توهین و جسارت یوسف مردانی به اهل‌ بیت (ع)

  • 1395/06/16 - 10:05
همواره در طول تاریخ تصوف، بزرگان صوفیه با توهین و جسارت به اهل‌ بیت(علیهم‌السلام) در پی کاستن از شأن و مقام آنها بوده‌اند، تا آنجا که یوسف مردانی هم‌چون بزرگان سلف صوفیه به خود اجازه توهین به حضرت علی (علیه‌السلام) را می‌دهد و آن حضرت را نوکر یهود و نصارا و حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) را کنیز و کلفت یهود و نصارا معرفی می‌کند.
توهین و جسارت یوسف مردانی به اهل‌ بیت (ع)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در تمام ادوار تاریخ تصوف از حسن بصری تا اقطاب حاضر در صوفیه همه و همه چه برای رسیدن به اغراض شخصی خود که همان به انزوا کشاندن معنویت و عرفان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در مقابل معنویت اقطاب است و چه کینه و دشمنی خود نسبت به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را توسط توهین و جسارت به ساحت مقدس و منور حضرات معصومین (علیهم‌السلام) نشان داده‌اند تا بتوانند از این راه از شأن و مقام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) کاسته و بتوانند با وجه عرفانی و معنوی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) برخورد کنند که این کار، توسط بسیاری از بزرگان صوفیه از حسن بصری و سفیان ثوری تا بایزید بسطامی و مولوی و شمس تبریزی و ابن عربی که از بزرگان صوفیه می‌باشند صورت گرفته است تا ملاسلطان گنابادی و قطب اخیر فرقه نعمت‌اللهی گنابادی نورعلی تابنده که از شهادت بزرگ بانوی دوعالم حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) تعبیر به وفات نمود.
اما یکی از بزرگ‌ترین و وقیح‌ترین این جسارت‌ها مربوط به شیخ‌المشایخ فرقه دراویش گنابادی یوسف مردانی است که در کمال بی‌ادبی به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) توهین و جسارت کرده و آنان را نعوذبالله نوکر و کنیز یهود و نصارا معرفی کرده است و می‌گوید: «علی(علیه‌السلام) نوکری یهود و نصارا را انجام می‌داد، در حقیقت علی نوکر یهودی‌ها و بسیاری از مسیحیان بوده! و رسیدگی می‌کرد. حضرت فاطمه(سلام‌الله علیها) کنیز یهودی‌ها بود کنیزی و کلفتی برای یهودی‌ها و نصارا می‌کرد!»[1] حتی اگر ادعا کنند که منظور یوسف مردانی، دستگیری و خدمت آنها به یهود و نصارا بوده است، بازهم این کلمات، درخور شأن و مقام و جایگاه این دو معصوم بزرگ نیست و اقطاب و بزرگان صوفیه نباید به خود اجازه دهند که به خاندان پیامبراکرم (صلی‌الله علیه و آله) توهین کنند تا اشخاصی در جایگاه پایین‌تر همچون یوسف مردانی شیخ‌المشایخ فرقه گنابادی به خود جرأت دهد این‌چنین به آقا امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و حضرت فاطمه(سلام‌الله علیها) توهین و جسارت کند.
آیا تابه‌حال یکی از سران صوفیه توانسته این جرأت را به خود بدهد و این جملات و کلمات را در وصف یکی از اقطاب صوفیه بکار ببرد که این‌چنین شیخ‌المشایخ یک فرقه صوفیه به خود اجازه می‌دهد امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) را نوکر و حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) را کنیز و کلفت یهود و نصارا معرفی کند؟!  خیر، هرگز سران تصوف به خود این‌چنین اجازه‌ای را نداده‌اند که کلماتی را در وصف اقطاب زنده یا مرده خود بکار ببرند که از شأن و جایگاه آنها کاسته شود. متصوفه در زیارت‌نامه‌های که برای بعضی از سران تصوف ساخته اند، کلمات و القابی را در زیارت‌نامه قطب خود به‌کار برده‌اند که جز در وصف معصوم نمی‌گنجد و اختصاص به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) دارد.
پی‌نوشت:
[1]. سخنرانی یوسف مردانی، 11 / 6/ 1395

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم. اجرتون با امیرالمومنین ع. من هم مثل نویسنده محترم متوجه نشدم که منظور یوسف مردانی از این الفاظ خدمت اهل بیت ع به یهود و نصارا است یا توهین به اهلبیت ع. ولی اگر خدای نکرده قصد توهین باشد، یعنی از دشمنان مولا ع است که مشمول کلام پیامبر ص میشود که باید فانوس به دستش بگیرد و دنبال پدرش بگردد.

دروغ محضه این اتهامات، بذر نبوت در خاک ولایت رشد میکند و ثمر می‌دهد و اگر ولایت علی را قبول نکنی مسلمانی ات دردی از تو دوا نمیکنه و مانند بسیاری از مسلمانان که رودرروی ائمه اطهار قرار گرفتند خواهی شد، اینست باور عمیق سلسله نعمت اللهی گنابادی

سلام بر خانم شیده نخیر تهمت نیست. این مطلب فایل صوتیش هم موجود هست و هم اینکه خود اخوان شما در فرقه گنابادی در ذیل همین پست اعتراف کردند که آنها هم همین فایل صوتی رو گوش گرفتند و اقای درویش صدقعلی همین حرفها رو گفتند ولی منظورشون فلان وفلان بوده... مثلا یکی از دراویش در ذیل همین پست نوشته است: «آقای مردانی سخنرانی رو شو من گوش دادم اینطور نبود که به ساحت مقدس امیرالمومنین جسارت کرده باشند این سخنرانی پیرامون فعالیت و کارو کوشش و رزق حلال بود یه تیکشم این بود که گفتند حضرت برای یهودیا باغبانی و کارگری میکرد اما زیر بار دیگران و منت کسی نمیرفت منظوره این مردانیه بیچاره هم همین بود که بار خودتونو رو دوش کسی نندارین و مولا علی الگوتون اینطور زندگی میکرد» این نشون میده که ما اتهامی به جناب مردانی نزدیم و اعتراض ما به نحوه سخن گفتن ایشان نسبت به اهل بیت ع است چراکه این طرز بیان مسئله جسارت به اهل بیت ع است.

