سخن اوستا و ناكامی باستانگرايان در تطبيق اسطوره‌ها با كورش

  • 1394/06/25 - 10:04
تاریخ ایران، در گذر تاریخ همواره دربردارنده نقاط روشن و تاریک بسیار بود. نقاطی روشن که برخاسته از روح متعالی مردمان این سرزمین بود برای همیشه در تاریخ می‌درخشد. از سویی نقاطی تاریک نیز وجود دارد (مانند دیگر جوامع و تمدن‌ها) که نباید از آن فرار کرد، بلکه باید از آن عبرت گرفت. چه اینکه گذشته، چراغ راه آینده است. در مطالعه تاریخ هخامنشیان (و مخصوصاً شخصِ کورش)...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تاریخ ایران، در گذر تاریخ همواره دربردارنده نقاط روشن و تاریک بسیار بود. نقاطی روشن که برخاسته از روح متعالی مردمان این سرزمین بود برای همیشه در تاریخ می‌درخشد. از سویی نقاطی تاریک نیز وجود دارد (مانند دیگر جوامع و تمدن‌ها) که نباید از آن فرار کرد، بلکه باید از آن عبرت گرفت. چه اینکه گذشته، چراغ راه آینده است.
در مطالعه تاریخ هخامنشیان (و مخصوصاً شخصِ کورش) ما با روایات متعددی مواجه هستیم. در منابع یهودی و یونانی، کورش شاهِ شاهان است که به شرق و غرب لشکر کشید و سرزمین‌های بسیاری را به چنگ آورد. لیکن در منابع کلاسیک ایرانی، چنین سخنی در میان نیست. بلکه کورش تنها یک فرمانده نظامی و حاکمی دست نشانده از سوی بهمن اردشیر (شاه کیانیان) است. ابوریحان بیرونی با پذیرش این نکته (که کورش اصلاً شاهِ شاهان نبود) می‌افزاید که یونانیان درباره کورش اغراق (بزرگنمایی) کرده‌اند و به زندگی او حالت اساطیری داده‌اند. در حالیکه سخن آنان -یونانیان- دقیق نیست. [1] به هر روی در تواریخ مکتوب و شفاهی ایرانی، هیچ گاه کورش به عنوان یک شاه بزرگ مطرح نبوده است. حتی شاهنامه که دربردارنده زندگانی شاهان است، اما نامی از کورش نبرده است. امروزه کَسانی هستند که برای رفع این تعارض و کاستی، به یکسان بودنِ کورش با شخصیت‌هایی چون کیخسرو و فریدون (از پهلوانان و شاهان نامی دوران بسیار دورِ تاریخِ ایران) اصرار دارند! این نوشتار، ادعای فوق را با محوریت اوستا بررسی می‌کند. لیکن به عنوان مقدمه باید دانست که کورش دوم (مشهور به کورش بزرگ و کوروش کبیر) از سال 559 تا 529 (یا 530) پیش از میلاد حکومت می‌کرد. [2]
   - پرده اول:
افرادی که کورش را به فریدون و یا کیخسرو تطبیق می‌دهند، دقت نکرده‌اند که اگر به راستی به سخن خود اطمینان دارند، چرا یکی از دو گزینه (فريدون-كيخسرو) را انتخاب نمی‌کنند؟! همین تردید (که خود نیز نمی‌دانند کورش همان کیخسرو است یا فریدون؟) نشانگر عدم آگاهی و عدم اطمینان به این ادعا است. یعنی خود نیز به این سخن ایمان ندارند، و صرفاً به جهت خالی نماندن عریضه، به چنین ادعاهای عجیب و نامعقولی چنگ می‌زنند.
   - پرده دوم:
یشتها مربوط به عصری پیش از هخامنشیان (یا نهایتاً هم‌عصر با هخامنشیان) است. موبد پدرام سروش پور در مقاله «یشتها با ارزش‌ترین و مهم‌ترین ادبیات مزدیسنا» می‌نویسد: «یشتهای بزرگ و اصلی خیلی کهن بوده و با توجه به قواعد دستوری و کلامی و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته متعلق به دوره‌هایی می‌باشند که زبان اوستا، زبان رایج زمان بوده است... استاد پورداود بر این باور است که ممکن نیست عهد انشاء یشتها پس از هخامنشیان که در اواخر قرن ششم پیش از میلاد حکومت می‌کرده‌اند بوده باشد.»[3] موبد کورش نیکنام نیز به نقل از منابع مدنظر خود گفته است: «نگارش یشت‌ها به پیش از دوره پادشاهی هخامنشیان در ایران باز می‌گردد.»