تناقضات بهائیت
آتش غائلهای که جمعی از دراویش اغتشاشگر روشن کرده بودند، نتیجهای جز به شهادت رسیدن 5 نفر از مأموران ناجا و بسیج و مجروح شدن 30 نفر دیگر، ایجاد رعب و وحشت و تخریب اموال شخصی و عمومی نداشت. این در حالیست که تشکیلات خائن بهائیت، از ابتدا به حمایت از داعشهای وطنی پرداخته و در آخرین اطلاعیه خود کوشید تا محمد ثلاث را تبرئه کند!
پیامبرخواندهی بهائیت بر خلاف قوانین طبیعت، تعداد ماههای سال را نوزده دانسته است! از اینرو تقویم بدیع بهائیت، هر سال نوزده ماه داشته و هرماه نوزده روز که جمعاً 4 الی 5 روز زیاده میآید! لذا امروزه در تقویم بهائیان مناسبتی هست که خود بهاییان هم نمیدانند چیست! از این رو خیلی از بهائیان از سر ناچاری و تعبد، مجبورند این موضوع را بپذیرند.
بزرگان بهائیت با اقرار به خاتمیت پیامبر اسلام، مقامی برتر از پیامبری را برای پیشوایان خود (به نام مظهر الله)، ادعا دارند. اما به راستی اگر مقامی که باب و بهاء برای خود ادعا داشتند، قابلیت دریافت شریعت را داشت، در واقع مقام نبوت و یا رسالت بوده و اگر ختم نبوت و رسالت پذیرفته شود، به عبارتی پایان سلسلهی ارسال پیامبران ثابت میشود.
سرکردگان بهائی برای آنکه بتوانند ادعای پیامبری خود را با آیهی خاتمیت تطبیق دهند، مقام مظهریت را برای پیشوایان خود ادعا کردهاند. این در حالیست که آنان از یکسو ختم سلسلهی پیامبران را به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) میپذیرند و از سویی دیگر، مقامی را بالاتر از نبوت و رسالت، برای بشر متصور نمیدانند.
مبلّغان بهائیت در پاسخ به اینکه چه نیازی به ظهور دو (به اصطلاح) دینِ بابیت و بهائیت، آن هم با فاصلهی اندک بوده، گفتند که ظهور آیین بیان، با هدف زدودن خرافات برای ظهور بهائیت بوده است. اما به راستی چگونه علیمحمد شیرازی توانست خرافاتی که (به ادعای مبلّغ بهائی) در حدود 7000 سال شکل گرفته بود را در تنها در عرض 6 سال از بین برد؟!
مبلّغان بهائی مدعی شدند که احاديث اسلامی دورهی آیین بابی را بین 5 تا 19 سال دانستهاند. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی، حتی یکی از این روایات را ذکر نکردهاند! ثانیاً: اگر منظور آنان، تاریخهایی است که برای شهادت یا رحلت امام زمان (عجّل الله فرجه) ذکر شده؛ باید گفت این هم با ادعای آنان همخوانی ندارد.
از فعالیت خانوادگی حسینعلی نوری در سفارت روس گرفته تا پناه بردن پیامبرخواندهی بهائیت به این سفارت و نجات او توسط پادشاهی روس، تنها حاکیِ گوشهای از پیوند شوم میان دینسازان بهائیت با استعمار است. اما به راستی چگونه پادشاهیِ زیادهخواهی چون روستزار، بیهیچ مزد و منّتی مدافع و ناجی دینسازان بابی و بهائی در ایران میگردد؟!
نمایندهی جامعهی جهانی بهائی، در افتتاحیه پنجاه و ششمین کمیسیون توسعه اجتماعی سازمان ملل متحد مدعی شد که برای محقق شدن تعدیل معیشت در دنیا، میبایست از خودبینی و توزیع ناعادلانهی ثروت جلوگیری شود. این در حالیست که رهبران و سرکردگان تشکیلات بهائیت، با اقدامات فکری و عملی خود، تنها به زیاد شدن فاصلهی طبقاتی کمک کردهاند.
مدعی پیامبری بهائیت، پس از تبعید به عراق، به پیشکاری جانشین علیمحمد شیرازی اشتغال یافت. صبح اَزل نیز سرانجام به خاطر خیانت برادر، امر به تبعید او میکند و حسینعلی نوری تصریح میکند که اگر "مصدر امر" اجازهی بازگشت نمیداد، برنمیگشت. اما بدون شک، ماجرای تعبید حسینعلی نوری و رفتار دوگانهی او، خود حکایت از عدم حقانیتش دارد.
کانال خبری تبلیغی تشکیلات بهائیت، به نقل از نهاد رهبری این فرقه، موسوم به بیت العدل، نژادپرستی را یکی از عوامل جلوگیری از استقرار صلح عمومی دانست. اما به راستی، اگر نژادپرستی سدّ و مانعی در راه استقرار صلح عمومی است، پس پیشوایان بهائیت و پیروی از آنان نیز خود به عنوان سدّی بزرگ در راه تحقق این آرمان بزرگ است.
نهاد رهبری بهائیت موسوم به بیت العدل، در تاریخ 18 فوریه 2018 برابر با 29 بهمن 1396، طی بیانیهای، تلویحاً احساس خطر خود را از سایتهایی که به انتشار واقعیتهای پنهان بهائیت میپردازند اعلام کرد و پیروان خود را از مراجعه به این سایتها بر حذر داشت. اما به راستی آیا این رویکرد بیتالعدل با آموزهی تحری حقیقت بهائیت، سازگاری دارد؟!
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیت و بهائیت، بارها به پوچی و هیچی آثارش در مقابل آموزههای اهلبیت (علیهم السلام) اعتراف کرده است. اما در همین حال، وی در اظهاراتی کاملاً متناقض، نوشتهجات سرتاپا غلط خود را بالاتر از کتاب آسمانی قرآن میدانست. با این حال میتوان این پیشوای بابیت و بهائیت را مصداق بارز شخصی سودازده و دوقطبی دانست.
عبدالبهاء ضمن حکایتی مدعی میشود که بهترین زاد و توشه برای آخرت، فقر و عجز و ضعف است. این در حالیست که اگر حقیقتاً فقر سبب رستگاری است، پس کاخ نشینی مدعی پیامبری بهائیت و شخص عبدالبهاء در شهر عکّا، چه توجیهی دارد؟! و به راستی اگر راه رستگاری از فقر میگذرد، پس ادعای ابداع تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت چه معنا دارد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت به پیروانش دستور میدهد که از هرکسی بوی مخالفت استشمام کردند، دوری گزینند. این در حالیست که سران بهائی، اولین آموزهی خود را جستجوی حقیقت معرفی کردهاند. با این حال، چگونه تحری حقیقت با چشمپوشی از سخنان مخالفین محقق میشود؟! آیا تحری حقیقت، به معنای مطالعه و قبول یکسویهی سخنان پیشوایان بهائی است؟!