دقیقا یکی از صادقترین فرد در بین فقرا جناب شیخ مردانی هستند و بت پرست نیستند چه زنده چه وفت یافته اگر فقط چنتا از سخرانیهای ایشان ( ره ) گوش فرا دهید حتما کل مساله برایتان آشکار میشود ایشان چراغ راه بودند حتما گوش دهید ممنونم

سلام اولا ما نگفتیم ایشون بت پرست هستند. ثانیا شما ایشون رو صادق میدونید میشه بفرمائید چرا اینچنین دیدگاهی نسبت به حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشته. من سخنرانی های ایشون رو گوش میدادم و هدایتی از ایشون ندیدم. حتی در جلساتی که جواب نامه ها را میدادند چندین بار خودم شنیدم که بعضی دراویش در نامه می نوشتند که چرا بعد از این همه سال درویشی به جایی نرسیدند و خبری از هدایت نشده و مشکلاتشون همچنان پابرجاست.

سلام نظرات شما با بزرگان صوفیه نظیر ملاسلطان متفاوت است. بزرگان شما قائل به این هستند که فقط ولایت حق حضرت علی ع بوده و خلافت حق ایشان نبوده.! ملاسلطان می گوید: «نبی مکرم اسلام چون رحلت کردند، علوم ولایت معنوی را به علی (علیه السلام) داد؛ ولی دعوت ظاهر و ریاست ظاهری خودبه‌خود با حضرت رسول ختم شد؛ زیرا دعوت ظاهری، از دیگران که خلفای ثلاثه باشند برمی‌آید و ازاین‌جهت ریاست ظاهری به علی (علیه السلام) نرسید.» [سعادت‌نامه، گنابادی ملأ سلطان، تصحیح حسینعلی کاشانی، حقیقت، تهران 1379، صص 189- 188] نظرات بزرگان شما در مورد دیگر اهل بیت ع هم آنچنان قابل دفاع نیست پس بهتر است که خیلی به این مباحث نپردازید که جز رسوایی چیزی برای فرقه شما نخواهد داشت و ای کاش به خاطر خودتان و سعادت و عاقبت بخیری خودتان در آن دنیا، کمی آزاد اندیش باشید تا ان شاالله رستگار و سعادتمند شوید.

سلام علیکم. اجرتون با امیرالمومنین ع. من هم مثل نویسنده محترم متوجه نشدم که منظور یوسف مردانی از این الفاظ خدمت اهل بیت ع به یهود و نصارا است یا توهین به اهلبیت ع. ولی اگر خدای نکرده قصد توهین باشد، یعنی از دشمنان مولا ع است که مشمول کلام پیامبر ص میشود که باید فانوس به دستش بگیرد و دنبال پدرش بگردد.

ابن عربی وبایزید صوفی نبودند

سلام برادر عزیز در صوفی بودن ابن‌عربی و بایزید بسطامی هیچ شکی نیست و باید به شما عرض کنم که ابن‌عربی در بین صوفیه مشهور به شیخ اکبر و بایزید بسطامی مشهور به سلطان العرفین می‌باشد و شما با اندک جستجویی در قسمت جستجو این سایت می‌تونید از زندگی این دو چهره بزرگ صوفیه بیشتر اطلاعات کسب کنید موفق باشید.

بعد از ۵ سال تحقیق وارد این سلسله شدم حالم از دین پدرومادرم بهم می خوره که توسط حکومت به خوردشون داده شده و صحبتهای مولای عزیزم خارج از درک و فهم شما هاست مثل صحبتهای حضرت علی که میفرمود منم که زنده میکنم منم که میمیرانم و.... و ادمای اونموقع که این حرفارو درک نمی کردن میگفتند مولا کافره

با سلام خدمت بردار محترم آقا حمید باید خدمت شما عرض کنم که اولاً هر شخصی باید با مطالعه و تحقیق دقیق دین خودش رو انتخاب کنه که البته اشتباه و اغراض شخصی در انتخاب دین هر شخص قطعاً گریبان خود او را خواهد گرفت، لذا در انتخاب دین باید نهایت دقت رو کرد. ثانیاً اینکه مگر دین پدر و مادر شما چه چیزی بوده که حال شما از آن دین به هم می‌خوره؟ طبق سخن شما، دین آنها باید اسلام باشه، چراکه شما گفتید دینی است که توسط حکومت به خوردشان داده‌شده، پس حتماً باید اسلام باشه؟ طبق این حرف شما می‌خوام بدونم که مگر دین شما صوفیان سلسله نعمت اللهی گنابادی غیر از اسلام است که حال شما از دین اسلام به هم می‌خوره؟ ثالثاً تشبیه کردن سخنان کسی مثل یوسف مردانی یا نورعلی تابنده با مولا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کار درستی نیست، چرا که سخنان آنها از علم الهی است و خاص معصومین (علیهم‌السلام) که غیر معصومین را در آنها بهره‌ای نیست. رابعاً اگر ما حرف‌های یوسف مردانی را نمی‌فهمیم، شما که به عمق سخنان مردانی پی بردید به ما بگویید که معنا و مفهوم این سخن یوسف مردانی چیست که می‌گوید: «علی (علیه‌السلام) نوکری یهود و نصارا را انجام می‌داد، در حقیقت علی نوکر یهودی‌ها و بسیاری از مسیحیان بوده! و رسیدگی می‌کرد. حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) کنیز یهودی‌ها بود کنیزی و کلفتی برای یهودی‌ها و نصارا می‌کرد!»

