پیرامون مرگ کورش کبیر

  • 1394/05/24 - 07:10
درباره مرگ کورش دوم (مشهور به کورش کبیر/ کورش بزرگ) در سال 529 پیش از میلاد، امروزه موضع‌گیری‌های فراوان وجود دارد. برخی این مسئله را یک رخداد سخت در تاریخ دانسته و معتقدند که مرگ کورش، مرگ یک انسان بزرگ بود. از سویی بسیاری نیز معتقدند که مرگ کورش، نقطه پایان بسیاری از جنگ‌ها، خشونت‌ها و خونخواری‌ها بود. چه اینکه او –کورش کبیر- شخصیتی بود که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ درباره مرگ کورش دوم (مشهور به کورش کبیر/ کورش بزرگ) در سال 529 پیش از میلاد، امروزه موضع‌گیری‌های فراوان وجود دارد. برخی این مسئله را یک رخداد سخت در تاریخ دانسته و معتقدند که مرگ کورش، مرگ یک انسان بزرگ بود. از سویی بسیاری نیز معتقدند که مرگ کورش، نقطه پایان بسیاری از جنگ‌ها، خشونت‌ها و خونخواری‌ها بود. چه اینکه او –کورش کبیر- شخصیتی بود که در پی قدرت، بخش عظیمی از زندگی خود را صرف تجاوز به دیگر سرزمین‌ها نمود. گذشته از این قضاوت‌ها، نکته‌ای که جالب به نظر می‌رسد، چگونگی مرگ کورش کبیر است. گزنفون (یکی از مورخین یونانی) معتقد است که کورش در بستر بیماری از دنیا -به مرگ طبیعی- رفت.[1] از سویی دیگر، اکثر مورخین قدیم معتقدند که کورش کبیر در جنگ کشته شد.
- هرودوت (مورخ مشهور یونانی) درباره مرگ کورش می‌گوید که کورش دوم، پس از فتح بابل (بابیلون)، خواست ماساژت‌ها (قومی سلحشور در حوالی آراكس -رود سیحون در ازبکستان امروزی-) را مطیع و سرزمین آن‌ها را تصاحب کند.[2] هرودوت معتقد است که دلیل تجاوز کورش کبیر به سرزمین ماساژت‌ها این بود که کورش کبیر، خود را از جهت نژاد برتر از دیگران می‌دانست. همچنین بر سرزمین ماساژت‌ها ملکه‌ای (به نام تومیریس Tomyris) حکومت می‌کرد، که کورش قصد داشت او را به مالکیت خود دربیارد![3] ملکه ماساژت‌ها در ابتدا، پیامی برای کورش فرستاد و او را از جنگ و خونریزی برحذر داشت، لیکن کورش توجهی به سخن تومیریس نکردد،[4] او با تمام قوا در فکر حمله و تصاحب سرزمین ماساژت‌ها بود. ارتش هخامنشی به سرزمین ماساژت‌ها وارد شد، در مراحب اولیه نبرد، هخامنشیان پیروزی‌هایی کسب کردند،[5] اما در ادامه پیروزی ازآن ماساژت‌ها شد. بخش عظیمی از ارتش متجاوز هخامنشی تارومار شدند، کورش کبیر نیز کشته شد.[6] جنازه کورش هم به دست تومیریس افتاد، سر از بدن کورش جدا کردند، سپس آن –سر- را درون خیکی پر از خون گذاشتند، تومیریس در این هنگام گفت: «هرچند من تو را در جنگ شكست دادم، ولى تو از راه فریب مصيبتى بر من وارد كردى و پسر مرا از من گرفتى (به کام مرگ فرستادی). ای کورش! چنانكه به تو گفته بودم، اکنون تو را از خوردن خون سير می‌كنم».[7] هرودوت این نقل تاریخی را معتبرتر و صحیح‌تر از دیگر نقل‌ها می‌داند.[8]
- کتزیاس –دیگر مورخ یونانی- می‌گوید که کورش کبیر به جنگ قوم دربيک ((Derbikkes رفت. جنگی که ده‌ها هزار نفر در آن کشته شدند. کورش نیز در این جنگ زخمی شد، لیکن توانست بر دربیک‌ها پیروز شود. به گفته کتزیاس، کورش پس از پیروزی در این نبرد، وصیت کرد و حکومتش را میان فرزندان تقسیم نمود و پس از 3 روز از دنیا رفت.[9]
- برس‏ مورّخ كلدانى هم معتقد است که کورش کبیر در میدان جنگ علیه قوم دها (که یک قوم سکایی در شمال و شمال شرق فلات ایران بودند) کشته شد.[10]
- عباراتی نیز به دیودور سیسلی نسبت می‌دهند که کورش در جنگ با مردم سکایی کشته شد.[11] 
- در عبارت ژوستن (تروگ‏پومپه كتاب 1، بند 8) نیز نقل هرودوت (با اندکی اختلاف آمده است). او معتقد است که کورش کبیر در نبرد علیه ماساژت‌ها کشته شد، و 200 هزار پارسی نیز تار و مار شدند، و حتی یک پارسی هم جان سالم به در نبرد![12]
نقاشی‌هایی از کشته شدنِ کورش در موزه‌های اروپایی، که سر بریدۀ کورش در تَشتی از خون، از خوردنِ خون سیراب شد:


