معجزه فصاحت بهاءالله
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرنمای بهائیت در کنار توجیه ناتوانی خود از انجام معجزه برای اثبات حقانیتش، همواره از شبه آیاتش به عنوان معجزه خارق العاده خود یاد کرده است.(1) از این رو عبدالبهاء با محیرالعقول دانستن عبارات عربی پدرش، در رابطه عظمت نوشته های پیامبرنمای بهائیت گفته است: «فصاحت و بلاغت بیان مبارک در زبان عرب و الواح عربی العباره محیّر عقول فصحا و بلغای عرب بود و کل مُقرّ و معترف اند که مثل و مانندی ندارد.»(2)
البته پیشوای بهائیت حسینعلی نوری، به همین میزان هم بسنده نکرده و علاوه بر آثار عربی، عبارات پارسی خود را نیز اعجاز دانسته است. او با معرفی آثارش به عنوان دلیل حقانیت و پیامبری اش، به مخالفانش می گوید که اگر از عربی نویسی هایش چیزی متوجه نشدند به آثار فارسی اش مراجعه کنند.
چنانکه در کتاب اقتدارات پیامبرنمای بهائیت می خوانیم: «بگو ای اهل بیان اگر آیات عربیه را ادارک نمی نمایید، در کلمات پارسیه حق و دونش ملاحظه کنید که شاید خود را مستحق عذاب لا نهایه ننمایید.»(3)
اما ادعای اعجاز آثار و معرفی سیاه مشق های پیامبرنمای بهائیت به عنوان دلیل حقانیت او در حالی مطرح می شود که:
اول: اگر به راستی آثار پیامبرنمای بهائیت وحیانی است، پس چرا بارها مورد اصلاح و ویرایش قرار گرفته است؟! چگونه می توان اعجاز و خارق العاده بودن نوشته های حسینعلی نوری را پذیرفت و در عین حال آنها را نیاز به اصلاحات انسانی دانست؟! اصلاحات وسیعی که به اعتراف بزرگان بهائیت، نسخه جدیدی از آثار بهاء به وجود آورد!(4)
دوم: ممکن است مبلّغین بهائیت با دوری از عقل و منطق، متعصبانه غلطهای پیامبرنمای بهائیت را توجیه و قابل اغماض بدانند. اما چگونه می توان غلط های پیامبرنمای بهائیت و اعجاز و خارق العاده بودن آثار او را دو بحث جدا از هم دانست در حالی که پیشوایان بهائیت خود از کوچک ترین اشتباه مخالفینشان نگذشته اند؟! مگر این عبدالبهاء نبود که بخاطر یک غلط صبح ازل در نقل آیه ای از قرآن کریم با برجسته سازی اشتباه او، اقدامش را تحریف و نشان بر جهل او برشمرد: «از جمله از شخص مجهول (ميرزا یحیی صبح ازل) نوشتهای به خطّ دست او داشتند، آیه مبارکه قرآن «مَا هذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ» را عافکون نوشته بود و الان در نزد ميرزا یحیی قزوينی موجود است. ملاحظه فرمائيد كه مقتدای اين قوم (صبح ازل) عاكف را از عافک فرق نمی دهد و چگونه آيه صريحه كتاب الله را به خطّ خويش تحريف می نمايد».(5)
اما مگر می شود پیامبرنمایی، ادعای احاطه بر تمامی علوم را داشته باشد (6) و نمود علمش را در آثارش بداند، اما در عین حال آثارش سرشار از غلط باشد و خود هم غلطِ دیگری را نشان جهلش برشمرد؟!
پینوشت:
(1). حسینعلی نوری در کتاب اقدس که آن را کتاب آسمانی خود و وحی الهی می داند به خود بالیده و می گوید: «قَد إضطرب النظم الأعظم و اختلف الترتیب بهذا البدیع الّذی ما شهدت عین الابداع شبهه»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخه الکترونیکی، ص 172، بند 182.
(2). عباس افندی، مفاوضات، هلند: مطبعه بریل، 1908 م، ص 27.
(3). حسینعلی نوری، اقتدارات، بی جا: بی نا، 1310 ش، ص 57.
(4). ر.ک: خسرو دهقانی، خورشید ایقان پرتو افشان عرصه ایمان، نسخه الکترونیکی، ص 34.
(5). عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب، آلمان: مؤسسه مطبوعات امری، بیتا، ج 6، شماره: 430.
(6). فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بی جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 190.
افزودن نظر جدید