تناقضات بهائیت

کانال تبلیغی بهائیت در پاسخ به اینکه به چه کسی باید بیشتر محبّت کرد، با نقل جملهای از پیشوایان این فرقه، مدعی شد که غیربهائیان در این خصوص در اولویت هستند. اما از آنجا که غیربهائیان از دید پیشوایان بهائی از کمترین ارزشی برخوردار نبوده و مدام به آنان توهین میکردند، دستور به چنین برخوردی با غیربهائیان، تنها جنبهی تبلیغی دارد.

مبلّغان بهائی در توجیه پیشبینی عبدالبهاء در خصوص آمدن 24 پیشوای الهی، مدعی شدند که تنها چيز مشابهی که در آثار حضرت عبدالبهاء با اشاره به عدد 24 ذکر گرديده، 24 پير است که توضيح زيادی هم در مورد آن داده نشده است. این در حالیست که جناب عبدالبهاء در مفاوضات خود، صراحتاً از 24 پیشوای بهائی و سلطنت آنان سخن گفته است.

پیامبرخواندهی بهائیت، در برابر کسانی که برای پذیرش دعوتش طلب معجزه میکردند، ابتدا به انکار حجیت معجزه متوسل شد و سپس، نوشتهجات خود را به عنوان معجزه معرفی میکرد. وی که نوشتهجاتی پر از غلط محتوایی و نگارشی داشت، کلام خود را میزان علوم معرفی نمود. در حالی که همین معجزاتش نیز توسط پیشوایان بهائی غلطگیری شد!

در یکی از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت، مطلبی در خصوص توصیهی پیامبرخواندهی بهائیان به نصیحتپذیری پیروان، انتشار یافت. اما جالب است بدانیم پیامبرخواندهی بهائیت از یک سوی فرمان به نصیحتپذیری پیروان خود میدهد و از سویی دیگر، حتی نَفَس مسلمانانی که بهائیان را نصیحت میکنند، سَمّی توصیف و دستور به دوری از آنان میدهد!

مدعی پیامبری بهائیت به تقلید از پیامبران الهی، برای خود ادعای علمی الهی داشته است. اما بد نیست بدانیم که پیشوایان فرقهی بهائی، جدای از غلطهای فاحش محتوایی و تناقضات بیشمار در آثارشان، با اصرار به عربینویسی برای مردم ایرانزمین، به قدری مرتکب اشتباهات فاحش ادبی شدهاند که حتی صدای پیروان خود را نیز درآوردهاند.

حسینعلی نوری پیامبرخواندهی بهائیان در کتاب ایقان خود، صراحتاً با قِشر علمای دینی و روحانیون مخالفت ورزیده و آنان را عامل گمراهی بشریت در طول تاریخ معرفی میکند. این در حالیست که وی در کتاب اقدس خود، از علمای مسلکش به نیکی یاد و آنان را ملاک تشخیص میان حق و باطل و عامل نجات بشریت معرفی کرده است!

به مناسبت سالگرد درگذشت عبدالبهاء، کانال تلگرامی تشکیلات بهائیت، با انتشار عکسنوشتههایی، از حضور پُررنگ مردم (خصوصاً مسلمانان و علمای اسلامی) در تشییع جنازهی وی خبر داد. این در حالیست که تنها علّت حضور علمای مسلمان در تشییع جنازهی این پیشوای بهائیت را میتوان در ویژگی سرشار از ریا و تزویر وی جستجو کرد.

مدعی پیامبر بهائیت در توجیه عجز خود، به انکار معجزات حضرت موسی (علیه السلام) نیز پرداخته و آیات قرآنی را که معجزات وی را شرح میدهد، تأویل کرده است. این در حالیست که وی در جای دیگر صراحتاً از تأویل نصوص الهی منع کرده؛ بعلاوه آنکه تأویل سُست، خلاف ظاهر و بیسابقهی او، به هیچوجه نمیتواند عجز وی را توجیه کند.

بهائیان در خصوص لفظ خاتم در آیهی 40 سورهی احزاب، مدعیاند که خاتَم، به معنی زینتدهنده و یا تصدیق کنندهی انبیاء پیشین و نه آخرین آنهاست. این در حالیست که: اولا: کلمهی خاتم با هر اعرابی به معنای «ما یختم به» میباشد. ثانیا: استعمال لغت، در غیر معنی حقیقی آن است. ثالثا: پیشوایان بهائی بر خاتمیت پیامبر اسلام اعتراف داشتهاند.

در الواح وصایای عبدالبهاء، دو رکن جدا نشدنی برای رهبری جامعهی بهائیت، به نامهای «بیتالعدل و ولیامر» تعیین شده است. عبدالبهاء وظیفهی بیتالعدل را قانونگذاری در امور غیرمنصوص و وظیفهی ولیامر را ریاست بر آن تعیین کرده است. اما اینک که تشکیلات بهائیت از وجود ولیامر تُهی است، بیتردید نهاد بیتالعدل حیفا، مشروعیت ندارد.

دفتر جامعهی جهانی بهائی با ارسال پیامی مدعی شد: واکنش بهائیان در مقابل ظلم، نه قبول خواستههای سرکوبگران بوده است و نه پیروی از خوی و روش آنان. اما این ادعا در حالی مطرح میشود که نه تنها بهائیان و پیشوایانشان در مقابل ظالمین کُرنش کردهاند، بلکه حتی در مقابل کسانی که در برابر متجاوزین ایستادگی کردهاند نیز، موضعگیری داشتهاند.

پیامبرخواندهی بهائیان در توجیه ناتوانی خود از توان پاسخ به درخواست معجزهی مردم، اساساً حجیت معجزه را منکر میشود و تنها کلمات انبیاء را بزرگترین نشانهی مظهریت آنان معرفی میکند. این در حالیست که وی از یکسو حجیت عامهی کلام الهی را منکر شده و آن را قابل تأویل میداند و از سویی دیگر دلیلیت معجزه را منکر میشود!

در حالی پیشوایان بهائی مهمترین تعلیم خود را تحری حقیقت معرفی کرده و اعتقاد موروثی و تقلیدی را باطل و ناپسند میشمارند که عملاً در مورد کودکانشان، چنین تعلیمی را اجرا نمیکنند. چرا که به دستور پیشوایان بهائیت، بهائیزادگان پیش از رسیدن به سنّ بلوغ، تحت آموزشهای فشردهای قرار میگیرند تا گزینهای جز انتخاب بهائیت برایش باقی نماند.

خداوند متعال در قرآن، به صراحت ختم سلسلهی پیامبران را به وسیلهی حضرت محمّد (صلّیاللهعلیهوآله) اعلام داشته است. این در حالیست که بهائیان با اشکال به واژهی نبوت، سعی در توجیه ادعای مدعی پیامبری خود دارند. حال آنکه نبی أعم از رسول است و هنگامی که خداوند میفرماید سلسلهی انبیاء ختم شد، لزوماً ارسال رسولان نیز پایان پذیرفت.