اسناد

معیاری در روایات اهل سنت برای عدم خروج بر حاکم وجود دارد و آن بر پا داشتن نماز توسط حاکم است؛ یعنی تا زمانی که حاکم نماز میخواند، خروج بر او جایز نیست، هر چند از وی هزاران معصیت خدا و افعال قبیح د

طبق روایات اهل سنت یکی از آثار خروج بر حاکم این است که فرد خروجکننده قبل از این که از دنیا برود، خداوند او را ذلیل و خوار میکند.

ابوحيان اندلسی ذیل آیه 179 سوره آل عمران می نويسد: «خداى تعالى (رسولان را) انتخاب میکند؛ پس از امور غیبی هر چه بخواهد او را باخبر میکند؛ چون انتخاب رسول متضمن اراده خدا به اطلاع دادن اخبار غیبی به آنان است.

نسفی، از علمای قرن ششم اهل سنت عبارت (وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ) از آیه 179 سوره آل عمران را اينگونه معنا كرده است: «و لكن خداى تعالى رسول میفرستد؛ پس به او وحی میکند و خبر میدهد که در غیب چنین است و فلانی در قلبش نفاق است و فلانی فرد مخلصی است.

بخاری محدث مشهور اهل سنت می نویسد:
«امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: ای ابوبکر! تو در حق من ظلم و استبداد کردى و به خاطر جایگاه من نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قطعاً خلافت، حق مُسلّم من بود. با شنیدن سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قطرات اشک ابوبکر سرازیر گشت.»

ابن کثیر ذیل آیه 26 و 27 سوره یوسف، اقوال علما را در مورد شاهد از بستگان زلیخا که گواهى داد و گفت: اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است و اگر پیراهن از پشت دریده شده است، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است، نقل کرده است.

علامه مجلسی پس از نقل 84 روایت در یک باب در مورد امر به سلام کردن با لقب امیرالمؤمنین و اینکه کسی غیر حضرت علی (عليهالسلام) به این لقب نامیده نمی شود و وجه تسمیه حضرت به این لقب مینویسد: «فرد منصف در تواتر این روایات که از فریقین نقل شده، شک نمیکند و ما برخی از روایات در این زمینه را به جهت طو

ابن عساکر عالم اهل سنت می نویسد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: برای هر پیامبری یک جانشین است و همانا علی (علیهالسلام) وصی و جانشین من است.»
تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج42، ص392.

شيخالاسلام كلينی محدث مشهور شيعه می نويسد:

در بحارالانوار برای امر به سلام کردن با لقب امیرالمؤمنین و اینکه کسی غیر حضرت علی (عليهالسلام) به این لقب نامیده نمی شود و وجه تسمیه حضرت به این لقب در یک باب، حدود 84 حدیث از فریقین جمع آوری شده است.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج37، ص290 - 340.

روزی خلیفه دوم خدمت پیامبر رسید و گفت: «یا رسولالله! من با برادری از بنی قریظه نشست داشتم و بخشی از تورات را نوشتم؛ آیا بر شما عرضه کنم؟» رنگ رخسار پیامبر تغییر کرد. راوی به او گفت: خداوند عقلت را زائل کند، آیا رخسار رسول خدا را نمیبینی؟ ...
مسند احمد بن حنبل، ج14، ص142.

سمهودی می نویسد: «مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از مقام و شخصیت او پیش از خلقت و بعد از تولد و بعد از رحلتش و در عالم برزخ و در روز رستاخیز مجاز است.

بیهقی نقل می کند: «در زمان خلیفه دوم قحطی آمد، مردی كنار قبر پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) عرضه داشت: يا رسول الله! امت تو نابود شدند، از خدای عالم برایشان باران بطلب! پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) به خوابش آمد و فرمود: برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد شد و