سلسله های صوفیه
فعالیت صوفیه بیشتر در میان اهلسنت بوده و فرقههای معدودی از صوفیه از قرن هشتم به بعد متمایل به شیعه شدهاند. سوال این است که چرا گسترش فرقههای صوفیه بیشتر در میان اهلسنت بوده؟ باید گفت در دو قرن اول هنگامی که مردم در اطراف شخصیتهایی غیر از معصومین (ع) جمع شدند و از ایشان حدیث میگرفتند، شیعه اطراف امیرالمومنین و اهلبیت عصمت و طهارت بود و چون شیعیان به سرچشمه حقایق الهی دسترسی داشتند، دیگر نیازی نداشتند به سراغ دیگران بروند.
مسلک تصوف، در بسیاری از زمینهها که مبانی اصلی آن را نیز تشکیل میدهد، دچار تضاد، تعارض و پارادکس شده است. روزی برای معرفی کردن خود متوسل به زهد خشن میشود و روز دیگر دعوای سردمداری راه میاندازد تا آوازه او به گوش همه برسد که همه، نتیجه دوری از راه و روش پیامبر و خاندان مطهر ایشان و درآمد دوری از آموزهها و پیامهای درست اسلامی است.
شیعه اویس قرنی، این صحابی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شهید راه اعتقاد و عقیده میداند و صوفی او را زاهدی پشمینهپوش و سرگردان، که مأمور به دستگیری از اشخاصی چون عبدالله یمنی! است؛ که اگر او بهراستی مرید شخصی مانند اویس بود، میبایست همراه اویس به کوفه میآمد و در جهاد که بنا به فرمودهی پیامبر اکرم رهبانیت اسلامی است، شرکت میکرد.
با وجود اینکه همه سلاسل در تصوف وجود پیر، قطب و مراد را امری لازم و غیر قابل انکار در مسیر سیر و سلوک میدانند و نبود آن برابر با عدم سلوک است، فرقه اویسیه برای فرار از قید و بند التزام به شیخ طریقت و سرسپردگی بی قید و شرط به او، پیر و راهنمای ظاهری را لازمه درویشی نمیداند و خود را از یوغ بندگی اقطاب و مشایخ آزاد کرده است.
فرقههای صوفیه در ایران که داعیهی تشیع دارند، با منتسب کردن سلسلهی خود به معصومین (علیهمالسلام) و ایجاد وابستگی بین عقاید خود و اعتقادات ناب و پاک شیعه، سعی دارند خود را از صوفی اهل سنت جدا کرده تا به این سبب از میان عوام شیعه افرادی را جذب خود کنند؛ در این مقاله به بررسی یک ادعا و نقد آن خواهیم پرداخت.
یکی از نکاتی که در بررسی تصوف و صوفیگری توجه هر محققی را به خود جلب میکند، تعدد فرق صوفیه است. برای یک صوفیپژوه این سؤال مطرح میشود که چرا در طریقتی که ادعای کمالات معنوی و وصول بهحق مطرح است، وجود سلاسل متفاوت و متناوب بهوفور به چشم میخورد؟ اگر حقیقت واحد است، که حقیقتاً اینگونه است؛ پس دلیل سلایق مختلف و اکثراً متضاد در این طریقت چیست؟
باور عمیق عوام تصوف به سخنان و ادعاهای سران صوفیه، راه را برای فعالیت و جولان هر چه بیشتر ایشان هموار ساخته و همین باور غلط، سبب شده تا اقطاب و مشایخ، سخن از منافع خود بگویند و دراویش بیآنکه از صحتوسقم آن مطلع و آگاه باشند و یا سند و مدرکی راجع به آن مطالبه کنند، به آسانی از گوینده میپذیرند؛ که ساخت سلسله و تشکیلات از آن موارد است.
در حالی که کتب متقدم صوفیه طریقههای صوفیه را بر اساس عقاید آنها معرفی کرده و از آنها نام بردهاند، معصومعلیشاه شیرازی در کتاب طرائق الحقائق به دنبال تطهیر صوفیان برآمده، لذا صوفیه را منسوب به موسسین فرقههای صوفیه معرفی کرده است تا انگشت اتهام عقاید انحرافی از ایشان برداشته شود.
سوالی که باید صوفیه به آن پاسخ دهند این است که هدف از تشکیل سلاسل گوناگون چیست و چرا هر فردی از مشایخ صوفیه بنا بر دیدگاه خود روشی جدید را برای رسیدن به معرفت ذات خداوند اتخاذ کرده است؟ آیا روش جدید حکایت از نقصان در طریقتهای قبلی نیست و اگر مسیر سلسلهای از تصوف به خدا و معرفت او میرسد چه لزومی دارد که مسلک تازهای تأسیس گردد؟
فرقه مولویه یکی از فرقههای ملامتی است که تأسیس آن را به فرزند مولوی جلال الدین رومی منسوب میکنند. مولویه و بکتاشیه از مهمترین انشعابات ملامتی است که در قرن هفتم هجری قمری و بعد از وفات مولوی و تحت تأثیر تفکرات او تأسیس شد. سلسله مشایخ آن را به نجم الدین کبری میرسانند و باید دانست که این فرق نفوذ سیاسی بسیار گستردهای در شامات داشته است و هم اکنون نیز در برخی از کشورهای جهان طرفدارانی دارد.
به گمان برخی ملامتیه یکی از گروههای صوفیه است. اما باید توجه داشت که طریقه ملامتیه بیشتر مبتنی بر مجموعهای از آداب و رسوم عملی است و از این نکته نیز نباید غافل بود که تمامی صوفیه در یک سری از اصول عام و نظری چون اصل وحدت وجود و اینکه غایت سیر و سلوک فنای فی الله است، مشترکند. در غیر این صورت نمیتوان ملامتیه را یکی از فرقههای صوفیه به شمار آورد.
با وجود اینکه برخی ملامتیه را جزو فرقههای صوفیه میدانند، ولی برخی دیگر ملامتیه را تفکری صرف میدانند که میتواند در میان فرقههای مختلف از جمله صوفیه رسوخ کند نه اینکه جزو یکی از فرقههای صوفی به شمار آید. به همین دلیل برای صوفیه و ملامتیه تفاوتهایی ذکر شده است که برخی از آنها را بیان میکنیم.
ملامتیه یکی از فرقههایی است که آن را به صوفیه منسوب میکنند. در اینکه حقیقت این فرقه چیست تعاریف متعددی از سوی صاحبنظران مطرح شده است. برخی ارتباط نامگذاری آن را با آیات قرآن میدانند و برخی دیگر علت نامگذاری ایشان را وابسته به طریقه عملکرد این فرقه میدانند. دراین نوشته کوتاه سعی شده است تا با تعاریف مختلف از ملامتیه آشنایی پیدا کنیم.
فرقههای مختلف صوفیه نعمتاللهیه خصوصا گنابادیه، برای اثبات حجیت و حقانیت سلسله خود، اجازه و دستور قطب برای نفر بعدی را لازم دانسته و دلیل شیعه بودن خود را هم، وصل این سلسله به امام معصوم میدانند. اما طبق آنچه در آثار صوفیان و کتب تاریخی آمده، به ریاست رسیدن بعضی از این اقطاب، جعلی و بدون اجازه قطب قبلی بوده است.