تناقضات بهائیت
پیشوایان بهائی وجه تمایز بهائیت با سایر ادیان را نوآوری پیشوایان بهائی در زمینهی تعالیم و نظامات رهبری این فرقه معرفی کردهاند. اما به راستی چگونه اعتراف پیشوایان بهائی به کپیبرداری نهاد رهبری بهائی (بیت العدل) از مجالس اروپایی، با ادعای ابداعی بودن این نهاد سازگار است؟! آیا این اعتراف به نوعی نشان دهندهی دُمب خروس بهائیت نیست؟!
بهائیان با استناد به قرآن مدعی شدند که بیانتهایی علم خداوند با خاتمیت اسلام سازگاری ندارد. اما در پاسخ به آنان باید گفت، الفاظی از آیات که برای مقدمهی استدلال خود استفاده کردید در معانی ادعایی شما انصراف ندارد. از طرفی امتداد فیض الهی از طریق معصومین (علیهم السلام) صورت گرفته و ادعای خاتمیت بهاء، این اشکال را به شما نیز وارد میسازد.
بهائیان در حالی نهاد بیت العدل را معصوم و مصون از خطا میدانند که شوقی افندی با طرح امکان گناه و خطای آنان، وظیفهی اخراج اعضای خاطی و ابطال تصمیمات غلط آنان را با شخص ولیامر دانسته است. اما به راستی اگر امکان گناه و خطای دستهجمعی اعضای بیت العدل وجود دارد، پس ادعای عصمت آنان و عمل به تصمیمهایشان چه معنی خواهد داشت؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت برای آیندهی رهبری دنیا تحقق حکومت جهانی بهائی را پیشبینی کردهاند. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو دخالت در امور حکومتی را حرامی الهی برشمرد و از سویی دیگر، انتظار حکومتی بهائی، آن هم در سطح جهانی را کشید؟! آیا این، نمونهی بارزی از دورویی و تناقض آشکار در بهائیت نیست؟!
مبلّغین بهائی در پاسخ به تعارض ممنوعیت تبلیغشان در ایران و ملزم بودن به رعایت قوانین حکومتی از سوی پیشوایان خود، مدعی میشوند، در تعارض میان دستورات بهائی و قوانین حکومتی، دستورات پیشوایانشان مقدم میگردد. این در حالیست که پیشوایان بهائی، اجرای احکام بهائی (از جمله تبلیغ) را مشروط به عدم مغایرت با قوانین حکومتی کردهاند!
پیشوایان بهائیت، یکی از تعالیم ابداعی خود را لزوم تعدیل معیشت معرفی نمودند. این در حالیست که دین مبین اسلام بسیار پیش از بهائیت، این موضوع را متذکر شده و راهکارهایی نیز برای تحقق آن ارائه داده است. از طرفی بهائیت، با تجویز رباخواری و اعلان جنگ با خدای تعالی، گام مهمی در جهت خلاف تحقق این هدف برداشته است!
در تبلیغات بهائیت، مساوات و برابری میان بشر، از آموزههای پیشوایان این فرقه معرفی میشود. این در حالیست که پیشوایان بهائی بر خلاف این شعار، تساوی انسانها را از جهات مادی و معنوی محال دانستهاند. با این حال، چه توجیهی برای این تناقض گوییهای پیشوایان بهائی، غیر از تمسک به دروغ و عوامفریبی برای پیشبرد تبلیغاتشان وجود دارد؟!
پیشوایان بهائیت آموزهی ترک تعصبات را یکی از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. اما جالب است بدانیم بر خلاف این آموزهی خود، متعصبانه از مسلک خشونتطلب علیمحمد شیرازی دفاع میکنند و در عین حال مسلک خود را صلحطلب میدانند. اما به راستی چگونه میتوان صلحطلب بود و متعصبانه از احکام خشونتطلبی دیگران دفاع کرد؟!
بهائیت یکی از آموزههای خود را لزوم تعدیل معیشت در جامعه برمیشمارد. این در حالیست که علیمحمد شیرازی در حکمی مخالف این شعار، حکم به مصادرهی تمام اموال مخالفین خود داده است. اما انتساب آموزهی تعدیل معیشت به پیامبرخواندهی بهائی، با اینکه او ادعای نسخ بیان را از جانب خود رد کرده و خویش را شیفتهی آن دانسته، چگونه قابل جمع است؟!
پیشوایان بهائی ترک تعصب را یکی از اساسیترین پایههای آیین خود برشمرده و مدعی نابودی تعصبات هستند. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، عبدالبهاء، کودکان بهائی را بخاطر ابتلا به مرگ مجسم، از تحصیل در مدارس غیر نهی کرده است. با این حال چگونه میتوان شعار زدودن تعصبات سر داد و از همنشینی کودکان خود با دیگران منع کرد؟!
مبلّغ بهائی مدعی شد که پیشوایانش با ردّ قاطع نژادپرستی، به برابری و تساوی انسانها در جمیع جهات تأکید کردهاند. این ادعا در حالیست که پیشوایان بهائیت از یکسو برخی اقوام و نژادها را پست دانسته و از سویی دیگر ملّت و مردم خود را (بخاطر جذب و فریب و یا از روی تعصب نژادی) برتر از سایر اقوام و لایق ستایش دانستهاند!
مبلّغان بهائی یکی از تعالیم پیشوایان خود را برابری و برادری کامل میان انسانها معرفی میکنند. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی از یکسو غیربهائیان را سنگریزه و پست دانسته و از سویی دیگر در حکمی، غیربهائیان را محروم از ارث بهائیان نموده است. با این حال آیا ادعای تساوی، چیزی جز شعار فریبنده در این فرقه است؟!
مبلّغ بهائی، منطق پیشوایان بهائیت را نهی از غرور و خودپسندی دانست؛ تا جایی که پیشوایان بهائی حتی از خیال برتر دانستن پیروانشان نسبت به مخالفین، نهی کردهاند. اما بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی، غیربهائیان را حرام زاده معرفی کرده است. با این حال، چگونه میتوان مخالفین را برتر دانست و از حرام زاده بودن ایشان سخن به میان آورد؟!
مبلّغ بهائی با استدلال به گفتهی عبدالبهاء، عامل مذموم برشمردن هرگونه تعصب در بهائیت را دوری از حقیقت دانست. این در حالیست که اگر تعصب ناپسند است، پس چرا پیامبرخواندهی بهائی، منطق مخالفینش را سَمّ مهلک دانسته و از همنشینی پیروانش با مخالفین، به شدّت نهی کرده است؟! آری؛ اینست فاصلهی گفتار تا عمل در فرقهی بهائیت!