نظریه قرآنیون، خلاف آیات قرآن
برقعی از بزرگان جریان قرآن بسندگی، مینویسد: عالم برزخ، عالم خاموشی، مدهوشی و بیخبری از دنیا و حیاتی غیرکامل و بیجنبش است. کسی که از دنیا رفته، هیچ اطلاعی از این دنیا ندارد، این سخنان در حالی است که آیات قرآن، خلاف این ادعای برقعی را نشان میدهند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «سید ابوالفضل برقعی »، یکی از بزرگان جریان انحرافی و افراطی قرآنیون است که منکر بسیاری از ضروریات شیعه از جمله مسئله توسل شده و تهمتهای ناروایی را به شیعه نسبت داده است. وی در یکی از آثارش، برای انکار مسئله توسل دلایلی را ذکر میکند و مینویسد: «برای بشر، چه مؤمن و چه کافر، دو حیات کامل بیشتر وجود ندارد؛ اما عالم برزخ، عالم خاموشی، مدهوشی و بیخبری از دنیا و حیاتی غیرکامل، بیجنبش و در واقع سالن انتظار قیامت و برزخ و فاصله میان دو حیات کامل است. خلاصه اینکه عالم برزخ، عالم بیهوشی و بیخبری است و بشر در آن عالم، چه صالح و چه کافر، فاقد شنوایی است».[1]
در نقد این ادعای برقعی، باید گفت که آیات قرآن، خلاف این ادعا را اثبات میکند؛ زیرا آیات قرآنی از وجود رابطه بین ما و کسانی که در جهان برزخ به سر میبرند، پرده برمیدارد. در اینجا یک نمونه از این قبیل آیات را ذکر میکنیم تا روشن شود چگونه میان این دو نوع زندگی، رابطه وجود دارد و اولیاء الهی و صالحانی که از دنیا رفتهاند، هنوز پیوند خود را با ما قطع نکردهاند و اگر هم این حکم، قانون کلی نباشد، درباره گروهی، قطعاً ثابت است.
از آیاتی که گواهی میدهد ارتباط بشر با گذشتگان، باقی و برقرار است، آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاکشدگان از قوم خود است. خداوند در این آیه میفرماید: «فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ»؛[2] «پس صالح از آنان روی گردانید (و از ایمان آنها ناامید شد) و گفت: ای قوم، من ابلاغ رسالت از خدای خود کرده و شما را نصیحت کردم؛ لیکن شما (از جهل و غرور)، ناصحان را دوست نمیدارید».
دقت در این آیه و آیات بعد از آن، نشان میدهد که این سخن، بعد از هلاک شدن قوم بوده؛ زیرا حرف «فا» در عبارت «فتولی» دالّ بر ترتیب است و گویای آن است که حضرت صالح پس از نابودی آنان، از آنها روی برتافت و به آنان چنین گفت: من پیامهای پروردگارم را به شما رساندم ... . روشن است که اگر این قوم هلاک شدند و سخن حضرت صالح را نمیتوانستند بشنوند، خطاب کردن آنان، خلاف حکمت است و ساحت پیامبران الهی از اینکه کار عبث انجام دهند، پاک و منزه است.[3]
در یکی دیگر از تفاسیر آمده است که عبارت: «فَتَوَلّٰى عَنْهُمْ» یعنی حضرت صالح علیهالسلام از آنها روى برگرداند، در حالى که براى آنها اندوهگین شد و از اینکه به او ایمان نیاوردند، محزون بود و این سخن حضرت صالح علیهالسلام «وَ قٰالَ یٰا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسٰالَةَ رَبِّی» یعنی: «اى مردم! من تمام توانم را در هدایت شما به کار بردم و از هیچ کوششى در جهت نصیحت و راهنمایى شما فروگذار نکردم» به دلیل این است که ظاهراً او شاهد نزول عذاب بر آنها بوده و بعد از آنکه آنها را مرده و بر زمین افتاده دید، از آنها روى برگردانده است.[4]
پینوشت:
[1]. برقعی، سید ابوالفضل، خرافات وفور در زیارات قبور، ص92، انتشارات عقیده ریاض عربستان سعودی.
[2]. سوره اعراف، آیه 79.
[3]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج3، ص106، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم.
[4]. شیخ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص453.
افزودن نظر جدید