قبول احکام دینی در گرو عقول انسانی

  • 1392/09/24 - 19:54
یکی از تعالیم جدید میرزا بهاء، تطبیق دین و عقل و علم است. میرزا بهاء با این تعلیم جدید خود می خواهد افراد جوان و تازه نفس و بی اطلاع را به مسلک خود دعوت کرده و ادعاء کند که مسلک او طبق عقل و دلیل و علم است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در آیین بهائیت چند شعار معروف به تعاليم دوازده گانه وجود دارد. بهائیان به داشتن همچنین تعاليمي فخر ورزیده و بر این عقیده هستند که با رعایت آنها دیگر نیاز های اصلی مردم جهان رفع شده و این تعاليم است که مطابق با نیاز روز مردم است.

با نگاه كوتاهي به اين تعاليم، ممکن است بگوئیم که اگر این شعارها اجرا شود، بسیاری از مشکلات جهانی حل خواهد شد، اما اگر به عمق آن بنگریم متوجه می شویم که بعضی از این شعارها قابليت اجرايي شدن را ندارد، از اين رو خود رهبران بهائی نيز خلاف آنرا اجرا کرده اند و برخي ديگر نيز بسیار مفصل تر در اسلام بيان شده است و در واقع بهائيت چيز جديدي به ارمغان نياورده است، براي نمونه: یکی از تعالیم جدید میرزا بهاء، تطبیق دین و عقل و علم است.

حسين علي نوري با این تعلیم خود می خواهد افراد جوان و تازه نفس و بی اطلاع را به مسلک خود دعوت کرده و ادعاء کند که مسلک او طبق عقل و دلیل و علم است.

عبدالبهاء گوید: «از جمله تعالیم جدیده، تطبیق علم و عقل و دین است.» [1]

و باز گوید: «از جمله باید دین و عقل مطابق باشند، عقل سلیم باید تصدیق نماید.» [2]

این مطلب در نظر اشخاص سطحی نگر و بی اطلاع بسیار جالب است، ولی:

1- باید توجه پیدا کرد که چون افراد بشر محدود و ضعیف هستند ناچار عقول و افکار و ادراکات آنان نیز محدود خواهد بود، و در این صورت چگونه می شود عقول محدود مردم را مناط صدق و کذب مصالح و مفاسد واقعی و احکام و حقایق الهی قرار داد.

2- افراد بشر از لحاظ خلقت و تکوین مختلف و متفاوت هستند، و در نتیجه عقول و ادراکات آنان نیز به طوری که مشهود است متفاوت خواهد بود، و در این صورت چگونه می توان احکام و قوانین آسمانی را با عقول مختلف و افهام متفاوت افراد تطبیق داد.

3- آیا جناب میرزا نوشته ها و حرف های خود را با عقول افراد عاقل و دانشمند تطبیق می دهد؟ آیا طهارت همه اشیاء و رفع نجاست از نجاسات را با عقل و دانش وفق می دهد؟ آیا بر خلاف قواعد ادبی و بر خلاف قوانین مسلم و ثابت زبان، حرف زدن و نوشتن با علم موافقت می کند؟ آیا لزوم تجدید اثاثیه خانه در هر نوزده سال (كه از احكام بهائيت است) با فکر و عقل سالم تطبیق داده می شود؟ آیا تجویز رباء و رباء خواری بعد از سیزده قرن ممنوع بودن (تا زمان بهاء الله و عبدالبهاء) مطابق علوم و حقوق است؟ آیا الوهیت و ربوبیت جناب بهاء با عقل و فلسفه مطابق است؟

4- آیا جناب میرزا متوجه نیست که علوم و اکتشافات بشر در ترقی و تزاید است؟ در این صورت، آیا احکام و قوانین جناب میرزا مطابق وضع فعلی و علوم حاضر است یا موافق اکتشافات و علوم چند قرن دیگر؟ [3] 

پر واضح است که انسان ها بخاطر سطح عقلی، فرهنگی، اجتماعی و دینی در خیلی از موارد با هم اختلاف دارند، پس اگر عده ای در یک مسئله به نتیجه ای برسند، نمی توان گفت: این نتیجه درست و حقیقت مسئله هم همین است، زیرا همانطور که در جهان امروز می بینیم نسبت به یک مسئله ی واحد چند نظریه و اعتقاد وجود دارد و اگر همه عقل کل بودند باید به یک نتیجه واحد می رسیدند و حقیقت را پیدا می کردند، اصلا اگر همه ی عقل ها سالم بود باید همه مردم جهان یک دین را به عنوان دین کامل و کافی انتخاب و ادیان دیگر را باطل اعلام می کردند، اما می بینیم در جهان امروز چند دین و هزار فرقه و نحله وجود دارد که هر کدام خود را به حق و غیر خود را باطل می دانند و این خود نشانگر اشتباهات عقل است.

پس باید در بسیاری از مسائل مهم، مانند مسائل دینی و فروعاتش گوش به فرمان عقل کل یعنی خداوند سبحان باشیم که او همه چیز را بهتر از ما انسان ها می داند. در واقع این کار خود تبعیت از عقل است، زیرا ما می دانیم که خداوند متعال عالم به همه چیز است و حکیم است و بیهوده امر به کاری نمی کند و همچنین خداوند صلاح و خوشبختی انسان ها را می خواهد و فقر و ثروت انسان ها به او سود و زیانی نمی رساند. در اینجا عقل می گوید: چون ممکن است که انسان به اشتباه بیافتند پس تا جایی که ممکن است باید به اوامر الهی عمل کرد که در این صورت ضرری نخواهیم دید، نه اینکه بگوییم هر چه عقلمان آنرا فهمید و قبول کرد به آن عمل کرده و در غیر این صورت آنرا قبول نکنیم.

پس معلوم می شود که تطابق دین با عقل شعاریست که ظاهرش زیبا و از پایه و اساس دارای مشکل است. البته متذکر شویم که نخواسته و نمی خواهیم که بگوییم در دین جایگاهی برای عقل نیست، زیرا روایات بسیاری در مورد تعقل وجود دارد که این روایات انسان را دعوت و تشویق به فکر کردن به بعضی مسائل می کند. اما باید عقل را در مسائلی مانند اصول دین که جایگاهش هم همانجاست به کار انداخت زیرا تا چیزی را نپذیریم نمی توانیم به آن اعتقاد پیدا کنیم و باید این را بدانیم که اگر با فکر کردن فهمیدیم که مخالف امر الهی نباید عمل کنیم، متوجه خواهیم شد که عقل در عمل به فروعات جایگاه چندانی نداشته و نباید بگوییم که: ما از این امر الهی سرپیچی کرده زیرا عقلمان دلیل فایده این عمل را نفهمیده است.

 

پی نوشت:

1-مکاتیب، جلد 3 صفحه 276

2- مکاتیب، جلد 3 صفحه 332

3- محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج 3، ص 196 - 197

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.