اسناد

شنقیطی از صحیح مسلم حدیثی نقل می کند که در آن شنیدن مردگان به طور عام تأیید شده است. عايشه مىگوید پيامبر (صلىاللهعليهوآله) در آخر شب به بقيع رفته و میفرمود: «درود بر شما! ...

از ابن قیم سؤال شد که آیا مردگان سلام و زیارتشان توسط زندگان را می فهمند؛ پاسخ داد: بله! روایاتی در این مورد نقل شده که نص است در اینکه به چشم خود دیده و جواب سلام را میدهند.

ابن تیمیه می گوید: «روح در چند وقت به بدن بر می گردد، مثل زمانی که به مرده سلام می شود یا در شب و روز جمعه که صلوات مسلمانان بر پيامبر (صلىاللهعليهوآله) عرضه می شود. روح مردگان پس از مفارقت از بدن باقی است که در نعمت یا در عذاب است.

بخاری از انس بن مالك نقل می کند که پيامبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود: «وقتى بندهاى را در قبر جاى مى دهند و دوستان او پراكنده مىشوند؛ او صداى كفش آنها را مىشنود. دو فرشته مىآيند و او را مىنشانند و مىپرسند: درباره كسى به نام محمّد (صلىاللهعليهوآله) چه مىگويى؟

شنقیطی از صحیح بخاری روایتی نقل می کند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در كنار چاله ای که کشتگان قریش در بدر در آن بودند، آنها را با نام صدا زد و فرمود: آیا شما وعده پروردگارتان را حق یافتید؟ پس عمر گفت: ای فرستاده خدا! چرا با جسدهایی حرف میزنی كه روح ندارند.

صحیح بخاری نقل می کند: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دستور داد كه بیست و چهار نفر از بزرگان قریش را در چالهای از چالههای بدر كه خیلی كثیف و آلوده بود انداختند... .

ابن حجر عسقلانی روایتی با سند معتبر از عایشه شبیه روایت سخن گفتن پيامبر (صلىاللهعليهوآله) با مردگان در جنگ بدر نقل کرده است و اگر این نقل صحیح باشد، نشان از این دارد که عایشه از انکار آن حدیث صحیح که در وقت وقوع آن در آنجا نبوده، برگشته و آن را پذیرفته است؛ احتمال رجوع عایشه در این مسئله قوی ا

ابن حجر عسقلانی از اسماعیلی نقل میکند: «عایشه فهیم و باهوش بود و روایات بسیاری نقل کرده است و بیش از همه در مشکلات علمی غور کرده است، با این حال نمیتواند روایت فرد ثقهای را رد کند مگر با نص دیگری که دلالت بر نسخ، تخصیص یا محال بودن آن کند.»
فتح الباری، ابن حجر، ج7، ص304.

ابن حجر مکی می نویسد: «کرامات اولیاء نزد اهل سنت حق است. برخی به جهت اینکه کرامت و معجزه با هم اشتباه گرفته نشود، کرامت را نفی می کنند که فکر باطلی است؛ بلکه کرامات اولیاء با نبوت معارضهای ندارد؛ چون آن کرامت به ولی خدا به برکت تبعیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) عطا میشود.

ابنتیمیه می گوید: «تصدیق به کرامات اولیاء و آنچه از امور خوارق العاده مانند علم غیب، مکاشفات و انواع قدرت و تأثیرات که به دست آنها جاری میشود، از اصول مسلم اهل سنت و جماعت است.»
مجموع فتاوی، ابن تیمیه، ج3، ص156.

ابن قیم درباره عمر نقل می کند که به کسی که در نامش و نام پدرش و ... اسم آتش و سوختن جمع شده بود گفت: «برو که منزل تو سوخت» و شاید با همین کلام این اتفاق افتاد و خانه آن فرد آتش گرفت.

ابن تیمیه نقل می کند که در روایت آمده است: خداوند خطاب به مخلوقاتش می فرماید: بنده من! من به چیزی می گویم: باش! موجود می شود. تو اطاعت مرا انجام بده؛ تو را به گونه ای قرار می دهم که به چیزی بگویی: باش! موجود شود. ای بنده من!

مروان 6 سال والی مدینه بود. هر جمعه در منبرش امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ میكرد، سپس او را عزل كردند و به مدت دو سال سعيد بن عاص والی شد و جای مروان را گرفت؛ وی امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ نمیكرد.

در زمان بنی امیّه بر اساس سنتّی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) مورد لعن قرار میگرفت.
النصائح الکافیة، سید محمد بن عقیل علوی، ص136.