ببینید ایشون بحثشون این هست ک تمامی ائمه و امامان کار میکردند و در این بیانات ک شما فقط بخش مورد نظر خودتون رو نوشتید و گیر دادید ب کلمه . درصورتیک موضوع چیز دیگری بوده. و اینها هم جز اسلام حرفی نمیزنند. معصیت بزرگیِ سو استفاده و یا بیان اشتباه مطلب ب زبان کسی .

سلام. اینکه کسی بگوید حضرت زهرا برای یهودیان و مسیحیان کلفتی می‌کرد دروغ است. دروغ بستن به اهل بیت معصیت است. ثانیا علاوه بر اینکه دروغ بستند، از ادبیات زشتی هم بهره بردند. یعنی هم دروغ گفتند. هم توهین کردند و صحبتشان زشت و خبیثانه بود. صوفیه دشمنان اهل بیت هستند. شما ببینید اکثر قریب به اتفاق سران تصوف، شیطان را ستایش میکردند. حتی کسانی که امروز، صوفیه گنابادیه آنها را مشابخ خود را میدانند آثاری در دفاع از شیطان دارند. از تصوف دست بردارید. و ابراز برائت کنید.

واسه حرفت مدرک معتبر هم داری؟

سلام در این که بسیاری از صوفیه و بزرگان آنها شیطان رو ستایش می کنند شکی نیست چون آثارشون پر است از تحسین عمل شیطان یا عذر آوردن برای گناه شیطان. بسیاری از بزرگان نامدار صوفیه قدیم همچون حلاج، خرقانی، غزالی با تعاریف و تعابیر مختلف از شیطان دفاع کرده و او را پاک و مطهر جلوه دادن. مثلاً احمد غزالی اولین دشمن خداوند متعال را «سید الموحدین» لقب می‌دهد. [احمد غزالی، مجموعه آثار فارسی، ص 60] عین القضات همدانی از بزرگان صوفیه شاید بیشترین دفاع رو از شیطان داره و مدام در آثارش سنگ شیطان رو به سینه می زنه. عین القضات درباره شیطان و عملش میگوید:گیرم که خلق را، اضلال ابلیس کند. ابلیس را بدین صفت که آفرید؟ دریغا گناه خود همه از اوست، کسی را چه گناه باشد؟!» [عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 188] در اینجا عین القضات گناه شیطان را (نعوذبالله) از خود خداوند متعال می‌داند، زیرا شیطان را آفریده‌ای به شمار آورده است که خداوند متعال این صفت را در او قرار داد و باعث شد به عشق خداوند متعال مرتکب این گناه شود. عین القضات، شیطان را معلم ملائکه و مظهر جلال خداوند متعال معرفی کرده است [عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 212 و 213] غزالی هم میگه: در کل، وجود کسی که بتواند حدیث ابلیس را بشنود، چه برسد به فهمیدن اسرارش، به‌غایت عزیز است... و کجا شخص عوام می‌فهمد حدیث کسی که خواص خواص، بوی خاک قدم وی نشنیدند.» [احمد غزالی، مجموعه آثار فارسی، ص 416 و 417] اگر اینها ستایش شیطان و عذر آوری برای عمل شیطان نیست پس چیه؟

منظورشان این است که دختر پیغمبر و امیر مومنین هم برای زندگی دنیوی کار میکردد و منت حکومت و بیت المال گردنشان نبوده نه مثا حاکمان الان و نزدیکانشان که سرشان تا بیخ در اغل بیت المال است

خوب اگر منظورش این بود نمیتونست مؤدبانه و مثل آدم حرف بزنه؟ منظور یک بَُعد هست و روش بیان یک بُعد دیگه. ضمناً مگه سران تصوف کار میکنن؟ همین یوسف مردانی سرش تو آخور هست و از عُشریه و مال مردم میخوره. اما علمای دین که علم لدنّی ندارند. مجبورند درس بخونن و همه عمرشون رو صرف کسب علم دین کنند. اگر بخان بیل بزنن دیگه وقت نمی‌مونه که درس بخونن.

با سلام و احترام خدمت آقا حمید یادمون باشه کسی رو که خوابه میشه بیدار کرد اما کسی که خودش رو به خواب زده هرگز کاش جزو دسته دوم نباشید

سند این تهمت های شما کجاست ای عمر وعاص ها ای کاخ نشینان معاویه ای اسلام شما که معلومه چیه.یک بار برین بر در حسینیه اقای مردانی کرج کوچه اصفهانی ها بعد قضاوت کنید ندیده هر کذبی را باور نکنید ای مردم این سخنان را بر علیه امامان و اولیا ک انبیا هم میگفتن همیشه

سلام آقا صدقعلی. البته صدقعلی که نام طریقتی جناب یوسف مردانی است و نمیدونم شما اجازه دارید که این نام طریقتی رو برای خودتون قرار بدید یا نه. شما که بهتر میدونید شما حتی بدون اجازه حتی نمی توانید با دیگران بحث کنید. در مورد این صحبت آقای مردانی باید بگم که خود بنده فایل صوتی جلسه ایشون رو گوش کردم و کلمه به کلمه این سخنان رو نوشتم. اما مسئله فقط همین صحبت ایشون نیست. جناب آقای مردانی صحبت هایی مثل این که خاص و شاذ باشه رو زیاد دارند. البته بقیه مشایخ گنابادیه هم برای نشان دادن علم و فضلشون سخنان اینچنینی زیادی مطرح می کنند. نه تنها مشایخ این فرقه بلکه اقطاب این فرقه هم در مورد اهل بیت علیهم السلام سخنان شاذ و خاصی مطرح کردند. که فقط از صوفیه و بلکه فقط از طرف فرقه گنابادیه مطرح شده به عنوان مثال: 1- مثلا یوسف مردانی در یکی از جلساتشون میگوید: "قرآن باید بر وجود خود شخص، نازل بشه نه اینکه کتاب و کاغذ را بخوانیم و چیزی بفهمیم، نه خیر از خواندن قرآن به‌این‌ترتیب چیزی نمی‌فهمیم." این سخن ایشون کاملا در تضاد با صریح ایات قران است. 2- یا مثلا ایشون در یکی دیگر از جلساتشون میگوید: "تمام خلفای بنی امیه و بنی‌عباس اهل علم، فضل و حدیث و آیات و اخبار بودند، چون بر محور اسلام حکومت می‌کردند" درضمن شما که من رو معاویه ای خطاب کردی باید بدونی که طبق این سخن یوسف مردانی معاویه انسان بدی نبوده و اهل علم و فضل بوده. اینها تنها دو تا از افاضات ایشون هست و به همین مقدار اکتفا می کنیم. شما همین دو تا رو ببین و خوب روی آنها فکر کن که چطور میشه ایشون اینچنین سخنان شاذ و نادری رو بکن. البته وقی به سخنان بزرگان این فرقه نگاه می کنی می بینی که برخی سخنانشون در تایید خلفای غاصب و خلفای بنی امیه و بنی عباس است و این دقیقا برخلاف عقیده اهل بیت علیهم السلام است.