[4] خانم مری بویس (ایران‌شناس بریتانیایی و استاد مطالعات شرق دانشگاه لندن) نیز در جدیدترین پژوهش‌ها به این نتیجه رسید که اوستای متأخر مربوط به 800 سال پیش از میلاد و قبل‌تر از آن است. [5] (یعنی یشت‌ها در جدیدترین سروده‌هایش مربوط به حداقل 300 سال قبل از هخامنشیان است.) این درحالی است که در یشت‌های اوستا بارها و بارها از کیخسرو نام آورده است. از جمله در اَوستا، آبان یشت، بند 49، درواسپ یشت، بند 18 (داستانِ انتقام گرفتنِ کیخسرو از افراسیاب)، فروردین یشت، بند 97-142 و همچنین در زامیاد یشت، بند 93 و غیره. [6] همچنین نام فریدون در درواسپ یشت: بند 13؛ فروردین یشت: بند 97-142؛ بهرام یشت: بند 40؛‌ رام یشت: 23؛ زامیادیشت: بند 36و 92؛ آبان یشت: بند 33 و... آمده است. [7] روشن است که یشت‌ها پیش از هخامنشیان یا در عصر هخامنشیان سروده شده است، و همین کتاب معتقد است که فریدون و کیخسرو صدها و بلکه هزاران سال پیشتر (در گذشته‌های دور) زندگی می‌کرد. و لذا کورش نمی‌تواند فریدون و یا کیخسرو باشد، چون میان این دو صدها و بلکه هزاران سال اختلاف زمانی وجود دارد.
   - پرده سوم:
در ریگوِدای هندوها نیز از کیخسرو و فریدون نام برده شده، [8] و مخصوصاً فریدون که در ریگودا با لقب ptyaâ خوانده شده است. [9] جالب است بدانیم که امروزه طبق جدیدترین نظریات زبان‌شناسی، ریگودا به حدود 1500 سال قبل از میلاد نسبت داده می‌شود (یعنی حدود 3500 سال پیش). [10] موبد جهانگیر اوشیدری نیز ریگودا (و سایر متون ودایی) را مربوط به هزار تا دوهزار سال قبل از میلاد می‌داند (یعنی حدود 3000-4000 سال پیش).[11] پس شخصیت‌هایی چون فریدون و کیخسرو، حداقل 3500 سال (بلکه بیشتر) قدمت دارند! کورش کبیر، حداقل هزار سال پس از فریدون و کیخسرو متولد شده است! شاید هم دو هزار یا سه هزار سال پس از آنان! اکنون چگونه می‌توان ادعا کرد که کورش همان فریدون و کیخسرو است؟!
   - پرده چهارم:
ممکن است گفته شود که میان زندگانی کورش و زندگی فریدون و کیخسرو شباهت‌هایی هست. که این نشان می‌دهد، این کورش همان فریدون است، و اگر فریدون نباشد ممکن است کیخسرو باشد! در پاسخ می‌گوییم، که اولاً باید روشن شود که کورش، همان فریدون است یا کیخسرو؟! چون نمی‌توان در آنِ واحد او را در دو ذات متمایز شناخت! و عرض شد که همین اختلاف و تردید و دودلی در تطبیق کورش با فریدون و کیخسرو، خود دلیلی بر غیرقابل اعتماد بودنِ این ادعا است. در ثانی، دلایل روشن و مبرهن وجود دارد که فریدون و کیخسرو هزاران سال پیش از کورش می‌زیستند. پس یکی بودنِ این‌ها بی‌معنی است. ثالثاً در زندگی همه انسانها و مخصوصاً در داستان زندگی پادشاهان، نقاط مشترک و شباهت‌هایی وجود دارد، همانگونه که تفاوت‌هایی وجود دارد. وجود چند شباهت در داستان زندگی افراد، دال بر یکی بودنِ آن‌ها نیست. مخصوصاً با وجود تفاوت‌های بسیاری که هست. اما همان شباهت‌ها نیز قابل توجیه است. بدین صورت که یهودیان و یونانیان، زندگانی اسطوره‌ها و حکایاتِ گذشتگان ایرانیان را به غلط به نام کورش نوشتند. (از همین روی در منابع یونانی، اختلاف پیرامون تاریخ زندگی کورش بسیار است). همانگونه که ابوریحان بیرونی گفته است که اهالی مغرب (یهودیان و یونانیان) چنین گفتند و در نگارش تاریخ، دچار خطا و بی‌دقتی شدند (بنگرید به پیوندِ شماره 1 در پی‌نوشت‌ها.)

