تحریف شاهنامه در برنامههای شاهنامهخوانی
اغلب جریانها و نشستهای شاهنامهخوانی به بهانه زنده نگه داشتن شاهنامه برگزار میشود اما در حقیقت، آنان در پی زنده نگه داشتن خود هستند. نشان به آن نشانی که هر بخش شاهنامه که به سودشان باشد را بزرگ میکنند و هر بخشی که به ضررشان باشد را خاموش نگه میدارند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شوربختانه، شاهنامه از آن جمله کتابهایی است که بسیاری اوقات، از سوی دوستداران و هوادارانش مورد ستم قرار میگیرد. از جمله آنکه:
به کوشش هفتهنامهی اَمُرداد، بنا شد که پویش زندهسازی سنت شاهنامهخوانی در خانوادههای زرتشتی برگزار شود. این پویش در بردارندهی دورههای شاهنامهخوانی در گروههای خانوادگی است. بدین صورت که اعضای خانوادههای زرتشتی، فیلمهای شاهنامهخوانی را در یوتیوب (!) مشاهده کرده، سپس در مسابقه شرکت و به سؤالات پاسخ میدهند.
سرفصلهای پویش و هماورد شاهنامه و خانواده از این قرار عنوان شد:
- چرا باید شاهنامه خواند
- به نام خداوند جان و خرد
- گفتار اندر ستایش خرد
- گفتار اندر فراهم آوردن شاهنامه
- داستان دقیقی
- گفتار اندر بنیاد نهادن کتاب
- اندر ستایش ابومنصور محمد
- پادشاهی کیومرث و...
در سرفصلهای این هماورد، بخشهایی که دال بر مسلمانی فردوسی باشد حذف شده است. کما اینکه در بیشتر نشستهای شاهنامهخوانی به هویت اسلامی ابوالقاسم فردوسی اشاره نمیشود.
این خود نشان میدهد که منظور از شاهنامهخوانی، زنده نگه داشتنِ «خود» است، نه زنده کردن شاهنامه! با عرض پوزش، مقصود، خود پرستی است، نه میهندوستی و میهنپرستی.
هر جای شاهنامه را که خوششان بیاید، بالا میبرند و هر جا را که خوششان نیاید، مهجور گذاشته، خاموش نگه میدارند. آیا این به بازی گرفتنِ شاهنامه نیست؟ این بازیچه قرار دادن آثار فاخر ادبی ایرانی نیست؟
تنها این نیست. اغلب، داستانهای عاشقانه شاهنامه خوانده میشود، نبردهای پهلوانی و رزمی هم خوانده میشود ولی داستان کُشت و کشتارها مخفی میماند. برای نمونه شما جستجو کنید از هزاران جلسه شاهنامهخوانی، آیا یک بار داستان حمله کیخسرو به اردبیل و کشتار اهالی آنجا و ویران کردن معبدشان را مییابید؟ از شاهنامه آنچه را مطرح و با ساز و حرکات موزون ادا میکنند که به سودشان باشد. صرفاً جامعه زرتشتیان به عنوان یک نمونه خاص مد نظرم نیست، بلکه سایر جریانهای شاهنامهخوانی عموماً همین گونهاند.
چندی پیش در یک زورخانه قدیمی در شهر یزد، جمعی حضور داشتند، من هم بودم. برخی از آنان که زنانی مکشّفه (سر برهنه) با پوششی جِلف که نشان از شخصیت پایین آنان بود هم حضور داشتند. میگفتند ما شاهنامهخوان هستیم. حتی قصد داشتند میکروفون را از مرشد بگیرند و خودشان بخوانند که البته با مخالفت مرشد مواجه شدند! عجیب اینکه وقتی مرشد در ابتدا و انتهای سرودخوانی، نام محمد و آل محمد (علیهم السلام) را بر زبان آورد، آنان حتی صلوات هم نفرستادند. در پایان هم که مرشد از جمع حاضر، برای سلامتی ورزشکاران صلوات خواست، آنان کف و سوت و هورا کشیدند! در حالیکه حکیم ابوالقاسم فردوسی یک مسلمان شیعه بود و خود را خاک پای محمد و آل محمد (علیهم السلام) مینامید.[1]
پینوشت:
[1]. بنگریدبه: «منطق مسلمانی فردوسی در شاهنامه»، «تشیع فردوسی در گفتار نظامی عروضی»، «موبد اوشیدری: فردوسی یک مسلمان شیعه بود.»، «فردوسی: من بنده اهل بیت هستم. راه نجات در ولایت علی (ع) است. دشمنان علی (ع) زنازاده اند»، «فردوسی: من بندۀ اهلبیت نبی هستم»، «فردوسی: راه رستگاری در تبعیت از محمد و آل محمد (ص)» و...
دیدگاهها
مانی
1403/01/14 - 01:12
لینک ثابت
باستان گرایی عاری از هرگونه
افزودن نظر جدید