من درویش نیستم یعنی قابل نبودم به سلک دراویش در بیام.ولی میدونم که تو یا مغرضی یا عین ابوجهل که حصرت محمد رامیدید ولی درک نمیکرد تو هم .به دین خرافات بسنده کردی وچون درکد نمیرسد سروع به اشکال تراشی که ای کاش اینها روی تحقیق بود که نیست .فقط شنوفتی واز استفراق دیگران استفاده این مطالب را چیدی برو عزیز من از 16سالگی تا 50سالگی تحقیق کردم اگه حصرت اقای مردانی بگد بیا مشرف بشو سینه خیز تا کرج میرم به اولیای خداوند تحمت نزن

سلام آقای جعفری شما ادعا میکنید که درویش نیستید ولی ادبیات شما ادبیات دراویشه و من معتقدم درویشی. من این سخنان رو از خود شخص یوسف مردانی شنیدم و ظاهرا استفراغ خود ایشون هست. البته این تنها سخن خاص ایشون نیست. ایشون ظاهرا ارادت خاصی هم به خلفای بنی امیه و بنی عباس دارند. چون در یکی از سخنرانی ها و یکی از جلساتشون در همون کرج می گوید: "تمام خلفای بنی امیه و بنی‌عباس اهل علم، فضل و حدیث و آیات و اخبار بودند، چون بر محور اسلام حکومت می‌کردند" البته بزرگان فرقه گنابادیه در تایید خلفای غاصب سخنان دیگری هم داشتند و ظاهرا این فرقه ارادت خاصی به خلفای غاصب دارند و هرکجا لازم باشه از شان و مقام اهل بیت علیهم السلام می زنند که یا خود را بالا ببرند یا خلفای غاصب را.

جالب اینه که با تمام امکانات و تریبون های مختلف که در اختیار فرقه شماست روز به روز بر تعداد فقرا افزوده میشه. از شما به ما افزوده میشه ولی از ما به شما هرگز! دلیلش هم بلوغ فکری مردم هست . هیچ انسان عاقلی مولانا را رها نمیکنه و نوری همدانی را بگیره. تموم تلاشتونو بکنید. انشالله بزودی هر کدام از ما که فرقه ضاله هستیم نابود بشیم و از روی کره زمین محو بشیم .

کدوم امکانات؟ کدوم تریبون در اختیار ماست؟ این سایت (ادیان نت) به دلیل مشکلات مالی و نداشتن هاست و سِرور مناسب خیلی اوقات از دسترس خارج است! اتفاقا امکانات و تریبون‌ها در اختیار فرقه گنابادیه هست. حتی در جریان فتنه گلستان هفتم تمام رسانه های صهیونیستی و سعودی و انگلیسی (و خلاصه همه بلندگوهای استعمار) به حمایت از فرقه صوفیه گنابادیه قد علم کردند. مشایخ فرقه گنابادیه هم به دلیل انواع دخل و تصرفهای نامشروع در اموال فقرا ثروت بسیاری دارند. اینکه روز به روز بر تعداد دراویش افزوده می‌شود (اگر درست باشد) افتخار نیست. چون حقانیت با تعداد پیروان ثابت نمیشود. خب روز به روز بر تعداد زناکاران هم در جهان افزوده می‌شود. اتفاقا اکثر منتقدین بزرگ صوفیه، خودشان صوفی بودند که دست از مسلک صوفیه شستند. یعنی کسانی که تصوف را رها میکنند افراد عالم و آگاه و عاقل هستند و کسانی که جذب تصوف میشوند افراد ساده لوح و برخی هم مزدور و دنیاپرست.

من یک سوال داشتم و اون اینه: دقیقا فرق شما آیت الله نماها و آخوندها با کاهنان معبد آمون در فیلم یوسف پیامبر چیه؟ نه شغلی دارید نه هیچ صفت خوبی دارید. مفت میخورید و میخابید و ... دقیقا فرقتون چیه ؟ من این سوال را توی مدرسه پریزاد حرم امام رضا کردم هیچکس جواب نداد اینجا لطفا یه نفر بیاد بدور از تعصب فرق یک نفر مثل نوری همدانی با کاهنان معبد آمون را بیان کنه لطفا. پیشاپیش ممنونم

تعداد طلاب و روحانیونی که در هشت سال دفاع مقدس در راه دفاع از دین، ناموس و میهن به شهادت رسیدند: بیش از 3500 نفر. امروز هم بیش از 400 نفر از طلاب و روحانیون در جمع مدافعان حرم به دفاع از کیان مذهب پرداختند و هر جا نیاز باشد این روحانیون بیل و کلنگ به دست میگیرند و برای خدمت به خلق خدا عازم می‌شوند مثل سیل پلدختر و سیل خوزستان و... آیت الله نوری همدانی هم جرمش این است که علیه اسرائیل و وهابیت حرف میزند. طبیعی هست که پادوهای استعمار در داخل ایران ایشان را تخریب کنند.

