الواح وصایای عبدالبهاء و اختلافات موجود

  • 1396/01/30 - 07:52

در متن وصیت‌نامه‌ای که مادر شوقی افندی به پدر خود عباس افندی نسبت داده، شوقی افندی به عنوان جانشین عباس افندی تعیین می‌گردد. اما این جانشینی با اختلافاتی از سوی بهائیان روبه‌رو می‌شود. گذشته از آن، اگر صحّت این وصیت‌نامه را بپذیریم، لازمه‌اش سرپیچی عباس افندی از دستور پیامبرخوانده‌ی بهائیت را به دنبال خواهد داشت.

پس از مرگ عباس افندی، مادر شوقی افندی (ضیائیه: دختر عباس افندی)، وصیت‌نامه‌ای را عرضه و به پدر نسبت داد! در این وصیت‌نامه، عباس افندی بر خلاف وصیت پیامبرخوانده‌ی بهائیان، نوه‌ی دختری خود (شوقی افندی) را به عنوان پیشوای بهائیان انتخاب نمود.(عبدالبهاء، الواح وصایا، صص 12-11)
از این‌رو، عده‌ای از بهائیان با استناد به این‌که الواح وصایا، بسیار پیش از مرگ عباس افندی نوشته شده و وی بعدها از انتصاب شوقی به عنوان جانشینی خود، پشیمان شده و او را خلع نمود؛ بنای مخالفت با جانشینی شوقی گذاشتند. شوقی نیز پس از به قدرت رسیدن خود، با زیر پا نهادن اصل اُلفت و محبّت در این آیین و با ابراز تندی بسیار به معترضین جانشینی خود، آنان را اَبله، فریب‌کار، نادان، کلاغ، بی‌شعور و خودسَر خطاب کرد!(شوقی افندی، توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق، ص 320)
اما به صورت کلّی، در جانشینی شوقی افندی، دو احتمال موجود است: 1. عباس افندی بر خلاف وصیّت پیامبرخوانده‌ی بهائیان عمل کرده است. (در این صورت دلیلی برای پیروی سایر بهائیان از دستورات پیامبرخوانده‌ی بهائیت باقی نمی‌ماند). 2. وصیت‌نامه‌ی منصوب به عباس افندی جعلی بوده و جانشینی شوقی، باطل است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عباس افندی به عنوان دومین رهبر تشکیلات فرقه‌ی بهائیت، در الواح وصایایی که به او نسبت داده می‌شود، بر خلاف وصیت پیامبرخوانده‌ی بهائیان، شوقی افندی (نوه‌ی دختری خود) را به عنوان پیشوای بهائیان انتخاب نمود.[1] از این‌رو بهائیان هرچند که برخی از آنان در صحت وصیت عباس افندی تردید جدی داشتند، پس از مرگ او ملزم به پیروی از شوقی افندی شدند. اما رهبری پیشوای سوم بهائیت بر این فرقه، با اختلافاتی همراه بود که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
پس از مرگ عباس افندی، مادر شوقی افندی (ضیائیه خانم: دختر عباس افندی)، وصیت‌نامه‌ای را عرضه و به پدرش نسبت داد. ضیائیه خانم مدعی شد که این وصیت‌نامه را از زیرزمین خانه‌ی پدرش یافته است. نکته قابل تأمل آن‌که در این وصیت‌نامه، بر جانشینی شوقی افندی به رهبری بهائیان، تأکید شده بود.[2]
بهائیانی که به عباس افندی و شوقی افندی نزدیک بودند و از مناسبات میان آن‌دو و ویژگی‌های شخصیتی آن‌ها آگاهی داشتند، معتقد بودند که کتاب الواح وصایا، بسیار پیش از مرگ عباس افندی نوشته شده است. چرا که عباس افندی، بعدها از انتصاب شوقی به عنوان جانشینی خود، پشیمان شده و او را خلع نمود. زیرا با توجه به ویژگی‌های اخلاقی شوقی افندی، بعید بود عباس افندی او را به جانشینی خود انتخاب کند. از این‌رو این عده مدعی‌اند، عباس افندی این وصیت‌نامه را در هنگام تسلط دولت عثمانی بر سرزمین فلسطین (هنگامی که عبدالبهاء گمان می‌کرد فرمانروای عثمانی قصد کشتن او را دارد) نوشته و در آن هنگام شوقی افندی، تنها سه سال داشته است. بدین وسیله عبدالبهاء تنها قصد حفظ آیین بهائی را پس از خود داشته؛ اما بعدها از این انتخاب پشیمان شده است. دلیل این گروه این است که پس از تسلط انگلیس بر سرزمین فلسطین، با توجه به آن‌که عباس افندی از آزادی کامل برخوردار بود و به برخی از نقاط دنیا نیز سفر کرد، اما هیچ‌گاه نه صراحتاً و نه تلویحاً به جانشینی شوقی افندی، حتی گریزی هم نزد![3]
