نقد برخی از عملکردهای انجمن حجّتیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انجمن حجّتیه یک تشکل مذهبی ویژه با هدف مبارزه با بهائیت از اواسط سال 1330 در تهران و سپس سایر شهرها پدید آمد. این انجمن به دلیل گستردگی فعالیتهای بهائیان، با ساماندهی تشکیلاتی منظم و کادرسازی نیرو، همه توان خود را برای خنثی سازی تبلیغات فرقه ضاله بهائیت به کار میبست. از دیدگاه برخی محققین، «بدون تردید انجمن حجّتیه، سهم بزرگی در آموزشهای دینی برای نسل جوان جدید داشته؛ جوانان با شرکت در جلسات تدریس و آموزش، طوری آماده میشدند که در برابر اندیشههای الحادی دیگر، از جمله مارکسیسم نیز میتوانستند بایستند».[1] اما در عین حال بسیاری از مذهبیون، خصوصا جریانهای اسلامی مبارز انتقادات اساسی به عملکرد انجمن داشتند زیرا؛ «اولا، ریشه نشر بهائیت خود رژیم پهلوی بود و ثانیا، اینکه مبارزه با بهائیت نوعی انحراف از مسیر مبارزه بر ضد رژیم پهلوی و جایگزینی معلولها به جای علتهاست».[2]
اختلاف مبارزان مذهبی و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان و انقلابیون دیدگاهی وسیع و عمیق به جریان بهائیت، ریشهها و شیوه برخورد با آن داشتند، آنها معتقد بودند که بهائیت زیرمجموعهای از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهائیت هم خود به خود از بین خواهد رفت. اما انجمن حجّتیه تنها تکلیف را در مبارزه با بهائیت منحصر میکرد و حتی این پندار غلط را ترویج میکرد که علما و مسلمانها باید برای رویارویی با خطر بهائیت نه تنها با رژیم شاه همدست و همراه گردند، بلکه باید به سمت ابرقدرت غرب نیز دست همکاری دراز کرده و از پیشرفت سرطانی بهائیت جلوگیری کنند![3] و حال آنکه علت تقویت و رشد بهائیت، شاه ایران، رژیم اسرائیل و آمریکا بود و به صورت طبیعی اگر شاه از بین میرفت، بهائیت و مفاسد آن هم از بین میرفت. از دیدگاه منتقدین، چگونه است که وزرای بهائی شاه هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن حجّتیه قرار نگرفتند؟! در زمانی، بیش از نیمی از وزرای کابینه پهلوی، بهائی بودند آنگاه انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه میگیرد! بهائیتی که ریشه و حامیانش رژیم پهلوی، اسرائیل، آمریکا و انگلیس بود، چگونه است که انجمن حجّتیه هیچگاه با علّت بهائیت، یعنی آمریکا و اسرائیل مبارزه ننموده است.[4]
حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی درباره مواضع و عملکرد این انجمن میگوید: «گروهی سالها پیش به فکر افتادند که با بهائیها مبارزه کنند و انجمن را تشکیل دادند؛ کارشان این بود که بهائیها را شناسایی میکردند و در جلساتشان میرفتند و اینها را محکوم میکردند و جلوی جذب شدن مسلمانها به آنها را میگرفتند، به طور کلی با بهائیت مبارزه میکردند. رژیم از اینگونه کارها خوشش میآمد چون اینگونه کارها خیلی به رژیم برخورد نمیکرد و یک مقدار از نیروهای مؤمن انقلابی را مشغول میکرد... در سراسر کشور هم شبکه اینها باز شده بود، مزاحمتی هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یکسری از نیروهای مبارز را جذب میکردند، ما با اینها مخالف بودیم... مسأله مهم ما پیش از پیروزی این بود که چرا اینها به مسئله جنایات رژیم بیتفاوتند؟ ما میگفتیم خوب اینکه رژیم به شما اجازه میدهد با بهائیت مبارزه کنید، این سرگرمی است و الا خود رژیم، بهائیها را دارد تقویت میکند. آن موقع وزیر جنگ، بهائی بود پزشک مخصوص شاه، بهائی بود و پستهای حساس کشور را به بهائیها میدادند... .[5] شهید رجایی نیز در اینباره میگوید: «آن موقعی که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد میکشیدند، اینها رفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است، یا باطل است. و دقیقا در مقابل با مبارزه قرار گرفته بودند...».[6] در پایان اینگونه نتیجه میگیریم، گرچه انجمن حجتیه با تبلیغات خود در ظاهر خدماتی به اسلام کردهاند اما سران این انجمن با عدم شناخت صحیح از اصل و ریشه و حامیان بهائیت دچار اشتباهاتی گردید و به گونهای با سادهاندیشی و سطحینگری در مقابل حرکت انقلاب اسلامی که با ریشه و حامیان بهائیت مبارزه میکرد، قرار گرفت، در این راستا رژیم پهلوی از این سادهاندیشی آنان سوء استفاده کرد و سران آن را دانسته و ندانسته، بازیچه دستی برای خود قرار داد.
پینوشت:
[1]. سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، پیشین، ص378-368.
[2]. همان، ص377.
[3]. جریان شناسی انجمن حجتیه، همان، ص118.
[4]. بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه، مرتضی فیروزآبادی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[5]. مجله مصاحبههای زبان گویای انقلاب، شماره 19، عروةالوثقی، شماره85.
[6]. در شناخت حزب قاعدین زمان، پیشین، ص33.
افزودن نظر جدید