پی‌نوشت:

[1]. بنگريد به «عدم تطبیق تاریخی کورش و کیخسرو»
[2]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، چاپ پنجم ۱۳۸۹، ص 397 ؛ والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، ۱۳۹۲. ص 87
[3]. موبد پدرام سروش پور، یشتها با ارزش‌ترین و مهم‌ترین ادبیات مزدیسنا، برگرفته از تارنمای دين بهی، 24 تیر 1391، به نقل از ابراهيم پورداود، یشت‌ها، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1356. ص 8-9.
[4]. موبد كورش نيكنام، مقاله «جایگاه یشت‌ها در فرهنگ وادبیات اوستایی» برگرفته از تارنمای شخصی ايشان (kniknam.com)
[5]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ویراست دوم، ۱۳۹۱، ص 17
[6]. اوستا، ترجمه دکتر دوستخواه، تهران: نشر مروارید، 1391. جلد 1، صفحه 306، 348-349، 426 و...
[7]. اوستا، همان، جلد 1، صفحه 347، 426، 439، 451، 491، 502 و...
[8]. محمود كوير، فرجام نافرجامي‌ها، لندن، اچ اند اس مديا (H&S Media)، ص 35
[9]. ابوالقاسم اسماعیل پور، شاهنامه گذار از اسطوره تا حماسه، برگرفته از تارنمای انسان شناسی و فرهنگ (anthropology.ir).
[10]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ویراست دوم، ۱۳۹۱، ص 17
[11]. موبد جهانگیر اوشیدری، همان، 465

تولیدی

دیدگاه‌ها

درود بر شما عده‌ای کیخسرو را همان هوخشتره پادشاه ماد می دانند و گنگ دژ را همان نینوا پایتخت آشور و جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب تورانی را همان فتح نینوا توسط هوخشتره پادشاه ماد می دانند که به انقراض حکومت آشور انجامید (نمونه آن در ویکی پدیای پارسی موجود است)

با سلام درمورد خود اوستا بهتره بدونید اوستای موجود درطی زمان از12هزارصفحه تا روزگارساسانی به 3هزارصفحه تبدیل شده وآن هم درهم برهم وبه واقع کسی نیتواند به قطع درمورد قدمت تاریخی قسمت های این کتاب نظربده وآنچه هم که گفته می شود درحدنظرات شخصی است.علاوه برآن تحریفات عامدانه درتایخ رسمی وهمچنین تاریخ سنتی باعث می شود ما به سادگی نتوانیم حکم کلی درمورد عدم تطابق این اشخاص بدهیم .حتی باپذیرفتن منطق شما که معتقدید داستان این شخصیت ها اسطوره بوده ومتعلق به زمان پیشتر ازکوروش بازاشکالی به وجود نمی آید چراکه گاه درمتون دینی درموردشخصیت هاوداستان هایی صحبت می شود که متعلق به زمان آینده است ونه حال .ازطرف دیگرطبق آیات قران اجنه قادربه استراق سمع درآسمان بودند وقادربودند گاه حوادثی راکه درآینده اتفاق خواهدافتاد متوجه شده وازطریق ارتباط باکاهنان وجادوگران این مطالب رابه مردم برسانند.بنده به شخصه معتقدبه تطابق شخصیت فریدون وکوروش هستم وشخصیت کیخسرو راهم بازتکرارچندین شخصیت درتاریخ می دانم که بخشی ازداستان کوروش راهم شامل می شود ولی به قطع کوروش همان کیخسرونیست.

تطبیق فریدون و کورش یک تطبیق ذهنی و شاعرانه و عاری از هرگونه استناد و استدلال و فاقد دقت علمی و تاریخی است. در حد فرضیات رؤیایی است. نه بیشتر.

