پرسش و پاسخ
پیشوایان بهائی بر خلاف شعار لزوم تعلیم و تربیت یکسان برای تمامی انسانها، فرزندان بهائی را از تحصیل در مدارس غیربهائی منع کردهاند. اما به راستی اگر پیشنیاز تحقق وحدت عالم انسانی تربیتی یکسان است، پس چرا پیشوایان بهائی فرزندان خود را از آن ممتاز کردهاند و در این صورت، شعار وحدت عالم انسانی چه معنا خواهد داشت؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت یکی از تعالیم بدیع خود را لزوم علم آموزی و تعلیم و تربیت اجباری برمیشمارند. این در حالیست که پیامبرخواندهی این فرقه ملاک علم و عالم را ایمان به خود معرفی کرده است. اما به راستی در آیینی که معیار و ملاک جهل و علم، بهائی بودن و نبودن است، دیگر لزوم تعلیم و تربیت به چه کار میآید؟!
پیشوایان بهائیت لزوم علمآموزی را از تعالیم ابداعی خود برمیشمارند. این در حالیست که وقتی اعتراف آنان به آمدن تمامی پیامبران به جهت تعلیم و تربیت را مرور میکنیم، منظور خود را تحصیلات کلاسیک معرفی میکنند. حال آنکه تاریخ نشان داده که تشکیلات بهائیت، حتی مبدع تحصیلات کلاسیک اجباری نیز در دنیا نبوده است.
پیشوایان بهائی وجه تمایز بهائیت با سایر ادیان را نوآوری پیشوایان بهائی در زمینهی تعالیم و نظامات رهبری این فرقه معرفی کردهاند. اما به راستی چگونه اعتراف پیشوایان بهائی به کپیبرداری نهاد رهبری بهائی (بیت العدل) از مجالس اروپایی، با ادعای ابداعی بودن این نهاد سازگار است؟! آیا این اعتراف به نوعی نشان دهندهی دُمب خروس بهائیت نیست؟!
بهائیان با استناد به قرآن مدعی شدند که بیانتهایی علم خداوند با خاتمیت اسلام سازگاری ندارد. اما در پاسخ به آنان باید گفت، الفاظی از آیات که برای مقدمهی استدلال خود استفاده کردید در معانی ادعایی شما انصراف ندارد. از طرفی امتداد فیض الهی از طریق معصومین (علیهم السلام) صورت گرفته و ادعای خاتمیت بهاء، این اشکال را به شما نیز وارد میسازد.
بهائیان در حالی نهاد بیت العدل را معصوم و مصون از خطا میدانند که شوقی افندی با طرح امکان گناه و خطای آنان، وظیفهی اخراج اعضای خاطی و ابطال تصمیمات غلط آنان را با شخص ولیامر دانسته است. اما به راستی اگر امکان گناه و خطای دستهجمعی اعضای بیت العدل وجود دارد، پس ادعای عصمت آنان و عمل به تصمیمهایشان چه معنی خواهد داشت؟!
مبلّغین بهائی در پاسخ به تعارض ممنوعیت تبلیغشان در ایران و ملزم بودن به رعایت قوانین حکومتی از سوی پیشوایان خود، مدعی میشوند، در تعارض میان دستورات بهائی و قوانین حکومتی، دستورات پیشوایانشان مقدم میگردد. این در حالیست که پیشوایان بهائی، اجرای احکام بهائی (از جمله تبلیغ) را مشروط به عدم مغایرت با قوانین حکومتی کردهاند!
مبلّغان بهائی مدعیاند هدف فرقهی بهائیت، پرورش نسلی ناراضی از دنیای کنونی و پیشگام برای تحول آن میباشد. اما لازم است بدانیم که بر خلاف این ادعا، آموزههای پیامبرخواندهی بهائیت در اصل، بر تثبیت نظامهای دیکتاوری استوار بوده است. بنابراین چگونه جامعهسازی با بستن دهان اصلاح خواهان و ایجاد تغییرهای سازنده، سازگاری دارد؟!
برخی در صدد این هستند که ثابت کنند ابوبکر در زمان بعثت جیش اسامة در مدینه مانده و نماز جماعت می خوانده تا او را جانشین پیامبر خطاب کنند. اما با کنکاش در روایات خود اهل سنت ثابت می شود که ابوبکر به همراه مهاجرین و انصار به سپاه اسامة پیوسته بود پس با این دلائل ثابت خواهد شد که ابوبکر به هیچ وجه در آن زمان در مدینه نیوده است.
بهائیان در حالی ادعای ابداع آموزهی ترک تعصب را از جانب پیشوایان خود دارند که پیش از آنها، آیات و روایات اسلامی، از تعصب کور نهی کردهاند. از طرفی پیشوایان بهائی، در این زمینه پا را فراتر نهاده و به مقابلهی فکری با تعصبات پسندیده ملّی، مذهبی پرداختهاند؛ مقابلهای که با هدف هموارسازی راه سلطهی حامیان بهائیت صورت میگیرد.
در تبلیغات بهائیت، مساوات و برابری میان بشر، از آموزههای پیشوایان این فرقه معرفی میشود. این در حالیست که پیشوایان بهائی بر خلاف این شعار، تساوی انسانها را از جهات مادی و معنوی محال دانستهاند. با این حال، چه توجیهی برای این تناقض گوییهای پیشوایان بهائی، غیر از تمسک به دروغ و عوامفریبی برای پیشبرد تبلیغاتشان وجود دارد؟!
پیشوایان بهائیت ترک تعصبات دینی و حقیقت جویی را از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی بر خلاف این شعارها، میزان علم و عقل اشخاص را ایمان و عدم ایمان به خود دانسته و منکرینش را نادانترینِ اشخاص برشمرده؛ حتی اگر داناترین بشر باشد. با این حال چگونه میتوان شعار جستجوی حقیقت به دور از تعصب سر داد؟!
عبدالبهاء، صنف دهقانان را به دلیل در کثرت بودن، اولین قشر برای اجرای آموزهی تعدیل معیشت خود انتخاب کردند. اما به راستی اگر این آموزهی جدیدی است که باید پرسید که کدام طرح آزمایشی را ابتدا، در سطحی وسیع امتحان میکنند؟! از طرفی اگر این حکم کپیبرداری از زکات اسلامی است، پس ادعای ابداع آن چه توجیهی خواهد داشت؟!
پیشوایان بهائی ترک تعصب را یکی از اساسیترین پایههای آیین خود برشمرده و مدعی نابودی تعصبات هستند. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، عبدالبهاء، کودکان بهائی را بخاطر ابتلا به مرگ مجسم، از تحصیل در مدارس غیر نهی کرده است. با این حال چگونه میتوان شعار زدودن تعصبات سر داد و از همنشینی کودکان خود با دیگران منع کرد؟!