عمر
زمینه انحراف وهابیت و فرقههای همراه از همان عبارت عمر بن خطاب با جمله «حسبنا کتاب الله» در کنار بستر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کلید خورد.
در دین اسلام و طبق عمل صریح پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت نماز در سفر را به صورت سکسته یا همان قصر میخواندند و آیه قرآن هم خداوند مردم را به همین صورت امر میکند و حتی خلیفه اول و دوم هم به همین صورت عمل میکردند اما عثمان در زمان خلافتش آن را به صورت کامل ادا کرد. در حالی که حضرت علی(علیه السلام) متذکر قصر خواندن آن به مردم شد...
در دوران جاهلیت قبل از اسلام مردم بر روی خود و فرزندان خود اسامی و القاب و کنیههایی را انتخاب کرده و میگذاشتند بدون این که بدانند معنای آن چیست مانند معاویه که به معنی ماده سگ است و یا اجدع که نام شیطان میباشد. لذا با ظهور اسلام و سفارشات مکرر پیامبر مبنی بر این که اسامی خوب برای فرزندان خود و دیگران انتخاب کنید این امر صورت گرفت اما برخی خلاف آن راه را پیمودهاند
از آنجایی که خلفای غاصب هیچ فضیلتی نداشتند لذا کسانی که هم کاسه با اینان بودند سعی کردند در مقابل افراد شاخصی مثل حضرت علی(علیه السلام) و سلمان فارسی و عماریاسر و ابوذر و دیگران فضائلی را برای اینان بتراشند تا این خلفاء از قافله فضیلت و کرامت روحی و اخلاقی عقب نیفتند پس با جعل اخبار و روایات ساختگی و با تحریف حقائق تاریخی خیانتهایی را برجا گذاشتند که روی تاریخ را سیاه کردند
عبدالله بن عمر شخصی بود از فقه آگاهی نداشته و همسر خوئد را در حال حیض طلاق داد که پیامبر از این کار وی به خشم آمد و فرمود همر وی باید به او باز گردد. وی برای اقامه نماز خود به خونآشامی همچون حجاج بن یوسف ثقفی اقتدا میکرد.
بخاری برای نادیده گرفتن شخصیت امیرالمومنین علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشین رسول خدا (ص) استناد به روایت شخصی نموده که در موضوع طلاق همسر خویش هم دچار سردرگمی است.
اسلام با کتاب معروفش قرآن دین کامل برای بشریت است و این کتاب با پیامبری آمد تا برای مردم آن را تبیین و تشریح کند لذا گفتار و سخنان این پیامبر در حقیقت همسنگ و قرین قرآنی است که خداوند برای بشریت فرستاده است. تا به حلال و حرام و... آن بپردازد. اما برخی مغرضین با احادیث جعلی مانند کرم چنان در بدنه این دین رسوخ کردند که هنوز هم ضرباتشان جبران ناپذیر است
برخی از مغرضین سعی میکنند تا برای خوش خدمتی هم که شده از پیش خود داستان و افسانه هایی را ببافند و حقایق را طوری جلوه دهند که اگر مخالفی هم داشته باشد دیگر نتوانند اعتراض کنند لذا با جعل داستان و روایات چنان شخص مورد نظر را به عرش میبرند که انگار از قبل برای او نوشته شده است. و حال اینکه زمان هیچ چیزی را فراموش نمیکند و تاریخ هم محو نمیکند
اهل سنت معتقدند که خلفای پیامبر از علوم و دانش بیکرانی برخوردار بودند و این در حالی است که گفتارشان بدون تحقیق و تفحص است و علمای بزرگ اهل سنت در کتب خود بر جهل و عدم دانش اینان اعتراف دارند و از همه مهمتر اینکه خود خلفای غاصب هم در مناسبتهای مختلف به این موضوع معترف بودند و از دیگران خصوصاٌ حضرت علی مسائل خود را می پرسیدند
در کتب تاریخی و روایی اهل سنت تصریح شده است که عمر بالغ بر هفتاد مرتبه گفته است که اگر علی نبود عمر هلاک می شد اما مغرضین و انسانهای جاهل عمر بن خطاب را در علوم و دانش سرآمد دیگران می دانند و او را نسبت به سایر صحابه پیامبر اکرم مردی دانشمند و صاحب فضل و دانش معرفی می کنند و این در حالی است که فقط خود را مفتضح و رسوا می کنند
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مناسبتهای مختلف جانشین و خلیفه بعد از خود را به مردم معرفی کرد و افرادی مانند عمر و دیگر صحابهی پیامبر اکرم به این موضوع واقف بودند، خصوصاً در واقعه غدیر خم که خلیفه دوم خود مستقیماً به حضرت علی تبریک گفت، اما بعد از رحلت پیامبر این قضیهی مهم به فراموشی سپرده شد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست، ایمان ندارد به من، مگر این که مرا، از فرزند و پدر و مادرش بیشتر دوست داشته باشد» خلیفهی دوم گفت: یا رسول الله (ص) من تو را به جز خودم، از هر چیزی بیشتر دوست دارم. پیامبر (ص) فرمود: بلکه باید من را از خودت نیز بیشتر دوست داشته باشی تا مومن به حساب آیی!
بنابر وصیت ابوبکر، عمر بن خطاب بهعنوان جانشین وی انتخاب شد. بعد از فوت ابوبکر، بهنظر میرسد عمر که جانشین او بود، باید بر جنازه ابوبکر نماز بگزارد، ولی چنین کاری نکرد! ابن سعد میگوید: «عمرو بن عاص بر ابوبکر نماز خواند و 4 تکبیر بر وی گفت.» اگر عمر در نماز ابوبکر شرکت داشت، جایی برای امامت عمروعاص باقی نمیماند.
عبدالله بن عمر از پدرش روایت میکند: از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که چنین لبیک میگفت: لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک لا شریک لک لبّیک، إنّ الحمد والنّعمة لک والملک، لا شریک لک و بر این کلمات چیزی نمیافزود... اما پدرم علاوه بر این کلمات چنین میافزود: لبّیک اللّهم لبّیک لبّیک و سعدیک و الخیر فی یدیک لبّیک و الرّغباء إلیک والعمل.»[