در واقع متن شما از همونجایی غلط بود که شاهنامه را کتیبه ای فرض کرده اید که در حال بیان دقیق تاریخ عهد باستان ایران هست در واقع شاهنامه کتابی اساطیری هست که شخصیت های اوستا و تاریخ باستان را گرفته و تغییر داده در اوستا کَوی‌هَئوسروه کوروش نیست و کاملا درست هست اما شاهنامه نیامده مطالب اوستا رو دقیق بازگو کند همانطور که اگر پژوهش کرده باشید متوجه حجم تفاوت ها میان شخصیت های شاهنامه و اوستا میشوید و اما اینکه حال کیخسرو در شاهنامه از کجا معلوم شود که کوروش هست باید اول عرض کنم که شاهنامه کتیبه ی باستانی نیست و فردوسی هم فردی تاریخ نگار نبوده که تاریخ را بازگو کند این‌کتاب اساطیری هست و تاریخ را با تغییرات و بال و پر دادن عرضه کرده است همانطور که اسکندری که در شاهنامه از او یاد می شود دقیقا چه کسی است؟! چرا پدرش داراب پادشاه ایران است و پس از او اشکانیان می‌آیند؟! بدون شک اسکندر شاهنامه آمیختگی‌هایی با الکساندر مقدونی دارد اما با شخصیت‌ها و داستان‌های ایرانی هم آمیختگی شدیدی پیدا کرده است این در مورد کوروش کبیر هم صادق هست .بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی می‌بیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیهٔ اول پارسی است بیرون می‌آید و همهٔ جهان را فرا می‌گیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا می‌آورد که کوروش بزرگ آینده‌است آستیاگ دستور می‌دهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانوادهٔ شبانی می‌پروراند و چون مسئله آشکار می‌شود، هارپاگ کفارهٔ این گناه را بسیار سخت می‌پردازد. همانندی‌هایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه می‌یابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور می‌دهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامه‌است. با همهٔ اختلاف در جزئیات، همانندی‌ها را در داستان هرودوت و شاهنامه می‌توان چنین طبقه‌بندی کرد: افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آستیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای این‌که خانواده‌اش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ گنگ دژ پناه می‌برد و سپس در دریای چیچست ناپدید می‌گردد و کیخسرو دستور شکنجهٔ گرسیوز برادر افراسیاب را می‌دهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم می‌کند. پایان زندگی کوروش نیز آن‌چنان‌که کسنوفون نقل می‌کند و وصیت‌های او، صحنه‌های روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد می‌آورد. و اما یک مطلب نادرست دیگر در نوشته تان این بود که اثبات نادرست بودن وجود کوروش در شاهنامه سردرگمی در گزینش نمونه ی اساطیری کوروش در این‌کتاب بود اینکه مشخص نیست کوروش فریدون هست یا کیخسرو که اینهم باز بدلیل اینست که شاهنانه کتابی اساطیریست و معلوم نیست شاید حتی کوروش بر هردو شخصیت فریدون و کیخسرو در طول زمان اثر گذاشته است که بعد فردوسی که روایت ها را جمع کرده ما شاهد شباهت هایی میان کوروش و فریدون و کیخسرو هستیم .

بدترین فقر، آن است که دست گدایی به دشمن خود دراز کنید. دوستداران کوروش به این فقر ذلت بار دچارند. تمام این تظبیق‌ها بین کوروش و کیخسرو (که اساساً تطبیق غطلی است) مبتنی بر پذیرش متون یونانی به عنوان تاریخ و پذیرش شاهنامه و تواریخ ایرانی به عنوان اساطیر و افسانه و حرفهای پای منقل است. روایات زرتشتی و اساساً حافظه تاریخی ایرانیان باستان، بسیاری از جزئیات را به خاطر سپرده است. شخصیتهای مشهور و مطرح یک ملت هیچ گاه فراموش نمیشوند. اما چه شد که کوروش فراموش شد؟ و شما امروز برای احیای آن دست نیاز به سوی دشمنان خود دراز کرده اید؟ و آسمان و ریسمان را به هم می‌بافید؟ کوروش اگر نماد هویت ایرانی بود، نمی‌بایست فراموش میشد

کسانی که با بی طرفی و بدون تعصب کوروش پرستی به تاریخ نگاه می کنند در می یابند که دوره ماد و پیش از آن با شکوه تر از دوران هخامنشی بوده در صورتی که به نظر بنده کوروش به تبار ایرانیان با وارد کردن یهودیان به ایران خیانت کرده و هرودوت هم میگه که مادها بعدا از یاری کردن کوروش بر ضد آستیاگ پشیمان شده و در قیام گئوماته در سراسر ایران بر ضد داریوش هخامنشی شورش می کنند. از یک سده پیش صهیونیست ها هستند که تاریخ ایران رو خلاصه در کوروش کردند و روش مانور می دن و در زمان خشایارشاه هم که فاجعه هلوکاست ایرانی رو با استر ایجاد کرند. افتخار کردن به ایران می بایست مردم و تاریخ اجتماعیش باشه نه صرفا تاریخ شاهانش.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.