جبر یا اختیار در قانون جذب

  • 1401/08/19 - 13:42
در کتاب راز می خوانیم: شما آنچه را در آگاهی تان به آن فکر می کنید، به خود جذب می نمایید. مهم نیست که این افکار در خودآگاه شما باشد یا ناخودآگاهتان. چه در گذشته از اندیشه های خود آگاهی داشته اید و چه نداشته اید. این جبر در زندگی است.

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قانون جذب یک آموزه از شبه معنویت تفکر نو می باشد، اشکالات زیادی بر این آموزه وارد است، از جمله، تناقضات قانون جذب با عقل و دین و عرف. نکته ای که می خواهیم بیان کنیم وجود تناقض در کتاب راز خانم راندا برن می باشد، کتاب راز یکی از منابع اصلی مروجان قانون جذب می باشد.

در کتاب راز می خوانیم:
«شما آنچه را در آگاهی تان به آن فکر می کنید، به خود جذب می نمایید. مهم نیست که این افکار در خودآگاه شما باشد یا ناخودآگاهتان. چه در گذشته از اندیشه های خود آگاهی داشته اید و چه نداشته اید، حالا دارید به این آگاهی می رسید. همین حالا، با کسب اطلاعات درباره راز دارید از خواب عمیق بیدار می شوید و به آگاهی می رسید. آگاه از دانش، آگاه از قانون، آگاه از قدرتی که در اندیشه خود دارید.»(1)

«آنچه در حال حاضر در زندگی تان شما را احاطه کرده، از جمله چیزهایی که با شکایت درباره شان حرف می زنید، از سوی خود شما جذب شده اند. می دانم این مطلبی نیست که از شنیدنش خوشحال شوید. مثلاً ممکن است بگویید: «من آن تصادف اتومبیل را جذب نکردم. من نخواستم که بدهکار شوم.» متأسفانه باید در جوابتان بگویم چرا، شما این کار را کردید. این یکی از دشوارترین مفاهیمی است که باید درک کنید. اما وقتی آن را پذیرفتید، شما را متحول می کند.»(2)

بر اساس روش روان تحلیلی مکتب روانشناسی فروید، شخصیت هر انسانی از تعامل چهار عامل تشکیل شده است : 1.من(خودآگاه) 2.فرامن(نیمه آگاه) 3. نهاد (ناخودآگاه). 4.محیط خارجی. و تقریباً در کودکی و نوجوانی شخصیت هر فرد شکل می گیرد و به سختی قابل تغییر است. نهاد قسمت ناخودآگاه و ناهوشیار ذهن می باشد که خاطرات ناراحت کننده و امیال دست نیافتنی و...به این قسمت می رود و فراموش می شود تا جلوی توجه انسان نباشد تا اذیت شود. اما همین نهاد بخشی از شخصیت را شکل می دهد. حال تصور کنید کودکی که در یک خانواده پر تنش و نابهنجار رشد کرده باشد همچنین در محیط نابسامان بزرگ شده و هنجارهای نامطلوب در نهاد او جای گرفته باشد، طبیعتاً گاهی افکار نامطلوبی بر او تداعی می شود که تا حدود زیادی اختیاری در شکل گیری این افکار و احساسات تابعه ندارد. حال بر اساس قانون جذب «هر فکری در شما شکل بگیرد آن تحقق خواهد گرفت» این نوعی جبر است. مثلاً شخصی که در دوران کودکی و رشد، دائم در ترس و وحشت بوده است شخصیت روان رنجور خواهد داشت و تبعاً افکار نامناسبی بر او مستولی خواهد شد این فرد بر اساس قانون جذب چون افکار خوبی ندارد قطعا چیزهای نامطلوب در زندگی جذب می کند. پس زندگی نامطلوبش غیر اختیاری است.

در ادامه کتاب راز می خوانیم: 
« باور کنید و بدانید که تجربه زندگی شما در دست های خود شماست... شما امکان انتخاب دارید. و هر آنچه برای فکر کردن انتخاب کنید، در زندگی تان صورت خارجی پیدا می کند. هیچ چیزی را تجربه نمی کنید مگر آنکه به آن فکر کرده باشید.»(3) در این فراز کتاب بیان می شود که انسان نوع افکار را انتخاب می کند و همان محقق می شود؛ این یعنی اختیار تام. اینجا سؤالی پیش می آید و آن نقش نهاد و صفات شخصیتی هر فرد می باشد. بیان شد که با وجود نهاد که امری غیر اختیاری است طبق آموزه قانون جذب، جبر پر رنگ می شود ولی در فراز بالا بیان می شود که این انسان است که قدرت انتخاب نوع افکار خود را دارد و این تناقض است.
 بنظر می رسد تبیین صحیح این است که:  انسان ها بر اساس شخصیت شکل گرفته و محیط های زندگی مختلف، خطورات ذهنی مختلفی بر آنان پدیدار می شود و در اینجا شخص باید تصمیم بگیرد و اقدام کند که  فکر موافق اخلاق، دین و عقل را در عالم خارج محقق کند. اما افکار نامطلوب را در عالم خارج انجام ندهد و با بی توجهی و عدم اعتنا به خطورات و افکار نامطلوب کم کم آن ها از ذهنش  محو می شوند.

پی‌نوشت:
(1).راندا برن، راز، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر پیکان، تهران، چاپ بیستم1400، ص 40 و 41.
(2). همان، ص47 و48.
(3). همان، ص 47 و 49.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.