اعتقادات

صوفیه معتقد به پلورالیسم دینی یا صلح کل است و آن عقیدهای است که تمام ادیان و مذاهب را چه حق، چه باطل، یکسان دانسته و همه را حق میداند، در حالی که اسلام کاملا با این عقیده مخالف است و از طرف بزرگان دین اسلام، مطالبی برخلاف عقیدهی صوفیان صادر شده است.

در اسلام تأکید زیادی بر رعایت شریعت و تکالیف الهی شده که همان انجام واجبات و ترک محرمات است که تا آخر عمر از هیچ مسلمانی ساقط نمیشود. ولی بعضی از صوفیان، که خود را مسلمان و شیعه میدانند، قائلند بر این که سالک به هنگام وصول به حقیقت، شریعت از او ساقط و دیگر هیچ تکلیفی بر آنان نیست.

یکی از فرقههایی که با ادعای اسلام و مسلمانی، از نام اسلام سوء استفاده کرده، صوفیه است. از دلایل بطلان این فرقه، مخلوط بودن آن با تفکرات و اعتقادات ادیان و فرقههای مختلف است که رهبران این فرقه وارد این مسلک کردهاند، در حالی که بهترین و کاملترین دین، اسلامی است که توسط پیامبر اکرم (ص) برای هدایت بشر آوردهاند.

حمایت از ظالم در قرآن مورد نکوهش و حتی وعده عذاب دوزخ داده شده است، که محمد غزالی بهصراحت از ظالم و قاتلی همچون یزید حمایت کرده و لعن او را از این جهت که مسلمان است جایز ندانسته است.

یکی از خصوصیات سران تصوف قبل از قرن هفتم، سنّی بودن مذهب آنان بود که حتی بعضی از آنان، تسنن را شرط ورود به تصوف دانستهاند. حال از صوفیان مدعی تشیع، باید پرسید چرا از کسانی که مذهبی غیر از مذهب شیعه داشته پیروی کرده و آنان را از بزرگان خود بهحساب آوردهاند.

علوم و دانشهای فراوانی وجود دارد که تحصیل بعضی از علوم همچون معرفت الهی و علم به تکالیف شرعی بر هر مسلمانی واجب است، در حالی که بعضی از سران صوفیه مدعی برتری دانش تصوف بر سایر علوم و وجوب شناخت آن بر همه شدند.

یکی از انحرافات و کارهای فریبدهنده از طرف فرقهی صوفیه، رنگ و لعاب اسلامی به اعتقادات و مبانی خود بود، که در این راستا عقاید و آداب تصوف را با آیات و روایات اسلامی تطبیق و به نفع خودشان تفسیر کردند، تا بدین شیوه به اعتقادات خود جلوهی اسلامی دهند.

یکی از اعتقادات صوفیان، عقیده به صلح کل است که نهتنها هیچ عقیدهای را غلط نمیدانند، بلکه صلح و آشتی و احترام به تمام عقاید را لازم دانسته و از جنگ و خونریزی دوری میکنند، که اغتشاشات اخیر دراویش در تهران، بطلان این ادعای آنان را ثابت میکند.

یکی از عقاید صوفیه شریعتگریزی در برابر شریعت محوری است. صوفیان در این بحث معتقد هستند وقتی یکی از صوفیه به مقامی از مقامات خاص دست یابد، تکالیف شرعی از او ساقط شده و دیگر نیازی به انجام تکالیف حد اقل در آن حال ندارد. اما این عقیده مخالف قرآن و سنت اهل بیت (علیهم السلام) است.

علم و علم آموزی، یکی از مهمترین چیزهایی است که هم در قرآن و هم در روایات، بسیار نسبت به آن تأکید شده است، اما عدهای از صوفیان نسبت به یادگیری و دنبال علم رفتن مخالفت کرده و پیروان خود را از آن بر حذر میداشتند، که یوسف مردانی یکی از این افراد است که با علم، فقه و حوزه و دانشگاه مخالفت کرده است.

برخی از صوفیه، اولیای خود را به صرف داشتن کرامت، مورد قبول میدانند، اما برخی از متاخیرین ایشان کرامت را امری موثر در قبول شیخ ندانسته و آن را امری فرعی قلمداد میکردند. با وجود این دو تفکر در صوفیه مساله کرامتتراشی ظهور پیدا کرد و همین امر موجب شد تا کرامت واقعی در لابلای کرامات ساختگی گم شود.

در پی اغتشاش طاغیانی که خود را درویش نام نهادهاند، سه نفر از فرزندان ایران اسلامی در لباس خادمان امنیت، جان خود را از دست دادند. آیا گرگ صفتان سیبیلو عدالت را در برقراری نظم برای خود طلب میکنند و قائل به آن هستند که بقیه مردم حق نظم و امنیت ندارند؟

از سوی صوفیان اشکال شده که اگر خانقاه بدعت است، حسینیه هم همانند خانقاه است و آنجا هم باید بدعت باشد. در پاسخ میگوییم حسینیه در مقابل مسجد نیست و بلکه مکمل مسجد است و در نقطه مقابل خانقاه واقع شده است. یعنی برخی از افرادی که بواسطه عذری نمیتوانند در مراسمات مسجد شرکت کنند، با وجود حسینیه از مراسمات مسجد بهرهمند میشوند.

خرقه یکی از مستحسنات صوفیه است که در این مسلک از اهمیت بسزایی برخوردار است. در نیمه دوم قرن پنجم، سنت خرقهپوشی در میان صوفیه رایج بوده است. با این وجود برخی از صوفیه زیر بار خرقهپوشیدن نرفته و آن را انکار کردهاند. جنید بغدادی که سرسلسله اکثر فرقههای صوفیه است، از جمله کسانی است که معتقد است خرقه اعتباری ندارد.