شیخیه
تناقضگویی در کلام و رفتار مشایخ شیخیه بسیار دیده میشود و این نشانهی غیر وحیانی بودن این مکتب است. گاه باشد که علمای شیخیه در یک عبارت، رکنیت و ناطقیت خود را نفی میکنند و بر کسی که آن را مدعی شود، لعن میفرستند و گاه باشد که با عبارت غیر صریح، یکی از مشایخ خود را رکن رابع و ناطق واحد معرفی میکنند.
کریمخان، مؤسس فرقهی شیخیهی کریمخانیه در شهر کرمان بود که توانست با ثروت هنگفت و موقعیت اجتماعی ویژهای که داشت، جانشینی رشتی را به خود اختصاص دهد. بعد از وی، دو فرزند و سه نوهی او جانشینی و مقام رکنیت را تصاحب کردند. میتوان گفت خاندان کریمخان که فرزندان فتحعلیشاه قاجار محسوب میشدند، جانشینی را در بین خود موروثی کرده بودند.
علیمحمد شیرازی در حالی نوشتهجات خود را ناسخ و برتر از قرآن میدانست، که آثارش سرشار از مطالب خلاف واقع است. همچنان که وی غرق شدن فرعون، عاد و ثمود را در یک خلیج و نجات حضرت نوح، ابراهیم و موسی (علیهم السلام) را از یک نهر معرفی نموده است. حال آنکه هلاکت سه قوم فرعون، عاد و ثمود و نجات سه پیامبر نامبرده، به اشکال مختلف بوده است.
علمای شیخیه بر خلاف دستور دین اسلام مبنی بر حفظ وحدت به عنوان بزرگترین عبادت، بر طبل جدایی کوبیده و خود را از شیعهی امامی جدا ساختند. ابوالقاسم ابراهیمی بعد از پاسخ منفیای که به مرحوم فلسفی دادند، حاضر به اتحاد نشده و نام شیخی را برای خود و پیروانشان با افتخار برگزیدند و با ایجاد بدعتهای اعتقادی، انشعابی تازه به وجود آوردند.
بعد از احسایی تا امروز، 8 نفر ریاست فرقهی شیخیه را بر عهده گرفتند. اولین آنها رشتی بود که بلامنازع در کربلا به ریاست رسید. بعد از ایشان، کریمخان و فرزندانش در کرمان بعد از نزاع و درگیری، ریاست این فرقه را بر عهده گرفتند. محمدخان، زین العابدین خان، ابوالقاسم خان، عبدالرضاخان، موسوی و زین العابدین خان به ترتیب به ریاست رسیدند.
علمای شیخیه برای حلِ مشکلِ کیفیت غیبت امام زمان (عج) نظریهی جدیدی ابداع کردند. ایشان جسم را به سه قسم «دنیوی، هُوَرقلیایی و اُخروی» تقسیم کرده و برای هر یک، ویژگیهایی قائل شدند و جسم هورقلیایی را در قدرت و ضعف، ما بین جسم دنیوی و اُخروی دانستهاند و سپس مدعی شدهاند که امام زمان (عج) دارای جسم هورقلیایی است.
قدما، جهان هستی را به هفت اقلیم و هفت قسمت، تقسیم کرده بودند و آنها را کشورهای زمینی محسوب میکردند. با توجه به ویژگیهای برخی از عوالم همچون هورقلیا، که در این اقالیم سبعه قرار نمیگرفت، بعدها برخی از فلاسفه سخن از اقلیم هشتمی به میان آوردند. مشایخ شیخیه، بدون هیچ دلیل و مدرکی آن اقلیم را محل زندگی امام زمان (ع) در عصر غیبت دانستند.
شیخ احمد احسایی پیشوای مسلک شیخیه در شرح خود بر زیارت جامعه کبیره، معصومین (علیهم السلام) را علّت فاعلی خلق دانسته و مدعی شده که خداوند امور خلقت را به ایشان واگذار کرده است. اما باید دانست که این ادعای شیخ احسایی به هیچوجه با آیات قرآن کریم سازگاری نداشته و شیخ احسایی با چنین ادعایی، خود را در ردیف غُلات قرار داده است.
کریمخان کرمانی و دیگر مشایخ شیخیهی کرمان، برای اینکه به بدعت رکن رابع و ناطق واحد رنگ و بوی دینی و مذهبی بدهند و مردم را به اطاعت بیچون و چرای از ایشان دعوت کنند، اطاعت از رکن رابع و ناطق واحد را لازم و واجب معرفی کرده و مخالفت با ایشان را شرک و ردّ بر خدا و رسول خدا (صلوات الله علیه) دانستهاند.
بدعت ناطق واحد، برای اولین بار توسط سومین جانشین احسایی، یعنی محمدخان کرمانی، در محافل شیخی مطرح شد. وی تمام تلاش خود را برای نشر و تبلیغ این آموزه به کار بست. بعد از وی، دیگر مشایخ شیخیهی کرمان، علی الخصوص ابوالقاسم خان ابراهیمی که پنجمین جانشین احسایی بود، در آثار و سخنان خود به این موضوع توجه ویژه داشتند.
علمای شیخیه قائل شدند امام زمان (عج) و خانوادهی ایشان، در عصر غیبت در عالم لطیف و فرامادی هُوَرقلیا در اقلیم هشتم زندگی میکنند. از آنجا که طبق این اعتقاد، حضرت در این عالم حضور فیزیکی ندارد، لذا برای ادارهی عالم هستی نیازمند یک واسطه است که از طریق ایشان با مردم در ارتباط باشد و این واسطه، همان رکن رابع و ناطق واحد است.
مشایخ شیخیهی کرمان بعد از ایجاد بدعت ناطق واحد، برای اینکه بتوانند قشر مذهبی جامعه را به اطاعت محض از ناطق واحد دعوت کنند و اینگونه به حکومت دینی بر مردم دست یابند، به این بدعت رنگ و لعاب دینی داده و معتقد شدند هدف جمیع انبیاء الهی از همهی زحمات که در طول تاریخ کشیدهاند، وجود امثال ناطق واحد در میان مؤمنین بوده است.
تناقضگویی مشایخ شیخیهی کرمان در بدعتهای اعتقادی که اختراع میکردند، در آثارشان به خوبی نمایان است. ایشان از یک طرف، وحدت را در ناطق شرط میدانند و بیان میکنند که ناطق باید در هر عصر، واحد باشد و دیگر علمای معاصر، عنوان صامت دارند و از طرف دیگر، کریمخان کرمانی، مؤسس شیخیهی کرمانیه، قائل به تعدد در ناطق شده است.
ناطق واحد به عنوان یکی از بدعتهای اعتقادی علمای شیخیهی کرمان، برای اولین بار توسط محمدخان کرمانی، فرزند و جانشین کریمخان کرمانی، در محافل شیخی مطرح گردید و بعدها زمینهی ظهور علی محمد باب و حسینعلی بهاء را فراهم آورد. ناطق واحد در اعتقاد شیخیه، همان شیعهی کامل و واسطهی بین مردم و امام زمان (عج) است.