ازت پرسیده چی کار میکنند ، اگه به جنگ ۸ ساله باشه که از نوجوان ۱۲ ساله تا پیر مرد و پیر زن ایرانی هم جنگیدند ، مگه آنهایی که در جنگ ۸ ساله حاضر بودند بخاطر حضورشان دیگه کار نمیکنند که شما میگید طلاب توی جنگ حضور داشتند ، بعدشم طوری میگید حضور داشتند که انگار دوشادوش شهید خرازی ها و شهید باقری ها و ... داشتند توی خط مقدم میجنگیدند

حالا شما بگيد فرق كاهنان معابد با سران فرقه شما چيه؟

سران این فرقه بیل و کلنگ نمیزنن همه اهل علم بودن و درس خواندن و ازطریق علم به مردم خدمت کردن...بیسوادنیستند...حرف چرت نمیزنن...برید زندگینامه ی آقای نور علی تابنده رو مطالعه کنید تا خجالت بکشی از حرفی که زدی

سران این فرقه بیل و کلنگ نمیزنن همه اهل علم بودن و درس خواندن و ازطریق علم به مردم خدمت کردن...بیسوادنیستند...حرف چرت نمیزنن...برید زندگینامه ی آقای نور علی تابنده رو مطالعه کنید تا خجالت بکشی از حرفی که زدی

مشایخ صوفیه همگی در حکم کاهنان معبد آمون هستند. پارسا در ماجرای فتنه گلستان هفتم، تمام رسانه های استعماری و جنایتکار از قبیل صهیونیستها و انگلیس و رسانه های سعودی و... همگی به حمایت از دراویش گنابادیه پرداختند. چرا؟ چون دروایش (ناخواسته) در خدمت منافع استعمار هستند و سران تصوف هم خواسته و با اراده خود خدمت به دشمنان "دین و میهن" میکنند. مشایخه صوفیه مفت میخورند و مفت میخوابند و البته خدمت به منافع صهیونیزم میکنند. نمونه بارز، همان فتنه گلستان هفتم و حمایت تمام شیاطین بین المللی از صوفیه بود.

با سلام بنده ، از (آقاي مرداني ) شناختي ندارم ... و مطالبي كه در ذيل آورده ميشود در جهت اثبلت يا رد ايشان و اعتقاد ايشان نيست بلكه تكمله اي در پاسخ به برادراني است كه پيامهايي در مورد ابن عربي و بايزيد و مولوي گذاشته بودند لذا به ذهن اومد آدرس هايي جهت مطالعه بيشتر علاقمندان در باره اعتقادات و اصول فكري ابن عربي و بايزيد و مولوي از زبان امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري و علامه حسن زاده آملي و آيت الله جوادي و علامه طباطبايي خدمت شان تقديم گردد ان شاء الله كه با دقت و تقواي بيشتري در باره افراد اظهار نظر نماييم چه بسا با صادر كردن كلامي غير حق ، راه سعادت را بر خودمان ببنديم ... لذا به جهت عدم اطاله تنها آدرس مطالب ذكر ميشود نظر امام خميني درباره ابن عربي برگرفته از پرتال امام خميني http://www.imam-khomeini.ir/fa/n137699/ابن_عربی_از_منظر_امام_خمینی امام خمینی در جای دیگر نیز به فراگیری و تحصیل دو کتاب فصوص‌الحکم و فتوحات مکیه اشاره نموده است. ر ک: صحیفه امام، ج 20، ص 165. [27]  صحیفه امام، ج  21، ص 225 (تاریخ پیام 11 دی 1367) بيانات مقام معظم رهبري در باره حافظ و سعدي و خصوصا مولوي ( كه تعبير ميكنند به اسلام ناب و ...) در ديدار با شعرا نيمه ماه مبارك ١٣٩٨ كه تصوير و متن كامل آن در سايت معظم له مو جود است ...و ساير سخنراني هاي معظم له در مورد مولوي كه بصورت تصويري در اينترنت هم موجود است كه قابل جستجو است مقام معظم رهبری در باره بايزيد و ...در سفر به شاهرود (20 آبان ماه 1385) چنین فرمودند: اینجا منطقۀ عالِم‏خیز است؛ منطقۀ معلمان دین و اخلاق. در زمان گذشته هم نام بایزید بسطامى و ابوالحسن خرقانى را همۀ مسلمانان و مرتبطین با معارف اسلام ولو غیرمسلمان شنیده‏اند. البته امثال بایزید و ابوالحسن خرقانى را با این مدعیان صوفیگرى نباید اشتباه کرد. آنها داستان دیگرى دارند و ماجرا و سخن چیز دیگرى است. آيت الله جوادي آملي و علامه حسن زاده آملي چندين دوره كتابهاي ابن عربي ( فصوص الحكم و ...) را تدريس كردند كه تمام فايل هاي صوتي ايشان موجود هست ... يكي از نظرات ابن عربي در باره امير المومنين عليه السلام كه ميفرمايد اميرالمونين سّر جميع انبياء و المرسلين هست و هنچنين عقايد ايشان در باب حضرت مهدي عليه السلام و ... كه البته بايد كلام اين بزرگان ، فهميده شود و چنانچه متوجه نشد در صدد انكار بر نيايد و به اهلش واگذارد... تا راه را به روي خودش نبندد... كلام آخر : و لكم في رسول الله اسوة حسنة لذا دستور به پيروي و تبعيت از اسوه و هرچيزي كه در طول آن با اسوه ( ميزان ) از منظر علمي و عملي تطبيق محض داشت دادند ... جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چو نديدند حقيقت ، ره افسانه زدند واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا ... نوراني به انوار حضرت حق سبحانه باشيد

