تناقضات بهائیت

پیشوایان بهائی، با نسخ نجاست و پاکی در اسلام، حکم به پاکی تمامی اشیاء و افراد داده اند. اما به راستی چگونه پیشوایان بهائی بدون رعایت اعتدال در در نجاسات و کثافات، نمی دانستند که امور تکوینی قابل تغییر و تبدیل نیست؟!

پیشوایان بهائیت هرچند تطبیق دین با علم و عقل را یکی از تعالیم جدید خود معرفی کردند؛ اما در عین حال مدعی اند که هنگام شناخت بهائیت باید علم و عقل را کنار گذاشت!

وقتی علی محمد باب دستور به نابودی کتب می دهد، وقتی پیامبرنمای بهائی می خواهد مردم علم و عقلشان را کنار نهند، وقتی ملاک پذیرش علم هر فرد، ایمان به بهائیت است؛ آیا دیگر شعار ارزشمندی علم در این فرقه، چیزی جز شعار توخالی و عوام فریب است؟!

چگونه آثار بشری و سرشار از غلط پیامبرنمای بهائیت که پس از انتشار، باز هم نیاز به اصلاح داشته، می تواند هم رتبه کتاب آسمانی قرآن کریم و حتی ناسخ آن معرفی شود؟!

نهاد رهبری بهائیت سال 96 به بهانه مجوز نداشتن از خود و فعالیت های ضدحکومتی مرتضی اسماعیل پور، اقدام به صدور بیانیه علیه او کرد. اما امروزه با سکوت خود در قبال رسانه اسماعیل پور که تغییر نام داده و حتی حمایت از او و رسانه های هم سویش نشان داده که از ماهیت دورویی در مواجه با جریان بهائی حکومت ستیز و برانداز در ایران برخوردار است.

وقتی بهائیان برای تغییر ادعاهای پیامبرنماهای خود، دلیل (اشتباه) تدریج در بیان مقامات را طرح می کنند، چگونه می توانند به میسن ریمی بخاطر تدریجی بیان کردن ادعای ولایت امری اش ایراد گیرند و از این حیث هم او را رد کنند!

بیت العدل نسب خونی با بهاء داشتن را شرط ولی امری می داند که ریمی نداشته است. ریمی هم مدعیست که شوقی افندی او را با نسل بهاء پیوند زده است. اما چرا شوقی افندی رسالت خود را عقیم گذاشت و با انتخاب نکردن جانشین، الهی بودن بهائیت را زیر سؤال برد؟ و بیت العدل و ولی امری که بدون هم مشروعیتی ندارند، چگونه مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال می برند؟

بیت العدل در رد ولایت امری میسن ریمی، نداشتن رابطه فرزندی با شوقی یا بهاء و تعیین نشدن در زمان حیات ولی امر سابق را مطرح کرده است. اما اگر بیت العدل با این دلایل بخواهد گردن ننهادن خود بر ولایت امری ریمی را توجیه کند که در واقع الهی بودن پیش بینی و دستورات پیشوایان بهائی را زیر سؤال برده و پیشوایان بهائی را متهم به ترک وظیفه کرده است!

رونمایی از کتاب مبارزه با استبداد به سبک آیین بهایی در حالیست که فرقه بهائیت، هم از جهت تئوری و هم از جهت عملی با استبداد و مستبدین سازگاری داشته است. چگونه می توان نشر دانش را راهکار بهائیت برای مبارزه با استبداد برشمرد، در حالی که پیامبرخوانده بهائی، هر آنچه بهائیت را رد کند جهل خوانده و آزادی خواهی را مساوی با حیوانیت دانسته است.

تشکیلات بهائیت در ماجرای بهائی شدن محمد موحد، از یک طرف در مورد زمان بهائی شدنش خود دچار تناقض شد و از طرفی تناقض حرمت کتمان عقیده در بهائیت را یادآور شد.

به راستی چگونه پس از مرگ جناب بهاء و در فاصلهای کوتاه بین دو سخنرانی عبدالبهاء در سالهای 1911 و 1912، تعالیم حسینعلی بهاء تغییر کردهاند؟! آیا اصول تقلیدی که عبدالبهاء بر خلاف احکام و باور پدرش، بیشتر آنها را در سفرهای خود به آمریکا و اروپا مطرح نمود را میتوان به پیامبرخواندهی این فرقه منتسب دانست؟!

پیامبرخواندهی بهائیت، با خدا دانستن خود و تشبیه مکانهایی که در آنها سکونت داشته به عرش پروردگار، حکم به ساخت زیارتگاه در مکانهایی که در آنجا سکونت داشته، داده است. لذا مردم مسلمان و مسئولین کشورمان باید هوشیار باشند تا مبادا محلهای سکونت پیشوایان بابیت و بهائیت در ایران، به عنوان معابد شرک و مراکز فعالیت ضداسلامی، دایر شود.

در سال جاری میلادی، تشکیلات بهائیت با انتشار پیامی از سال 2010 م خود، سکوت معنادار بهائیت در قبال حکم ازدواج با محارم را شکست و حکم به حرمت آن داد. اما به راستی چرا بهائیت حدود 160 سال در قبال وظیفهی خود که بیان حکم این موضوع باشد سکوت کرده و در مواردی حکم به جواز آن داده و اکنون بخاطر فشار افکار عمومی آن را ممنوع اعلام کرده است؟!

پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، پرداخت یک سوم از دیات را به عنوان یکی از منابع درآمدی بیت العدل معرفی کرده است. اما جالب است بدانیم که در تناقضی آشکار، در سه بند قبل این کتاب، تمام دیهی زنا را به عنوان یکی از دیات پرداختی به بیت العدل تخصیص داده بود! اما آیا بهاء از عقیدهی خود برگشت یا گفتار قبلی خود را فراموش نمود؟!