تصویر سمت راست، مربوط به موزه لوور فرانسه (louvre) می‌باشد.[13]
نتیجه اینکه از تمام روايات، غير از روايت گزنفون، چنين استنباط ميشود، كه كورش در انتهای زندگی به سرزمین‌های شمال شرقی فلات ایران یورش برد، لیکن دربارۀ جنگى كه در آن كشته شده يا زخم برداشته گفته‌‏هاى مورّخين اندکی مختلف است، يعنى قومى را كه با كوروش طرف بوده، هرودوت آن‌ها را ماساژت‏ مى‏‌نامد، كتزياس آنان را دربيك‏، و برس كلدانى نیز آنان را دها نامید. در جغرافياى استرابون نیز ديده مى‌‏شود، كه اين مردمان هر سه از اقوام سكایى بوده‏‌اند.[14]
در پایان گفتنی است که بنا بر نقل هرودوت، ارتش هخامنشی در نبرد ماساژت‌ها شکست سختی خورد و به دستور ملکه ماساژت‌ها سر از بدن کورش جدا شد، و از این روی، بعید است که مابقی ارتش شکست خورده و فرار کرده هخامنشی جسد کورش را از ماساژت‌ها پس گرفته باشند و از همین روی، دفن کورش در پاسارگاد -نقطه‌ای هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین ماساژت‌ها- نامعقول است). با پذیرش نقل قول کتزیاس هم بعید -بلکه محال- به نظر می‌رسد که کورش در آن مدت اندک توانسته باشد به پایتخت خود برگشته باشد (یعنی در این صورت هم دفن کورش در پاسارگاد، بسیار دور از ذهن است). همین نظر در صورت پذیرش دیدگاه برس کلدانی و دیودور سیسیلی هم مطرح می‌شود. ژوستن هم می‌گوید که در آن جنگ (جنگی که کورش در آن شکست خورد و کشته شد)، حتی یک هخامنشی هم زنده برنگشت! در این صورت هم محال است که جسد کورش به پایتخت بازگشته باشد. این قرائن به همراه دلایلی بسیار، نشانگر این است که مقبره‌ای که امروزه به کورش نسبت می‌دهند (در پاسارگاد) در حقیقت ربطی به کورش ندارد و بیشتر یک گزاره تبلیغاتی است.

پی‌نوشت:

[1]. البته پذیرش نظر گزنفون درباره مرگ کورش، ضربه‌ای سخت به آبروی کورش وارد خواهد ساخت. قضیۀ وصیت و مرگ کورش، به صورتی که گزنفون تعریف می‌کند، نشانگر چندگانه پرستی، تکبر و نژادپرستی کورش –همچنین بدبینی کورش نسب به مردم- است. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به «سرنوشت کورش از نگاه گزنفون مورخ يونانى».
[2]. حسن پیرنیا، تاريخ ايران باستان، تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1375. ج‏1، ص 446-448
[3]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 448؛ تاريخ هردوت، ترجمه و تحقیقِ هادى هدايتى‏، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‏، ۱۳۸۲، ج‏ 1، ص 279
[4]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 449-450
[5]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 451.
[6]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 452؛ تاريخ هردوت، همان، ج‏ 1، ص 286
[7]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 452؛ تاريخ هردوت، همان، ج ‏1، ص 286
[8]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 452؛ تاريخ هردوت، همان، ج‏ 1، ص 286
[9]. حسن پیرنیا، همان، ج ‏1، ص 452-454
[10]. حسن پیرنیا، همان، ج ‏1، ص 452-454
[11]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 470
[12]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 470
[13]. بنگرید به: cartelfr.louvre.fr  
Thomyris, reine des Messagêtes, fait plonger la tête de Cyrus le Grand dans un vase rempli de sang, pour venger son fils
H. : 2,63 m. ; L. : 1,99 m. Peint vers 1620 - 1625 dans la manière baroque adoucie de l"artiste. Le sujet, tiré d"Hérodote, exalte l"héroïsme féminin et maternel. L"agrandissement, réalisé avant 1683, a été respecté pour des raisons historiques.
Collection de Louis XIV : acquis d"Eberhard Jabach, 1671; inventorié par Charles Le Brun, (collection de Louis XIV en 1683), Département des Peintures
[14]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 1، ص 470-471.