برخی دیگر نیز بر این باورند که اصل کتاب الواح وصایای منتسب به عباس افندی، مطلقا جعلی می‌باشد. بهائیان پیرو این عقیده را بهائیان اصلاح طلب[4] می‌خوانند. بهائیان اصلاح طلب امروزه، توسط فردی به نام «فردریش گلایشر»[5] رهبری می‌شوند.
اما در مقابل، شوقی افندی اهمیت بسیاری برای الواح وصایا قائل بود، تا جایی که در اهمیت این کتاب نوشته است: «حضرت بهاءالله در کتاب اقدس و حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا که مؤیّد و متمّم و ملازم کتاب اقدس است، اصول کلّی بنیان جامعه‌ی بهائی را به نحوی بیان فرموده‌اند که احدی منکر آن نتواند شد».[6] از این‌رو شوقی افندی، پس از به قدرت رسیدن خود، با زیر پای نهادن اصل اُلفت و محبّت در این آیین [7] و با ابراز تندی بسیار به معترضین جانشینی خود، می‌نویسد: «گروهی از بُلَها (اَبلهان) در دیار مصریه به تخریب اساس جامعه و استبدال آن به جمیعه‌ی موهومه به کمال تدلیس (فریبکاری) پرداختند و در مهد آیین ذوالجلال (ایران) مشتی از سُفها (نادانان) و علی رأسهم الناعق الاکبر (کلاغ بانگ دهنده‌ی بزرگ بر سرشان)، به نهایت وقاحت (بی‌شرمی) بر هتک حرمت دین الله قیام نمودند. در اِمریک زنی بی‌شعور خودسرانه فریاد برآورد که الواح وصایای غصن برومند شجره‌ی بهاء و منقوش به قلم گُهربارش بی‌اصل و مجعول است...»![8]
اما با توجه به آن‌که پیامبرخوانده‌ی بهائیت در وصیت‌نامه‌ی خود، جانشینی محمدعلی افندی (دیگر پسر خود) را پس از عباس افندی (پسر بزرگش) تعیین کرده بود [9]، در انتخاب شوقی افندی به عنوان جانشینی عباس افندی، دو احتمال باقی می‌ماند.
اول: آن‌که عباس افندی بر خلاف وصیّت پیامبرخوانده‌ی بهائیان عمل نموده و نوه‌ی دختری خود را به عنوان پیشوای بهائیان معرفی کرده است. در این صورت عباس افندی از دستور پدر و پیامبرخوانده‌ی خود، تخطی نموده است. در این فرض، دیگر دلیلی برای پیروی سایر بهائیان از دستورات پیامبرخوانده‌ی این مسلک باقی نمی‌ماند.
دوم: یا وصیت‌نامه‌ای که به عباس افندی (در خصوص جانشینی شوقی افندی) منتسب شده است، جعلی بوده و در این صورت، رهبری شوقی افندی بر بهائیت، هیچ مبنایی ندارد. بنابراین، اعتقاد بهائیان بیت‌العدلی در به رسمیت شناختن شوقی افندی بر پیشوایی مسلک بهائیت، بی‌پایه و اساس است و بیت العدل تشکیل شده توسط شوقی افندی، از هیچ جهت اعتبار و رسمیت ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: اندکی پیرامون به قدرت رسیدن شوقی‌افندی
[2].عباس افندی، الواح وصایا، پاکستان: مطبعه استرلینگ، 1960 م، ص 12-11.
[3]. مراجعه کنید به کتاب: خاطرات صبحی و پیام پدر، نوشته‌ی فضل‌الله صبحی مهتدی.
[4]. Reform Bahai Faith.
[5]. Frederick Glaysher.
[6]. هوشنگ فتح أعظم، نظم جهانی بهائی (منتخباتی از آثار صادره از قلم شوقی افندی)، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، نشر دوم، 1995 م، ص 26.
[7]. ر.ک: عبدالبهاء، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی، لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری بزبان‌های فارسی و عربی، مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 127 بدیع، ج 2، ص 146.
[8]. شوقی افندی، توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق، لانگنهاین آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، 1992 م، ص 320.
[9]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، الواح بعد از اقدس، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ص 135.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.