نصب امام حق خداوند است

  • 1396/10/24 - 09:51
شيعه راه تعيين امام را، منحصر در نص شرعی می‌داند يعنی امامت مقامی است انتصابی و نصب امام حق خداوند است همان‌گونه كه نبوت نيز مقامی است انتصابی و تعيين پيامبر حق و شأن خداوند است. معرفی امام از سوی پيامبر رأی شخصی او نبوده بلكه به فرمان خداوند انجام می‎گيرد، پس می‎توان نصّ پيامبر را، همان نصّ و معرفی خداوند دانست.

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ از منظر شیعه، امامت امامان و در رأس آنها حضرت علی(علیه السلام) به عنوان جانشین بلافصل رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، از راه آیات و روایات به راحتی قابل اثبات است. شیعه معتقد است که امامت امری انتصابی و از جانب خداوند متعال است. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به انتصابی بودن امر خلافت بعد از خودش اشاره می‌کند و از سیره ایشان می‌توان این موضوع را ثابت کرد. چنانکه در صدر اسلام قبیله بنی‌عامر، اسلام خود را مشروط نمودند که بعد از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین امت اسلامی از قبیله آنها باشد. ولی رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «الأمر إلی الله یضعه حیث یشأ[1] این امر برای خداست و به هر کسی که بخواهد واگذار می‌کند»
در تاریخ موارد دیگری از قبیل درخواست عامر بن طفیل و ارید بن قیس بوده است که هر بار با پاسخ منفی رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)مواجه می‌شدند.[2]
برادران اهل‌سنت بر ما شیعیان خرده می‌گیرند که چرا به منصوص بودن امامت معتقدیم؟ در حالی‌که خلافت امری است که با انتخاب مردم صورت می‌گیرد. ما در پاسخ، آنها را به شاهدی تاریخی ارجاع می‌دهیم. با نگاه به تاریخ در می‌یابیم که هر دو خلیفه اول و دوم، خود به انتخاب مردم توجهی نداشتند و حاکمان بعدی را خودشان تعیین کردند.
در کتب تاریخی معتبر اهل‌سنت آمده است که خلیفه اول هنگام بیماری‌اش به عثمان بن عفان که کاتب مجلس بود سفارش می‌کند که نام عمر بن خطاب را به عنوان جانشین خود بنویسد و از مردم خواست که از او تبعیت کنند. او گفته است:« فإنی إستخلفت علیکم عمر بن الخطاب فاسمعوا و أطیعوا[3] من عمر بن خطاب را به جانشینی خود برگزیدم و از او اطاعت کنید»
آیا پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که دلسوزترین انسان‌ها به امت خود است به اندازه خلفا، آینده‌نگر و دور‌اندیش نبوده و امت خود را بدون جانشین رها کرده است؟
پاسخ این پرسش را استاد برجسته ابن ابی‌الحدید معتزلی داده است. ابن ابی‌الحدید در ذیل خطبه 163 نهج‌البلاغة آورده است که در مورد این خطبه از استادم پرسیدم که مراد از اینکه گفته شده بر حق حضرت علی(علیه السلام) هجوم برده شده چیست؟ آیا مراد سقیفه است یا شورای شش نفره؟ که استادم پاسخ دادند: مراد سقیفه است. ابن ابی‌الحدید می‌گوید:« ان نفسی لا تسامحنی ان انسب الی الصحابة عصیان رسول‌الله و دفع النص[4] نفسم به من اجازه نمی‌دهد که صحابه را به عصیان پیامبر متهم کنم» استاد در پاسخ گفت: نفس من نیز اجازه نمی‌دهد که پیامبر را به اهمال و سستی در امور امتش متهم کنم. ابن ابی‌الحدید بعد از شنیدن سخن استاد خود، اعتراف می‌کند که در جواب من نیکو سخن گفتی.
علاوه بر این برهان عقلی، روایات فراوانی نیز در مورد انتصاب حضرت علی(علیه السلام) برای جانشینی رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد.
عبدالله بن مسعود نقل می‌کند که از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جانشینی ابوبکر و عمر پرسیدم که هر دفعه با سکوت حضرت مواجه شدم. ولی از جانشینی علی(علیه السلام) سوال کردم؛ حضرت فرمود: «ذاک و الذی لا اله غیره لو بایعتموه و أطعتموه ادخلتکم الجنة اکتعین[5] قسم به خدایی که غیر او نیست اگر با او بیعت کنید و از او اطاعت کنید همگی وارد بهشت می شوید»
بنابراین در آخر این‌گونه می‌توان گفت که انتخاب خلیفه از طریق شورا و بیعت، آن هم بیعتی چند نفره با تفکر سیاسی مشترک و یک جانبه، که بزرگان صحابه همچون حضرت علی(علیه السلام) و بنی‌هاشم با آن مخالف بودند، فاقد مشروعیت دینی است و تنها چیزی که برای تعیین خلیفه بعد از رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مناسب است همان انتصاب امام توسط خداوند است.

پی‌نوشت:
[1]. تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص84.
سیره حلبی، ابراهیم حلبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص3.
السیرة النبویة، ابن‌هشام، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص55.
[2]. السیرة النبویة، ابن‌کثیر، دارالمعرفة، بیروت: ج2، ص159.
[3]. تاریخ مدینة دمشق، ابن‌عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج18، ص310.
تاریخ الامم و الملوک، طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت:: ج2، ص591، حوادث سال13هـ.
[4]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج9، ص248-250.
[5]. المعجم الکبیر، طبرانی، دار الرشد، بیروت: ج10، ص67، رقم9969.
تاریخ مدینة دمشق، بن‌عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج42، ص421.
فرائد السمطین، جوینی، انتشارات محمودی، بیروت: ج1، ص273
البدایة و النهایة، ابن کثیر، دارابن کثیرٰ بیروت: ج7، ص361

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.