ندای درون
در معنویتهای نوپدید؛ مثل تفکر نو، ارزشها، هنجارها، باید و نبایدهای خود در زندگی را توسط «ندای درون» تشخیص میدهند و این ندای درون همان الهامات قلبی و درونی انسان است. حال با بررسی ویژگیهای ندای درون متوجه میشویم که مراد از ندای درونی، همان نفس اماره است.
معنای زندگی در قانون جذب، گوش سپاری به ندای درون و عمل به آن می باشد. چنانچه در کتاب راز خانم راندا برن می خوانیم: تخته سیاهی در آسمان وجود ندارد که پروردگار عالم قصد یا مأموریت شما در زندگی را روی آن نوشته باشد.
توصیف شیطان گرایان از شیطان بهعنوان نمادی از طبیعت و تمایلات بشری و دعوت به پیروی کردن از تمایلات و نداهای درونی کاملاً با توصیفی که شبه جنبشهای معنوی از خدا ارائه میدهند، مطابق است. یکی نام آن را شیطان گذاشته و دیگری آن را خدای درون یا الهه مینامد.
در تفکر نوین واقعیت خارجی مهم نیست بلکه آنچه مهم است احساس و عاطفه درونی شماست؛ اگر به چیزی رغبت دارید دنبالش بروید ولو در جامعه قبیح باشد و اگر از چیزی نفرت دارید از آن احتراز کنید ولو جامعه و عقلا و آتوریته(مرجعیت معتبر بیرونی) آن را نپسندند. ملاک خیر و شر، باید و نباید در درون شما است.
در تفکر نوین برای جذب حداکثری مخاطب، روش هایی به مخاطبان ارائه می شود که در آن ها به افراد وعده داده می شود، که با انجام این روش ها می توانند به تمامی خواسته ها و آرزوهایشان برسند. قانون جذب می گوید:«هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.» طبق اعتقادات قانون جذب، افکار و اندیشهها قدرتی دارند که می توانند اشیاء و پدیدههای جهان واقعی را ساخته و جذب کنند.
در دیدگاه انسان شناختی تفکر نوین، برای ادراک آگاهی برتر، تبعیت از ندای درون، امری لازم است تا انسان را به فراسوی نیک و بد ببرد و به ابر انسان تبدیل کند. والش تبعیت ندای درون را جایگزین وحی قرار داده و با تأکید بر اینکه انسان نمیتواند به معرفت و شناخت خدایی برسد، تنها طریق درک خدا را در تجربه خدا بیان میکند.
یکی از اصول کلی تمام جنبشهای نوظهور، توجه به ندای درون است. این درحالی است که تسلیم خداوند شدن و به فرمان و ارادهی او عمل کردن، آموزهای است که در ادیان اصیل مورد تأکید بوده است؛ اما در شبه جنبشهای معنوی، خواست خود و دنبال کردن امور دلخواه به عنوان رستگاری و سعادت معرفی میشود.