بررسی و نقد ادعای ذهبیه در مورد سلسلهی ایشان
فرقههای صوفیه در ایران که داعیهی تشیع دارند، با منتسب کردن سلسلهی خود به معصومین (علیهمالسلام) و ایجاد وابستگی بین عقاید خود و اعتقادات ناب و پاک شیعه، سعی دارند خود را از صوفی اهل سنت جدا کرده تا به این سبب از میان عوام شیعه افرادی را جذب خود کنند؛ در این مقاله به بررسی یک ادعا و نقد آن خواهیم پرداخت.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی فرقههای صوفیه در ایران با منتسب کردن سلسلهی خود به معصومین (علیهمالسلام) و ایجاد وابستگی بین عقاید خود و اعتقادات ناب و پاک شیعه، سعی در جدا کردن خود از شاخههای صوفی اهل سنت داشته تا به این سبب از میان عوام شیعه و بهخصوص جوانان، افراد جویای عرفان و مباحث عرفانی را جذب خود کنند. انتساب ادعاشده توسط برخی از این فرقهها مانند فرقهی ذهبیه، مشکلات متعددی دارد که به آن اشاره خواهد شد.
اعتقاد سلسلهی ذهبیه این است که فرقهی ایشان به امامان معصوم (علیهمالسلام) منتهی میشود و سرچشمهی طریقت ایشان طی قرون متمادی و تاکنون، از اهلبیت (علیهم صلوات الله) جاری و ساری گردیده است.
مؤذن خراسانی در این رابطه مینویسد: «بدان سلسلهی جمیع اولیا به علی مرتضی منتهی است و شیعه و سنی را در این خلافی نیست.»[1] او در ادامه با استناد به روایت معراجیه که آن را از کتاب عوالی الئالی ابن ابی جمهور احسایی نقل میکند، مدعی میشود که مسئلهی خرقهپوشی و سلسله، از امور درون دینی در تصوف بوده و وام گرفته از مسلکهای خارج از دین نیست. طبق این روایت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «شبی که مرا به معراج بردند و داخل در بهشت شدم. در وسط بهشت قصری دیدم از یاقوت سرخ. جبرئیل درب آن قصر را گشود و من داخل در آن شدم. دیدم در آن خانه از یک دانه مروارید سفید. پس داخل شدم در میان آن صندوقی قفل شده دیدم که قفلی از نور داشت؛ گفتم: ای جبرئیل این صندوق چیست؟ گفت: ای سید در آن سرّی است که القا نمیکند خدای تعالی آن را مگر به کسی که او را دوست میدارد. پس از او خواستم تا آن را باز کند. گفت: من مأمورم از خدا بخواه تا اذن دهد. پس اذن طلبیدم. ندا آمد از جانب خدا که ای جبرئیل درب آن را بگشای. پس فقر و خرقه را در آن صندوق دیدم. پرسیدم این مرقع [2] و فقر چیست؟ از جانب عرش ندا آمد که ای محمد! این دو چیز را برای تو و امت تو اختیار کردم... پس پیامبر فرمود: خداوند تعالی فقر و خرقه را برگزیده و سپس با آن خرقه متوجه مقام أو أدنی شد و خرقه را که پوشید به مقام أو أدنی رسید! و چون از معراج بازگشت، به امر الهی پوشانید آن خرقه را به حضرت امیرالمؤمنین و آن حضرت پوشانید به حضرت امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) و همچنین هر یک از ائمه در دیگری میپوشانیدند تا حضرت صاحبالامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و الحال آن خرقه با میراث انبیا نزد آن حضرت است.»[3] وی در ادامه با شمردن اقطاب این طریقت، انتساب سلسلهی ذهبیه را به جنید بغدادی و از او به سرّی سقطی و درنهایت به معروف کرخی میرساند، که او به امام رضا (علیهالسلام) انتساب دارد.
این ادعا از چند جهت قابل بررسی و نقد است. اول اینکه؛ احادیث کتاب مذکور که روایت معراجیه از آن نقلشده، به جهت نقل برخی از روایات ضعیف از دیدگاه علما و اهل رجال قابلاعتنا نیست. برای مثال این کتاب روایاتی را نقل کرده که راوی آن شخص معلوم الحالی مانند ابوهریره است که ابن قتیبه دربارهی او میگوید: «أکذبه عمر و عثمان و علی و عائشة.[4] عمر، عثمان، علی (علیهالسلام) و عایشه، ابوهریره را تکذیب کردهاند و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در رابطهی او فرمودند: «آگاه باشید که دروغگوترین مردمان یا زندگان بر رسول خدا ابوهریره دوسی است». [5] بنابراین منبع مورد نظر از راویانی نقل حدیث کرده که ازنظر شیعه و سنی ضعیف و غیرقابل اعتمادند.
اشکال دیگر بر این ادعا اینست که؛ به فرض صحت منبع و روایت، خرقهی مذکور در آن، به صراحت تعبیر خود ابن ابی جمهور ربطی به خرقهی صوفیه ندارد؛ چون مینویسد: «بدان که مراد از خرقه، آن خرقهی مشهور در بین اهل تصوف نیست این خرقهی مشخصی است»[6] اشکال سوم این مطلب است که در روایت مذکور از ابن ابی جمهور آمده که خداوند این خرقه را به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) داد و ایشان به حضرت امیر و آن بزرگوار به سایر معصومین (علیهم صلوات الله) تا به معصوم آخر رسیده است و درجایی از این روایت نیامده که ائمه (علیهمالسلام) خرقه را به اولیا بخشیده باشند؛ و آن خرقه، یک امر اختصاصی برای اهلبیت (علیهم اسلام) است و همچنین مشخص است که خرقه به اصحاب ائمه مانند کمیل و اویس قرنی و... که شاخههایی بنام ایشان در تصوف به سلسله تبدیلشده است، تحریفی از جانب دستگاه تصوف بوده است. نمونهی این رفتار در سلاسل دیگر مانند گنابادیه موجود است که ایشان نیز با ارائهی لیستی به نام سلسله اولیاء خود را به معروف کرخی و از او به امام رضا (علیهالسلام) متصل میسازند.
پینوشت:
[1]. مؤذن خراسانی، تحفه العباسی، ترجمه محمدعلی سبزواری، تهران 1382، نشر انس تک، فصل پنجم، ص 102
[2]. جامهای با وصلههای چهارگوش، نام دیگر خرقه
[3]. مؤذن خراسانی، تحفه العباسی، ترجمه محمدعلی سبزواری، تهران 1382، نشر انس تک، فصل پنجم، ص 169
[4]. ابو محمد قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، محقق محمد محیی الدین اصفر، نشر مکتب اسلامی (دارالاشراق)، ج 1، ص 22
[5]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، نشر مکتب آیتالله مرعشی نجفی (ره)، قم، ج 4، ص 68
[6]. ابن ابی جمهور، عوالی الئالی، نشر موسسه سیدالشهدا، قم 1403 ه ق، ج 4، ص 130
افزودن نظر جدید