ریشه‌ی شگفت انگیز واژه‌ی سوگند

  • 1399/08/04 - 12:59
سوگند در لغت به معنی گوگرد (Sulphur) است در قوانین زرتشتی، قاضی در محکمه در حلق متهم گوگرد می‌ریخت. اگر زنده می‌ماند یعنی بی‌گناه است و اگر می‌مُرد یعنی گنهکار بود. بعدها این واژه به اشتباه در معنی قَسَم به کار رفت.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سوگند در لغت به معنی گوگرد (Sulphur) است.[1] در قوانین زرتشتی، قاضی در محکمه در حلق متهم گوگرد می‌ریخت. اگر زنده می‌ماند یعنی بی‌گناه است و اگر می‌مُرد یعنی گنهکار بود.[2] لیکن در دوران اسلامی، این رسم نامعقول، برچیده شد و جای خود را به قانون عاقلانه‌ی «شاهد و بیّنه» که یک قانون قرآنی است، داد. یعنی مدعی متهم باید با دلیل و مدرک و یا به وسیله‌ی شاهد عادل، سخن خود را اثبات کند. لیکن واژۀ سوگند همچنان در ادبیات فارسی باقی ماند و به اشتباه، به معنی قَسَم درآمد.

پی‌نوشت:

[1]. حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، تهران: مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1387، ص 765.
[2]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها، تهران: انتشارات ققنوس، 1392، ص 215. حسن عمید، همان، ص 765. سعید زاویه و آمنه صافی‌تبار، «بررسی آیین‌های اساطیری داوری ایزدی در ایران باستان»، فصلنامهٔ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، بهار 1392، ص 67-70. همچنین بنگرید به:
Mary Boyce, ĀTAŠ. Encyclopædia Iranica, Last Updated: August 17, 2011, Vol. III, Fasc. 1, pp. 1-5.
Leon Goldman, RAŠN YAŠT. Encyclopædia Iranica, Last Updated: Last Updated: September 4, 2013.
M. Schwartz, “Pers. saugand xurdan, etc. ‘To take an oath’ (Not *‘to drink sulphur’),” in Etudes Irano-aryennes Offertes à Gilbert Lazard, ed. C.-H. de Fouchcour and Ph. Gignoux, Paris, Association pour l’avancement des études iraniennes, 1989, pp. 293-295.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام مطلبتان عالی بود

ذوالقرنین کیست؟

اینجا توضیح دادیم: https://www.adyannet.com/video

ویدیو تون رو دیدم دو سوال هم دارم 1)آقا سامان صدای خودتون بود؟ 2)دلیلتون برای رد ذوالقرنین بودن اسکندر چیه؟

سلام. صدای یکی از دوستان است. از قرار معلوم، اسکندر هم مشرک بود و هم اینکه ذوالقرنین چند هزار سال قبل از کوروش و ذوالقرنین زندگی میکرد

سلام پس علت اینکه اسکندر رو مسلمانان تا 12قرن یک مومن و ذوالقرنین می دانستند چیست؟

لطفا جواب بدید

نظرشان این بود.

سوال من اینه که اسکندر مشرک چطور یک شبه پیامبر شناخته شد دلیل آن این بود تحت تاثیر افسانه سرایی های مسیحیان در مورد اسکندر بودند یا دلایلی دیگر داشت؟ به هر بزرگان ایرانی مسلمان الکی یک مشرک را ذوالقرنین نمی خواندند مگر اینکه تحت تاثیر منابعی بوده باشند آیا آن منابع رمانس الکساندر بود؟

اینکه چرا اسکندر در ادبیات ایرانی به اوج رسانده شد، پرسشی است که در پاسخِ آن، جز به یک سری احتمالات نمی‌توان استناد کرد. هرچه گفته و شنیده میشود "شایدها" است

ممنون از شما سوال دیگری هم دارم چرا برخی از تاریخ نگاران ایرانی مسلمان کوروش هخامنشی را ستایش کردند؟

اصلا مورخی به نام ابن بلخی وجود نداره. ببینید سال‌ها پیش شخصی یک کتاب به نام فارسنامه ارائه کرد که نه نام نویسنده داشت. نه هیچی. معلوم نیست اصل کتاب جعلی باشه یا واقعی. چون نام نویسنده معلوم نبود ولی ادعا شده که کتاب در بلخ پیدا شده، به نویسنده ش گفتند ابن بلخی! چرا؟ چون شاید پدرش بلخی بوده. واقعا چنین کتابهایی بیشتر به شوخی شبیه هست. تا مطالعات علمی. هرچند همان ابن بلخی مجعول هم فکر میکنم در حد 1-2 خط درباره کوروش گفته که اون هم یقینا از روی منابع یهودی هست. چون در روایات ایرانی هیچی درباره کوروش نداریم.

طبری چرا(تاریخ طبری، جلد دو، 1375 :ص452)

طبری، کوروش رو ستایش نکرده. میگه کوروش یهودی زاده بود و به خاطر خویشاوندی با یهودیها اونها رو به بیت المقدس برگردوند

البته کوروش رو از طرف پدری ایرانی میدونه و از طرف مادری یهودی

پس اون فقیه خراسانی هم که دو بیت در ستایش کوروش دارد چرا

آیا کیانیان اریایی بودند

اگر ما آریایی را نام یک قوم بدانیم، بله به نظر میرسد که بوده باشند. هرچند شاهنامه هیچ گاه از لفظ آریایی استفاده نکرده است.

آیا علیرضا شاهپور شهبازی باستانگرا بود

با تعرفی که من از باستانگرایی دارم، بله. بستگی دارد تعریف شما از باستانگرایی چه باشد

آیا خلقی مطلق باستانگراست؟

لطفا جواب بدید

چرا جواب نمیدید

درباره شاپور شهبازی پرسیدید که آیا باستانگرا هست؟ بنده پاسخ دادم که با معیارهایی که من در ذهن دارم، بله باستانگرا هست. منتها هر کس یک معیاری دارد. یعد درباره بیرونی و خالقی مطلق پرسیدید، من اگر جواب بدهم ممکن هست اسم هزار نفر دیگر را هم بیاورید و باید یک یک آن هزار نفر را تیک بله / خیر بزنم. فایده این پرسش‌ها چیست؟

دوست گرامی شما خودتان در مورد آن دو نفر با معیار هایتان پاسخ بنده را بدهید مطمئن باشید دیگر نمی پرسم

ابوریحان بیرونی، باستانگرا نبود. جلال خالقی مطلق، کمی تفکرات باستانگرایی دارد هرچند دوست دارد انصاف را رعایت کند اما همان تعلقات باستانگرایی سبب شده نتواند مراعات کند.

از تفکرات باستانگرایانه او چیست؟

مثلا تلاش برای تطبیق شخصیت‌های شاهنامه با شخصیت‌های هخامنشی. اون هم به هزار مغلطه کودکانه. مثلا ببینید یک استاد دانشگاه، وقتی با زنش دعوا میفته، به هزار بهونه و حرفهای بچگانه زبون باز میکنه که دلش خنک بشه. به خاطر لجبازی و اون تعصبات شخصیتی. ایشون هم با اینکه کارها خیلی خوبی انجام داده و باسواد هست. اما در قضه هخامنشیان، مثل همون استاد دانشگاه که گفتم رفتار میکنند.

نظرتان در مورد اراجیف جدید باستانگرایان که میگن سرور و سالار شهیدان من بابک است قهرمان من رستم و شاه من کوروش است

سلام بر شما. قبلا پاسخی به این حرف‌ها دادیم. از نوار جستجو سرچ کنید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.