ندامت ابوبکر در هنگام مرگش در کتب اهل‌سنت

  • 1397/02/18 - 11:39
بعد از رحلت پیامبر اسلام مسیر جانشینی حضرت از محل اصلی خود منحرف شد و خلافت به دست کسانی افتاد که شایستگی و لیاقت آن را نداشتند، چرا که خود این خلفا در آخر عمر از عملکرد خود اظهار ندامت می‌کردند که چرا چیزی که شایسته آنان نبود را به خاطر هوا و هوس دنیایی آن را تصاحب کردند.

خلاصه مقاله
بعد از رحلت پیامبر اسلام و حوادثی که به‌وقوع پیوست مسیر خلافت و جانشینی حضرت از محل اصلی خود منحرف شد و این خلافت به دست کسانی افتاد که شایستگی و لیاقت برای آن را نداشتند، چرا که این خلفا زمانی که به آخر خط می‌رسیدند از عملکرد خود اظهار ندامت و پشیمانی می‌کردند که چرا چیزی که شایسته آنان نبود را به خاطر هوا و هوس دنیایی آن را تصاحب کرده و بر آن چند صباحی سوار شدند.

متن مقاله
اگر در کتب فریقین تحقیق و جستجو کنیم، عبارات عجیبی را در متون آن‌ها می‌یابیم که چگونه افراد مغرض و بی‌انصاف، صحابه پیامبر را عادل می‌دانند، در حالی‌که بسیاری از آنان به نفاق و دروغ‌گویی و گناه و نافرمانی از خدا و پیامبر مبتلا شدند و این در حالی بود که پیامبر در احادیثی آن‌ها را نسبت به آینده و عملکردشان هشدار جدّی داده بود، که مبادا به قهقرا و عصر جاهلیت برگردند. فلذا بسیاری از ایشان به خاطر ارتکاب به اعمال و کارهای ناشایست خود، نزد دیگران اعتراف می‌کرده و ابراز نگرانی و ندامت داشتند.
مثلاً بخاری در کتاب خود با سندی از علاء بن مسیّب از پدرش نقل کرده که گفت: من با براء بن عازب ملاقات کردم و به او گفتم، خوشا به حال تو که مصاحب با رسول خدا بودی... او گفت: «یا ابن اخی لاتدری ما احدثنا بعده.[1] ای پسر برادرم! تو نمی‌دانی ما پس از پیامبر چه کارهایی انجام داده‌ایم.»
و یا ابوبکر در هنگام احتضار خود گفت: من بر چیزی اندوهگین نشدم، جز بر سه چیز که ای کاش آن‌ها را انجام نمی‌دادم و آن‌ها را ترک می‌کردم...
مسعودی و ابن ابی الحدید در کتب خود به نقل از ابوبکر آورده‌اند که گفت: من دوست داشتم به تفتیش خانه فاطمه نمی‌پرداختم و... دوست داشتم فجائه اسلمی -سلمی- را آتش نمی‌زدم ... دوست داشتم در سقیفه بنی ساعده حکومت را به اهلش وا می‌نهادم...[2]
طبری و ذهبی در کتاب خودشان آورده‌اند که: «... و وددت انّی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان کانوا غلّقوه علی الحرب.[3] ... دوست داشتم خانه‌ی فاطمه را باز نمی‌کردم، اگر چه آن را برای جنگ بسته بودند.»
ابن حجر عسقلانی در کتاب خود می‌آورد که: «... وددت انّی لم اکشف بیت فاطمه و ترکته، و ان علّق علیّ الحرب.[4] ... دوست داشتم خانه‌ی فاطمه را هتک نمی‌کرد و آن را ترک می‌کردم، اگر چه برای جنگ بسته بودند.»
یعقوبی با این عبارت در کتاب خود نوشته است: «... و لیتنی لم افتّش بیت فاطمه و ادخله الرجال و لو کان اعلق علیّ حرب.[5] ... ای کاش من تفتیش نمی‌کردم خانه فاطمه را و مردان را داخل نمی‌کردم، اگر چه برای جنگ آن را بسته بودند.»
ابن عساکر با دو طریق این عبارت را می‌آورد که: «فوددت انّی لم اکن کشفت بیت فاطمه و ان اغلق علیّ الحرب.[6] پس دوست داشتم من که هتک حرمت خانه فاطمه نمی‌کردم، اگر چه برای جنگ بسته بودند...»
در نتیجه با این همه سخنان وارده در کتب اهل سنت، آن وقت چگونه است که برخی از ایشان، همه صحابه را عادل می‌دانند و آن واقعه تلخ و شوم بعد از رحلت پیامبر را انکار می‌کنند و جسارت و توهین به دختر پیامبر اکرم را از طرف برخی صحابه نمی‌پذیرند. والله العالم

پی‌نوشت:

[1]. صحیح بخاری، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1411ق)، ج5 ص78 حدیث 4170.
[2]. مروج الذهب، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، لبنان، (1385ق)، ج2 ص301-302.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار الاضواء، بیروت، لبنان، ج17ص164.
[3]. تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص353.
تاریخ اسلام، ذهبی، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج3 ص118.
[4]. لسان المیزان، عسقلانی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1415ق)، ج4 ص230.
[5]. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، دار صادر، بیروت، لبنان، (1415ق)، ج2 ص137.
[6]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، بیروت، لبنان، (1417ق)، ج30 ص421-422.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.