تولیدی

دیدگاه‌ها

داستان ملكه يك داستان تخيلي از تركان نژادپرست هست و صحت ندارد گزنفون ميگويد به مرگ طبعي يمرده است و ديگر بزرگان تاريخ ميگويند از جنگ با ماساژت ها كورش كبير اگه نژادپرست بود به بت ها احترام نميگذاشت يوناني هابا دشمني ديرينه ايكه دارند سعي دارند او را بد جلوه دهند و به قول ناپلعون كه گزافه گو و لافزن هستند خخخخ كمبوجيه ميتواند به راحتي ماساژت هارا بهدرك بفرستد سپاه 50 هزار نفري بخشي از سپاهش بود كه جسدشان پيدا شده دوما در جنگ با ماساژت ها شكست خورد و مرد و جسدش برگدانده شد داستان ملكه ا از هيچ مورخي ثبت نشده خواهشا دروغ نگويي ويكي پديا مراجعه فرماييد

آقای حقيق گو داستان کشته شدن کوروش به وسیله ملکه ماساژت ها. که در مرزهای شمال شرقی ایران ساکن بودن توسط هرودت آورده شده و کنزياس نیز آورده که کوروش در نبرد با دربيک های گیلان زخمی شد و سپس بر اثر شدت جراحات جان سپرد همه مورخان قبول دارن که کوروش نتوانست سکاها جنگجو را شکست دهد

چیز احمقانه ای که یونیانی ها میگن اینه کوروش کبیر خودش ازنژاد برتر از ماساگت ها میدونست. آخه ماساگت ها از سکاهابودند وآریان نژاد

گرامي؛ 1. از ديد شما مرگ كورش چگونه بود؟ 2. ماساگتها جزو اقوام اوراسيايي بودند. و از طرفي ميدانيم كه هندواروپاييان اقوام و گروه‌هاي مختلفي شدند. حال اينكه يك گروه خود را برتر از ديگري بداند، محال نيست.

کشته شدن کوروش در شمال شرق در جنگ با سکاهای یورشگر را بیش‌تر تاریخ‌نگاران به جز گزنوفون آورده‌اند. کشته شدن در راه نگهبانی از مرزهای میهن نه شکست که افتخار است. سکاها پادشاه ماد را هم کشتند. پادشاه اورارتو را هم کشتند. بر آشوریان هم تاختند. سوارکاران ورزیده و تیراندازان زبده‌ای بودند.

در تاریخ هرودوت آمده است که کورش وارد سرزمین ماساگت‌ها شد. نه بالعکس... گذشته از این، سکاها گروه‌های مختلفی بودند. اگر سکاهای غرب دریای کاسپین کاری کردند، دلیل نمی‌شود که تاوانش را ماساگت‌]ا پس بدهند. اگر یک ایرانی دیگر جرمی کرد، شما که نباید تاوان پس بدهید.

هر چه بود کوروش تجاوزگر نبود اگر این طور باشد تمام حکومت ها (چه داخل وچه خارج ایران)تجاوزگر بودند

معنای شما از تجاوز و تجاوزگر چی هست؟! یکی از افتخارات کوروش را کشورگشایی های او می دانند و تجاوز و قتل عام هم گوشه ای از کارنامه او هست که مطالب در این باب را می توانید در همین سایت جستجو کنید...