سلام آقا محمد باید خدمت شما عرض کنم که اگر بزرگان و علمای ما از این افراد و شخصیت ها نام برده اند و یا از اشعار آنان تعریف کرده اند و یا اگر اینکه امام خمینی کتب ابن عربی را فراگرفته است و حتی تدریس کرده است هیچ کدام از اینها دلیل بر تایید این افراد توسط علما و بزرگانی که اسم بردید نیست. مثلا اگر امام خمینی ره کتب ابن عربی رو فراگرفته و تدریس کرده دلیل بر این نیست که ابن عربی و عقاید او را تایید کنه بلکه فقط از نظریات علمی این شخص بهره بردن. اگر حضرت امام ره شخصیت ابن عربی و عقاید صوفیانه او را صحیح میدانستند هیچ گاه نمی بایست که دیگران را از مطالعه کتب او برحذر میداشت، حال آنکه حضرت امام ره در نامه ای عروس خود را از پرداختن به کتب ابن عربی باز میدارد و این را کاری بی حاصل میداند و میفرماید:«اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به‌سوی دوست بازم داشت نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتی دست داد، چه رسد به غیر آن‌ها که خود داستان غم‌انگیز دارد... پس از این پیر بینوا بشنو که این بار را به دوش دارد و زیر آن خم شده است. به این اصطلاحات، که دام بزرگ ابلیس است بسنده مکن و در جستجوی او جلّ و اعلا باش.» [نامه عارفانه به خانم فاطمه طباطبائی، صحیفه نور، ج 22، ص 380]این سخنان حضرت امام خمینی (ره) این را می‌رساند که معارف الهی با پرداختن به کتب این افراد نه‌تنها حاصل نمی‌شود، بلکه انسان را از خداوند متعال دور و دورتر می‌کند. حتی همین علامه طباطبایی که ازشون نام بردید ابن عربی را قابل اعتماد نمیداند و در این باره می گوید: «باوجود اینکه ابن عربی متوکل را از اولیاء خدا دانسته است، آیا می‌توان به سخنان او اعتماد کرد؟» شهید مطهری نیز اعتقاد جالبی درباره ابن عربی دارد و می گوید: «بعضی حرف‌هایش که از او شنیده شده است، شاید از منحط‌ترین حرف‌هاست و در مقابل عالی‌ترین و پرارج‌ترین حرف‌ها هم از او شنیده شده است.» [شرح مبسوط منظومه، ج 1، صص 238 و 239] این نشون میده که حتی شهید مطهری نیز ابن عربی را تمام و کمال تایید نمی کند. در مورد حافظ و سعدی که حرفی نیست، چراکه صوفی ستیزی این دو نفر در اشعارشان خصوصا اشعاری که در اواخر عمرشان سروده اند کاملاً مشهود است. اما درباره بایزید بسطامی و خرقانی باید خدمت شما عرض کنم که مقام معظم رهبری در شاهرود کاملا هوشمندانه عمل کردند و در عین حالی که صوفیگری را رد کردند ولی این دو نفر را نیز تایید نکردند. اما در مورد اینکه ابن عربی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام تعریف کردند دلیل بر شیعه بودن و تایید ابن عربی نیست کما اینکه شافعی نیز تعریفات و تمجیدات فوق العاده ای از حضرت امیرالمومنین علیه السلام دارند. اگر درباره مذهب ابن عربی میخواهید به حقیقت برسید باید بدانید که ابن عربی به شدت در کتب خود از خلفات خلفای ثلاثه خصوصا ابوبکر و عمر دفاع کرده و حتی مقام عصمت را برای عمر قائل شده است[انساب الاشراف ج 1ص 41] حالا شما بفرمایید آیا ابن عربی که شیعه نبوده و دنبال کردن علوم و کتب او توسط امام خمینی ره نه تنها توصیه نشده است بلکه حتی اشخاصی را از این کار برحذر داشته است میتواند الگوی خوبی برای رسیدن به معارف الهی باشد؟ یا اینکه باید به راه اهل بیت علیهم السلام بازگشت و با اهل بیت ع به سعادت رسید.

بزرگان صوفیه بنده شیطان هستند. امام صادق فرمود هر کس نامی از صوفیه بشنود و آنها را انکار نکند از زیانکاران است. دراویش فقط خودشون رو قبول دارند و هیچ مسلکی را قبول ندارند. حسن بصری و ... که از اسلاف صوفیه هستند مورد تایید اهل بیت نیستند.

دکتر دینانی برنامه معرفت

شما خلط حق و باطل انجام میدین اگر از خدا میترسید که تو توبه کنید اگرم نه که خوب اون دیگه به ما مربوط نیست آقای مردانی سخنرانی رو شو من گوش دادم اینطور نبود که به ساحت مقدس امیرالمومنین جسارت کرده باشند این سخنرانی پیرامون فعالیت و کارو کوشش و رزق حلال بود یه تیکشم این بود که گفتند حضرت برای یهودیا باغبانی و کارگری میکرد اما زیر بار دیگران و منت کسی نمیرفت منظوره این مردانیه بیچاره هم همین بود که بار خودتونو رو دوش کسی نندارین و مولا علی الگوتون اینطور زندگی میکرد

نوکری برای یهود و کلفتی برای نصاری، عبارتی است که در شأن اهل بیت باشد؟ آقای مردانی اگر مرد خداست درباره اولیای الهی درست و مؤدبانه صحبت کند. منظور مردانی هر چه بود، بود، باید درست و مؤدبانه حرف بزند. وگرنه حرفش جسارت و بی‌ادبی است. هرچند در ام صوفیه، کمال آن است که انسان به نور سیاه برسد (در همین سایت اسنادش ارائه شد) و این همان ابلیس است. مرام صوفیه، از ابلیس است و آن زیبایی هایی که می‌بینید همان تسویلات شیطان است. در قرآن آمده که شیطان، زشتی‌ها را برای پیروانش زیبا جلوه می‌دهد.

