حضرت زهرا (س) وصیت ایشان بود که نمىخواست افرادى که بر او ستم کردهاند، بر پیکر مطهر نماز بخوانند و حضرت با این کار ناراحتی خود را از غصب خلافت نشان دادند.

بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، بر اثر شرایط خاصی که ایجاد شده بود، حضرت امیرالمؤمنین مجبور شد به مدت 25 سال از صحنه اجتماع به طور خاصی کناره بگیرد و سکوت اختیار کند، نه در جهادی شرکت کند و نه در اجتماع به طور رسمی سخن گوید. این سکوت ظاهری به جهت حفظ وحدت مسلمین، جلوگیری از هرج و مرج و خنثی کردن خطر تجاوز دشمنان بود.

خطبه سوم نهج البلاغه که به خطبه شقشقیه معروف است، مشتمل بر شکایت امام علی (علیهالسلام) در مورد خلافت و صبر امام در برابر از دست رفتن آن و سپس بیعت مردم با او است. آن حضرت در این خطبه میفرماید: به خدا سوگند! ابوبکر رداى خلافت را بر تن کرد، در حالیکه خوب مىدانست، من در گردش حکومت اسلامى، همچون محور سنگهاى آسیابم.

باید توجه داشت که موضوع امامت با قضیه حکومت جدا است؛ چون امامت یک منصب خداوندی است؛ ولی حکومت یکی از شئونات امامت است؛ پس هر کسی را که خداوند او را به این مقام والا نصب کند، امام است؛ چه مردم بخواهند و یا نخواهند، اراده مردم در تعین امام هیچگونه نقشی ندارد؛ همانگونه که در تعیین پیامبر نیز نقشی ندارد.