واقعا که نفهمی درد بزرگی است.چگونه می توان به تاریخ نویسان یونانی اعتماد کرد در حالی که آنان تشنه به خون ایرانیها بودند اینها بر چه اساس ومدرکی گفته شده .خوبه که منشور کورش هست وغیر قابل انکاره

گرامی، منشور کوروش رو لطفا با دقت بخونید. و این را بدانید که یکی از موارد شناخت تاریخ ایران باستان، مورخین یونانی هستند...

برای شناخت کوروش سه منبع اصلی داریم: تاریخ هرودوت، سالنامه‌ی نبونید و استوانه‌ی کوروش، کوروش‌نامه می‌تواند کمک کند اما خیلی به رمان نزدیک است. کشف‌های باستان‌شناسی هم به کار می‌آید. با مطالعه‌ی تطبیقی این منابع می‌توانیم به کوروش نزدیک شویم نه این که جمله‌هایی را از این و آن نقل قول کنیم و پس و پیش مطلب را فراموش کنیم یا نخواهیم ببینیم.

درباره‌ی مرگ کوروش یک گزاره‌ی تاریخی شفاف و صریح وجود دارد: کوروش در شمال شرق ایران در دریگری با ماساگت‌ها یا قوم داهه کشته شد. اما در این باره دستان‌ها و روایت‌هایی گوناونی میان مردم نقل قول می‌شده است که برخی از آن‌ها را هرودوت در تاریخ خود آورده است. خوانندگان محترم توجه کنند که هرودوت گردآور روایت‌های مردمان بوده و نباید به او تهمت داستان‌سازی بدهند. در جاهایی می‌گوید که این روایت را گفته‌اند اما من قبول ندارم و در جاهایی می‌گوید به نظر من به حقیقت نزدیک‌تر است. اما داستان ماساگت‌ها یا داهه‌ها این است که گرچه آن‌ها از سکاهای آریایی به شمار می‌آیند اما پیس از تولد کوروش بارها با منطقه‌ی ایران و میان‌رودان تاختند و به تمدن‌هایی مانند اروارتو، ماد، بابل و آشور آسیب زدند. هرودوت می‌گوید که حدود بیست سال بر مادها چیره بودند. جنگ‌های مردم ایران با یورشگران شمال شرق از زمان مادها تا زمان ساسانیان و پس از آن حتی تا دره‌ی اسلامی ادامه داشت و شمال شرق ایران همواره صحنه‌ی غارت مردم ایران بوده است. هرودوت می‌گوید: «سلطه‌ی اقوام سیت (سکا) بر آسیا بیست و هشت سال ادامه داشت و در این مدت رفتار خشن آن‌ها موجب ویرانی سراسر این سرزمین شد.» کتاب اول بند 106 کوروش برای مستحکم‌کردن مرزهای شمال شرقی رفته بود و در همین راه جان باخت. این یک گزاره‌ی تاریخی است. خوشبختانه سازمان میزاث فرهنگی ایران در سال‌های اخیر توانسته برخی از شهرها و پادگان‌های هخامنشی را در شمال خراسان از زیر خاک بیرون بیاورد و روز به روز برای افتخارات نیاکانمان سندهای معتبر فراهم می‌شود. در دوره‌ی ساسانی با ساخت دیوار دفاعی گرگان که تا بخش‌هایی از خراسان ادامه داشت کوشیدند از یورش به درون ایران جلوگیری کنند. اما اگر روایت داستانی‌تر را می‌پسندید همان داستان هرودوت را بخوانید که جالب است. فقط بدانید که ماجرای خواستگاری از فرمان‌روای زن چیزی نیست که فقط برای آن بانوی ماساگتی گفته باشند. هرجا میان یک فرمان‌روای مرد و زن جنگ شده همین داستان را نقل کرده‌اند. شاه‌بانوها می‌گفتند اگر بر ما پیروز شوید برای شما افتخاری نیست چون بر زنی پیروز شدید و اگر از ما شکست بخورید آبرویی برای شما نمی‌ماند که از زنی شکست خورده‌اید. عین این سخن را ملک‌خاتون فرمان‌روای ری به محمود غزنوی گفته است.

به همه‌ی علاقه‌مندان کوروش بزرگ سفارش می‌کنم دانش خود را از تاریخ ایرن افزایش دهند و به مخالفان کوروش توهین نکنند. واقیعت کوروش را بشناسید و معرفی کنید. هستی خود را بازگو کن و به نیستی دیگران میندیش که هرچه خدا خواهد همان ماندگار می‌شود.

کوروش دوروغی بیش نیست

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.