برادر اسم اسمه کلفت یا کنیز یا خدمتکار چه فرقی میکنه فوش نداده که بعدشم حضرت علی هم ادم بوده باشرافت کار میکرده مفت خوری نمیکرده تو حوضه بشینه درس بخونه پول بگیره کار میکرده حالا هر چی میخوای بنویس شما مگه خدایی مگه کسی به حضرت علی توهین کنه پای شما نوشته میشه مسلمون یکم از افکار بچگانه دوری کن فکر جای این حرفا خودتو درست کن تو نگو تو بد نباش تو خوب باش یا حق

پاسخ به اسحاق: انسان گونه‌ای از حیوان است. اگر کسی به شما بگوید حیوان ناراحت نمی‌شوید! می‌شوی! بفرما و بتمرگ هم یک نتیجه دارند اگر کسی به شما بگوید بتمرگ ناراحت نمی‌شوی؟ می‌شوی. اولا این ادعا که حضرت فاطمه در خانه یهودیان کار میکرده "دروغ" است و تو میخواهی به هر قیمت دروغی که سران مفت خور و حرام خوار تصوف گفتند را توجیه کنی. مسلمان این کار را نکن. ثانیاً به فرض محال که حضرت فاطمه (س) چنان کرده باشد خیلی فرق میکند بین عنوان محترمانه کارگر و عنوان توهین آمیز کلفت. این چیزها را نمی‌فهمی؟ می‌فهمی ولی آن قدر غرق در حماقت و تعصب شدی که میخواهی پلیدی سران مفت خور تصوف را نبینی. ای کاس کودک بودی و راحت می‌شد حقیقت را به تو فهماند. اما درختی هستی که کج رشد کردی. به حال خودت گریه کن

گفتگو ایین درویشی نبود وگرنه با تو ماجراها داشتیم

اقا اینها میگن نوکری که لفظ بدی نیست ولی اگه درباره پدر و مادر خودشون بگی نوکری میکرده میکشنت! اینها یا عقل ندارن یا دارن و استفاده نمیکنن. حضرت علی علیه السلام رو با قطب های احمق و جاهل و بیسواد خودشون مقایسه میکنن. اخه ادم جاهل برو نهج البلاغه و حدیثهای مولا رو بخون بعد بیا بگو در طی این 1400 سال کدوم بشری تونسته لنگه این حرفا رو بزنه؟ اگه سراغ داری یه کتاب مثل نهج البلاغه معرفی کن ما هم بریم بخونیم روشن شیم . امان از جاهللللللل ها

سلام یک کانال بسیار کامل و جامع در نقد تصوف : خرقهٔ تَزویر ( ۳ ) نقد عرفان‌های کاذب، غُلات، عُرَفا و واعظانِ غالی و صوفی مشربِ معاصر. https://t.me/tazvir3

سلام.اینجانب با اعتیاد شدید تزریق همراه بودم و با کمک این سلسله پنج سال هست که حتی یک قرص مصرف نکردم و قبل از ورود به این سلسله هیچ اعتقادی به دین نداشتم و امروز پنج دقیقه هم بدون وضو نبوده ام و هیچ مشکلی هم با نظام ندارم و چیزی هم بهم تحمیل نشده

خواب دیدم مرحوم آقای مردانی ازان دنیا برای این دنیا پیام آوردند وای بر کسی که درویشی راتکذیب کند عاقبت بدی در انتظارش است این دستور ایشان برای همه است

خوب یعنی اگر کسی در خواب ببیند که درویشان همه در جهنم هستند شما باور میکنید؟ دین و مذهب را از حجت خداوند باید گرفت. نه با خواب و خیال. سران دراویش گنابادیه، حتی بلد نیستند درست قرآن بخونن. چجوری خودشون رو جانشین پیغمبر و امام میدونن؟

دیوان شعر امام خمینی دلجویی‌ پیر دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد محتسب را بنوازید که زنجیرم کرد معتکف گشتم از این پس به در پیر مغان که به یک جرعه می‌ از هر دو جهان سیرم کرد آب کوثر نخورم، منّت رضوان نبرم پرتو روی‌ تو ای‌ دوست! جهانگیرم کرد دل درویش به دست آر که از سرّ الست پرده برداشته، آگاه ز تقدیرم کرد پیر میخانه بنازم! که به سر پنجه‌ی‌ خویش فانیم کرده، عدم کرده و، تسخیرم کرد خادم درگه پیرم که ز دلجویی‌ خود غافل از خویش نمود و زبر و زیرم کرد.

