دعوت به خدای درون!

  • 1397/06/19 - 21:10
در دیدگاه انسان شناختی تفکر نوین، برای ادراک آگاهی برتر، تبعیت از ندای درون، امری لازم است تا انسان را به فراسوی نیک و بد ببرد و به ابر انسان تبدیل کند. والش تبعیت ندای درون را جایگزین وحی قرار داده و با تأکید بر این‌که انسان نمی‌تواند به معرفت و شناخت خدایی برسد، تنها طریق درک خدا را در تجربه خدا بیان می‌کند.

در دیدگاه انسان شناختی تفکر نوین، برای ادراک آگاهی برتر، تبعیت از ندای درون، امری لازم است تا انسان را به فراسوی نیک و بد ببرد و به ابر انسان تبدیل کند.
والش تبعیت ندای درون را جایگزین وحی قرار داده و با تأکید بر این‌که انسان نمی‌تواند به معرفت و شناخت خدایی برسد، تنها طریق درک خدا را در تجربه خدا بیان می‌کند: «مراقبه عشق بازی با خداست. خدا را نمی‌توان درک کرد فقط می‌توان تجربه کرد.»[1]
در نهایت، آن‌چه که اتفاق می‌افتد، تجربه یک وجود متعالی نیست بلکه خود درون را مشاهده می‌کند. والش با نقل تجارب عرفانی باربارا مارکس هابرد در کتاب «ابداع زندگی» به صراحت به این امر اشاره می‌کند:
«نه با مسیح، نه با یک موجود برون زمینی، بلکه با نفس خود تکامل یافته‌ام. بعد این کلمات به من رسید: فقط خودت را به عنوان تجسم کامل یک بشر جهانی تصور کن که در یک زمین جهانی زندگی می‌کند و قادر به ارتعاش در یک هستی لامکان است. جسمت را تجسم کن، مأموریتت روی زمین را تجربه کن، تجربه مشترک تولد سیاره‌ای به عنوان یک انسان جهانی، در مرحله بعدی تکامل خودت با تجربه پرشور چیزی که به آن خدایان می‌گفتند. به من گفته بودند عاشق بشوم؛ فقط نمی‌دانستم که قرار است عاشق خودم شوم.»[2] پس نهایت چیزی که این جریان به آن اشاره دارد، همان اومانیسم دینی است.[3]

پی‌نوشت:

[1]. دوستی با خدا، والش،انتشارات حمیدا، 1387، ص 243.
[2]. ابداع زندگی میراث باربارا مارکس هابرد و آینده تو، تهران، 1391، ص 39.
[3]. نگاهی متفاوت به افکار دونالد والش، حسن زاده، صهبای یقین، ص 180.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام آیا این عقیده به «خودخداپنداری» منتهی نمی‌شود؟

بله جناب سامان همونطور که در متن اومده نهایت به حذف خدای بیرون و رسیدن به خدای درون و همون پلورالیسم دینی منجر میشود

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.