پاسخ به توجیهات برقعی

  • 1401/12/16 - 08:06
سید ابوالفضل برقعی یکی از بزرگان جریان قرآنیون برای توجیه حمله خلیفه دوم به ایران و جهاد خواندن آن، سخن امیرمؤمنان علی (ع) را شاهدی بر مدعای خویش می‌داند؛ در پاسخ باید گفت که هر استنادی از متن خطبه به مطلبی خارج از آن، نیازمند قرینه است که به آن مستند شود که نه برقعی و نه دیگرانی که در شرح خود به آیه‌ای اشاره کرده‌اند، قرینه‌ای بر کلام خود اقامه نکرده و کلام خود را متقن نساخته‌اند.
نهج البلاغه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی یکی از بزرگان جریان قرآنیون، برای توجیه حمله خلیفه دوم به ایران و جهاد خواندن آن، سخنان حضرت امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) را شاهدی بر مدعای خویش می‌داند؛ وی با استناد به کلام حضرت علی (علیه‌السلام) در خطبه 146 نهج البلاغه می گوید: «حضرت علی (علیه‌السلام) نیز سپاه خلیفه دوم در حمله به ایران که بسیاری از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) در آن حضور داشتند را از مصادیق آیه 55 سوره نور (استخلاف)[1] دانسته است.»[2]

در پاسخ باید گفت که هر استنادی از متن خطبه به مطلبی خارج از آن، نیازمند قرینه‌ای است که به آن مستند شود و نه برقعی و نه دیگرانی که در شرح خود به این آیه اشاره کرده‌اند، قرینه‌ای بر کلام خود، اقامه نکرده و بیان خویش را مستدل نساخته‌اند. هم‌چنین باید گفت که حضرت علی (علیه‌السلام) سپاه خلیفه دوم را مصداق آیه معرفی نمی‌کند، بلکه دین اسلام را به عنوان مصداق و دریافت کننده وعده‌های الهی و غالب شونده بر تمامی ادیان معرفی می‌کند.

در ادامه برای بطلان دیدگاه برقعی، به بررسی این خطبه در نهج البلاغه و شروح بیان شده می‌پردازیم:
با مراجعه به شروح مختلف نهج البلاغه ذیل خطبه مذکور، دیده می‌شود که صاحبان شروح، یا شرحی ذیل این خطبه نداده‌اند[3] یا ضمن شرح آن، اشاره‌ای به ارتباط این فراز با آیه استخلاف که مورد ادعای برقعی است، نکرده‌اند[4] و یا در متن شرح خویش، فهم خود از خطبه را مبنی بر پیروزی و محقق شدن وعده‌های خداوند (بدون ذکر یک مصداق خاص)، به آیه استخلاف پیوند زده‌اند.[5]

علاوه بر آن، احمد صبحی منصور که خود نیز یکی از سر سپردگان خلیفه دوم است، ادعایی برخلاف مدعای برقعی دارد؛ در این رابطه، احمد صبحى منصور بر فتوحات خلفا، سه اشکال عمده وارد می‌کند:
1- بر خلاف جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) که همه دفاعی بودند، این جنگ تهاجمی بود.
2- حرمت ماه‌های حرام را شکستند، با آن‌که این حرمت، در دوره جاهلیت رعایت می‌شد و اسلام نیز بر این سنت حسنه، صحه گذاشته بود.
3- آثار تمدنی را به ویژه در ایران و مصر از میان بردند، مانند سوزاندن کتابخانه‌ها و نابود کردن آثار باستانی مکان مورد تهاجم.
وی پس از این بحث، می‌پرسد که چگونه ادعای انتقال اسلام به کشورهایی مثل ایران و مصر را داشتند؟[6]

پی‌نوشت:
[1]. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ... [نور/55] خدا به کسانی از شما بندگان که (به خدا و حجّت عصر علیه‌السلام) ایمان آرند و نیکوکار گردند، وعده فرمود که (در ظهور امام زمان) در زمین خلافتشان دهد، چنان‌که امم صالح پیامبران سلف را جانشین پیشینیان آن‌ها کرد و دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است، بر همه ادیان) تمکین و تسلط عطا کند.»
[2]. برقعی، ابوالفضل، بررسی علمی در احادیث مهدی، ص181.
[3]. قطب راوندی، سعید بن هبة الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج2، ص67.
فیض الإسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج2، ص417.
[4]. ابن ابی الحدید، عبدالحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج9، ص95.
[5]. خویی، میرزا حبیب، ج9، ص52.
بحرانی، میثم بن علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، ج3، ص196.
[6]. صبحی منصور، احمد، المسكوت عنه من تاريخ الخلفاء الراشدين، در ضمن باب اول - فصل اول، باب دوم.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.