سلام اگر به شعر گفتن است که تا دلت بخواد شعر از حضرت امام ره در رد درویشی و صوفیگری سروده شده. صوفی از وصل دوست بی خبر است صوفی بی صفا نمی خواهم و نیز: با صوفی و با عارف و درویش بجنگیم پرخاشگر فلسفه و علم کلامیم و یا : «از صوفی‌ صفا ندیدم هرگز زین طایفه من وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش انا الحق گویند با خودبینی فنا ندیدم هرگز» و یا : در جایی از دیوانش، امام با مخالفت شدید از صوفی ریاکار که اهل آداب و بدعت است بیزاری و دوری می جوید و اینگونه منش ها را مانع راه خود میداند: خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو / از سر راه من ای رند تبهکار برو تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه / از بر روی من صوفی غدار برو ای غلندر منش ای باده به کف خرقه بدوش/ خرقه شرک تهی کرده و بگذار و برو حضرت امام که خودش یک شخصیت عارف و حکیم است در کتاب چهل حدیث باب کبر حدیث چهارم بعد از بحثی که در مورد حکیم و عارف دارند می فرمایند که: آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلائق می داند(معمولاً اقطاب دراویش خودشان را مرشد و هادی خلائق می دانند) و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، اصطلاحات این دو دسته عارف و حکیم را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده (کاری که اقطاب می کنند کارشان الهی نیست. اولیاء خدا و اهل بیت علیهم السلام کارشان این بود که واسطه فیض بودند واسطه دست گیری بودند واسطه این بودند که دست مردم را بگیرند و به سمت خدا ببرند. منتهی این یک نکته خیلی کلیدی است که امام می فرمایند : دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود می کنند، یعنی خود پرستی میکنند و برای خود دکان باز کرده اند). و آن بیچاره صاف (درویش تازه جذب فرقه شده ) و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده؛ برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده با لفظ «مجذوبعلی شاه» یا « محبوبعلی شاه» حال جذبه و حب دست می دهد.( حافظ چه خوب سروده که : آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُّر برابر می کنند) یک سری افراد هستند، اینها قطبی را که به قول شاعر در حکم خر مهره است را برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده به جای دُّر -امام معصوم- قالب می کنند. یا در آن جایی که حضرت امام اشاره به لقب طریقتی اقطاب صوفیه می نمایند «مجذوبعلی شاه» یا « محبوبعلی شاه» خیلی نکته کلیدی است، این نشان می دهد که حضرت امام (ره) اطلاع کافی در مورد دراویش داشته اند و اتفاقا فرقه تصوف نعمت اللهی را خطاب خویش قرار داده است. چرا که تنها فرقه ای که لقب طریقتی به این شکل برای خودش قائل است و بر روی اقطاب خود می گذارند ، صوفی نعمت اللهی است که علیشاه پسوند لقب طریقتی آنها است. بنابراین حضرت امام از انحرافات و بدعتهای این فرقه آگاه است و ضمن مخاطب قرار دادن آنها دارند آنان را رد می نمایند . امام در ادامه به اقطاب صوفیه اشاره می کنند و می گوید: «ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم. این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله گاهی خودش هم بازی خورده و خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه، و اضافات و اعتباراتی که به آن می افزاید پیوند شده یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده! و خود را با این همه عیب، مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است». پس مخاطب این سخنان امام که «خود را با این همه عیب مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته» امثال اقطاب صوفیه ای همچون ملاسلطان گنابادی مؤسس فرقه نعمت اللهی گنابادی است.

ااشعاری از مولانا شیخ بهایی ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟ ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمی‌خواهیم حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن آستین این ژنده، می‌کند گریبانی زاهدی به میخانه، سرخ روز می‌دیدم گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی زلف و کاکل او را چون به یاد می‌آرم می‌نهم پریشانی بر سر پریشانی خانه ی دل ما را از کرم، عمارت کن! پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید بر دل "بهائی" نه هر بلا که بتوانی

سلام اگر به شعر باشه حافظ هم میگه: خیز تا خرقه صوفیه به خرابات بریم شطح و طامات به بازار خرافات بریم[دیوان حافظ، غزل 373] یا: حافظ در جای دیگر نسبت به صوفیه با لحنی گلایه آمیز سخن رانده و گفته است: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه‌باز کرد بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت واهنگ بازگشت به راه حجاز کرد ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد[دیوان حافظ، غزل 133] "آستین کوتاه" یعنی همان خرقه درویشان که معمولا آستین کوتاه بوده است و "دست دراز" نیز کنایه از آن است که صوفیان به حق خود قانع نبوده و از حریم خود تجاوز می‌کنند. او در جای دیگر در نقد صوفیه می‌گوید: نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.[ دیوان حافظ، غزل 159] و در جای دیگر عمل صوفیان را عمل دجال، و روش آنان را همان روش افراد ملحد دانسته است: کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید[دیوان حافظ، غزل 242]

سلام رفت‌وآمد شیخ بهایی در جلسات صوفیه نه از سر اعتقاد و پذیرش این مسلک، بلکه به خاطر مصلحت و احساس وظیفه در به هدایت کشاندن صوفیان زمان خود بوده. همان‌گونه خود شیخ بهایی این کار را "وانمود کردن" دانسته و می‌گوید: «با مردم به‌مقتضای عقل و درک آنان رفتار می‌کنم، تا آنکه مرا انکار نکنند و در مقابل من موضع نگیرند و این‌طور وانمود می‌کنم که روزگار مرا نیز با فریب خود از راه بیرون کرده و گول‌زده است. (مصلایی، نقدی بر مثنوی، نشر انصاریان، ص 283) اما واقعیت ماجرای شیخ بهایی اینه که مرحوم نهاوندی در کتاب جنتان مدهامتان می‌نویسه: بنده از شیخ عبدالمجید همدانی و ایشان از آیت‌الله تهرانی نجفی این‌چنین نقل می‌کند: روزی شیخ بهایی به یکی از شاگران خود که تعداد آن‌ها به چهارصد نفر می‌رسید گفت: امشب به منزل ما بیا، آن شخص می‌گوید: من امتثال امر کردم و رفتم، کم‌کم ارکان دولت صفویه آمدند و همه صوفی بودند. پس شیخ بهایی کسوت و خرقه درویشی پوشیده و سرحلقه اهل ذکر شد و آن‌ها مشغول ذکر شدند، به فاصله یک ساعت آن‌ها را جذبه گرفت و از دهان آن‌ها کف می‌ریخت و روی زمین افتادند. جز شیخ که در حال عادی باقی ماند، پس شیخ بهایی فرمود: تو را آوردم که ببینی من بیچاره در این زمان مبتلا شده‌ام که شاه و درباریان همه اهل تصوف هستند، ناچار شدم از این راه وارد شوم شاید کم‌کم آن‌ها را هدایت کنم. پس مرحوم آیت‌الله میرزا حسین تهرانی نجفی در میان جمع فرمودند: کسی ظن به شیخ نبرد، زیرا او مبتلا شده بود و از روی مصلحت انجام می‌داد. (نهاوندی، جنتان مدهامتان، جنت 1، ص 29)

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.