صحابه قاتل و خون ریز عادل نیستند

  • 1397/01/07 - 13:16
حادثه دلخراش کربلا یک لکه تاریک در تاریخ اسلام است که دل هر انسان آزاده را به درد می‌آورد. آنچه که این حادثه را تلخ‌تر می‌کند این است کسانی در این نبرد در مقابل امام ایستادند که حضرت را به خوبی می‌شناختند و می‌دانستند که او فرزند رسول خدا بود.و زشت‌تر اینکه برخی از قاتلان صحابه بودند و بارها امام حسین را در کنار پیامبر دیده بودند.

.

در مکتب اهل سنت، صحابه، مقدس و غیر قبل خدشه هستند، و شیعه را به خاطر انتقاد به برخی از صحابه، مرتد می‌دانند.
روی سخنم با برادران اهل‌سنت است. آیا واقعاً صحابه بدون عیب و نقص بودند؟ آیا هرگز گناهی مرتکب نشدند؟ باید بگویم که شما پیروان مکتب سقیفه نمی‌توانید بگویید که گناهی از صحابه سر نزده است، چرا که شما به نظریه عصمت اعتقادی ندارید و اگر هم بگویید که گناهی از آن‌ها سر زده است، پس چرا نظریه (الصحابه کلهم عدول) را فریاد می‌زنید؟
در تاریخ هم شواهد بسیار وجود دارد که جنایات بسیاری از برخی صحابه سر زده است که مهم‌ترین آن جنایات، شرکت برخی از صحابه در حادثه جانسوز کربلاست که دستان برخی از اصحاب به اصطلاح عادل به خون سید جوانان اهل بهشت آغشته است.
مقدمتاً باید گفت که در فضیلت امام حسین (علیه‌السلام) هیچ اهل‌سنت منصفی تردید ندارد و در منابع معتبر آن‌ها نیز روایات بسیاری وجود دارد.
مثلاً ابن ابی‌شیبه که استاد بخاری است در کتابش روایتی را از یعلی بن مره عامری آورده است که گفته است: «أنه خرج مع رسول‌الله إلي طعام دعوا له، فإذا حسين يلعب مع الغلمان في الطَّريق، ... أقنع رأسه رسول‌الله فوضع فاه علي فيه، فقبله، فقال: حسين منِّي و أنا من حسين، أحب الله من أحب حسينا، حسين سبط من الأسباط.[1] همراه رسول‌خدا به مهمانی كه دعوت شده بود، خارج شدم. حسين (عليه‌السلام) همراه كودكان در ميان راه بازی می‌كرد ... سپس سر حسین (علیه‌السلام) را بالا گرفت و دهانش را به دهان مبارکش گذاشت و او را بوسيد. پس از آن فرمود: حسين از من است و من از حسينم، خداوند دوست بدارد كسی را كه حسين را دوست بدارد. حسين نوه‌ای از نوادگان است.»
در روایت دیگری، احمد بن حنبل در کتابش آورده است: «ان الحسنین عضوان من أعضاء النبی و لایرض لها ما حر الشمس.[2] حسن و حسین دو عضو از اعضای پیامبر اسلام هستند و آن حضرت راضی نیست گرمای خورشید را بر آنان مشاهده و تحمل کند.»

اما با همه این اوصافی که در خصوص امام حسین (علیه‌السلام) در منابع اهل سنت آمده است، در تاریخ نقل شده است که برخی از صحابه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که رفتار حضرت، با اباعبدالله را دیده بودند، در واقعه کربلا، رو در روی حضرت ایستاده و جنایات بسیاری را انجام دادند.
یکی از این افراد عمرو بن حجاج زبیدی است. او از سران لشگر عمر بن سعد هم بود.
محمد بن جریر طبری در تاریخش گفته است: او کسی بود که باعث دستگیر شدن هانی بن عروه شد. او در ادامه گفته است: «قال ابومخنف: جاء من عببیدالله بن زیاد کتاب إلی عمر بن سعد: اما بعد، فحلّ بین الحسین و اصحابه و بین الماء و یذوقوا منه قطره، کما صنع بالتقی الزکیّ المظلوم عثمان بن عفان. قال: فبعث عمر بن سعد، عمرو بن حجاج علی خمسمائه فارس، فتزلوا علی الشریعه و حالوا بین الحسین و اصحابه و بین الماء...[3] ابومخنف گفت: نامه‌ای از عبیدالله بن زیاد به عمر سعد آمد که گفته بود بین امام حسین (علیه‌السلام) و اصحاب و بین آب فاصله بیانداز، حتی یک قطره آب هم نباید بخورند، همان‌طور که با عثمان این کار را کردند. عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با ۵۰۰ نفر سوار را فرستاد تا شریعه را بگیرند  و این‌ها بین امام (علیه‌السلام) و اصحابشان با آب فاصله شوند تا یک قطره آب هم نتوانند بخورند...»
یکی دیگر از صحابه‌ای که در مقابل فرزند رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایستاد، عزرة بن قیس است. او بنا بر نقل بلاذری، از صحابه رسول‌خدا است و در صحابه بودن او هیچ شکی نیست.[4]
بلاذری در ادامه آورده است: که سرها را شمر بن ذی الجوشن، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزره بن قیس احمسی، آوردند.[5]
از دیگر صحابه، عبدالله بن حصن ازدی است. او از کسانی است که در کربلا جنایات زیادی کرده و به امام حسین (علیه‌السلام) حرفی را گفته که دل شیعیان را تا قیام قیامت می‌سوزاند. بلاذری در کتابش آورده است: «و ناداه عبدالله بن حصن الازدی: یا حسین ألا تنظر إلی الماء کأنه کبد السماء و الله لاتذوق منه قطره حتی تموت عطشا.[6] عبدالله بن حصن فریاد زد: ای حسین به این آب نگاه کن که مثل آسمان کبود است. به خدا قسم یک قطره از این آب را نخواهی چشید، تا این‌که از تشنگی بمیری.»
این جمله عبدالله بن حصن در تاریخ معروف است. آیا او هم عادل است؟ آیا او اهل بهشت است؟

پی‌نوشت:

[1]. المصنف، ابن ابی‌شیبه، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص380
[2]. فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، دار ابن‌جوزی، بیروت: ص20
[3]. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص311
[4]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت: ج3، ص295
[5]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت: ج3، ص412
[6]. همان.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.