شرک

سید مصطفی آزمایش، ترویج مسجد جمکران را از جانب جمهوری اسلامی ایران، بت تراشی و مصداق شرک میداند، این در حالیست که ایشان همچون وهابیها بدون هیچ گونه دلیلی معتبری از متون دینی، شیعیان را متهم به شرک میکند ولی ترویج این مکانها هیچ گونه منافاتی با متون دینی ندارد.

احمد الحسن (مدعی یمانی) ادعا کرده که خدای در خلق، پیامبر (صلی الله علیه وآله) است در حالی که هیچ کسی خدای در خلق نیست بلکه همان خداوند متعال است و تطبیق رحمان و رحیم به امیرالمومنین و حضرت زهرا (علیهماالسلام) اشتباهی دیگر از اوست.

اینکه وهابیون میگویند اگر شنیدن مردگان را بپذیریم، توان فهم حاجات میلیونها زائر را نمیپذیریم، همان نگاه مشرکانه وهابیت است که حاجات را به دو قسم تقسیم میکنند؛ یکی حاجاتی که توان برآوردنش برای فرد وجود دارد و دیگری توان برآوردنش را ندارد؛ شیعه چنین تقسیمی را قبول ندارد، بلکه همه چیز چه کوچک و چه بزرگ را به اذن خدا میداند.

توسل به زنده طبق آیات قرآن قطعاً مشروع است؛ حال که در زمان حیات، توسل جایز است و شرک نیست، پس از مرگ نیز اگر او بتواند کلام زائر را بشنود و توان دعا و استغفار داشته باشد، شرک نیست، همچنین اگر معتقد شویم مردگان نمیشنوند و یا نمیتوانند پس از مرگ چیزی از خداوند درخواست کنند هم توسل به آنان شرک نیست بلکه تنها ایراد به آن، بیفایده بودن آن است.

اتهام شرک به مذاهب اسلامی، یکی از راهکارهای وهابیون برای تکفیر و کشتار مسلمانان است. آنان در حالی مسلمانان را به قتل می رسانند که در منابع روایی معتبرشان به استغاثه و توسل اشاره شده است. مفتی های وهابی معتقدند که شیعیان و یا هر مسلمان دیگری که به اموات استغاثه کند، کافر شده است. در حالی که شیعیان برای هیچ بنده ای مقام ربوبیت متصور نیستند و قائل به کلمه توحید هستند.

وهابیون با تبعیت از مفتیان مدعی اند که شیعیان به دلیل ایمان به برخی از خرافات و یا عقاید باطل، از اسلام روی گردان شده اند؛ یکی از اتهامات، حرمت استغاثه است در حالی که سلف، از جمله ابن عمر این کار را کرده اند.

متأسفانه مفتیان وهابی با اتهامات دروغین به امت اسلام، آنان را به شرک و کفر منسوب می کنند. وهابیون با مشرک خواندن شیعیان به دروغ اعلام می کنند که پیروان اهل بیت (ع) از خداوند متعال روی گردان شده اند و بندگان و مخلوقات خدا را در کنار پروردگار، مورد عبادت قرار می دهند؛ در حالی که شیعیان معتقد به هیچ خدایی غیر از الله متعال نیستند و تنها او را می پرستند.

استغاثه به مسئله اختلافی میان وهابیت و مذاهب اسلامی تبدیل شده است. وهابیت با هدف قرار دادن اعتقادات اصیل و ریشهای مسلمانان و بدعت و شرک خواندن آن اعتقادات، ریشههای اسلام ناب را تحت تاثیر آراء خود قرار دادند. از جمله افراد تحت تأثیر این تفکر "شریعت سنگلجی" است که یکی از سردمداران فرقه قرآنیون است.

طبق آیات و روایات، پیامبر گرامی اسلام چه در زمان حیات و چه در زمان ممات، عالم به غیب است و این علم غیب به صورت غیر استقلالی است؛ در حالیکه وهابیت تکفیری همچون البانی، قائل هستند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به این دنیا هیچ علمی ندارد و عالم به غیب نیست؛ لذا گفتن «الله ورسوله اعلم» جایز نیست.

طلب مستقیم حاجت از خاندان نبوت (علیهمالسلام) شرک نیست و آنچه که مدعی یمانی تصور کرده اشتباه است زیرا که حضرت سلیمان (علیهالسلام) که از انبیاء و معصومین است حاجت خود را از دیگران طلب میکرد و حق متعال هیچ شرکی را متوجه ایشان نکردند.

اهل سنت شافعی، مساله تبرک را پذیرفته و بدان پایبند هستند، که این امر در منابع ایشان به وضوح دیده میشود، اما وهابیها در صدد هستند چنین القاء کنند که اهل سنت، از جمله شافعیها هم مثل ایشان، منکر تبرک بوده و آن را جایز نمیدانند که با تتبع در آثار ایشان، کذب گفتار وهابیت آشکار میشود.

ادله فراوانی بر جواز طلب شفاعت از اموات دلالت میکند، از جمله، روایت مالک الدار که در مصادر محدثین اهل سنت نقل شده و بسیاری از حدیث شناسان معروف سنی مذهب، بر صحت آن اذعان کردهاند؛ از همینرو روایت مذکور، دلیلی مناسب در جهت احتجاج با وهابیت محسوب میشود.

عبادت غیرالله شرک و عامل خروج از دایره اسلام است، اما در اینکه مصداق عبادت چیست، بین وهابیت و مسلمانان اختلاف است؛ وهابیها صِرف تعظیم و خشوع را عبادت میدانند، از اینرو خم شدن در مقابل غیر را که در ورزش کاراته مرسوم است را عبادت غیرالله و شرک میپندارند، در حالیکه اینگونه نیست و هر خضوع و خشوع و خم شدنی عبادت نیست.

حضرت ابراهیم (علیهالسلام) برخلاف زعم احمد الحسن، نسبت ربوبیت که به ستاره، ماه وآفتاب دادند از باب احتجاج بر مشرکین بوده و از باب اعتقاد نبوده و در عالم دنیا صورت گرفته و آنچه که در عالم آخرت اتفاق افتاده دقیقا برخلاف آنچه که احمد الحسن نقل کرده است.