بهائیت در عصر حاضر
کانال تبلیغی بهائیت در پاسخ به اینکه به چه کسی باید بیشتر محبّت کرد، با نقل جملهای از پیشوایان این فرقه، مدعی شد که غیربهائیان در این خصوص در اولویت هستند. اما از آنجا که غیربهائیان از دید پیشوایان بهائی از کمترین ارزشی برخوردار نبوده و مدام به آنان توهین میکردند، دستور به چنین برخوردی با غیربهائیان، تنها جنبهی تبلیغی دارد.
مبلّغان بهائی در توجیه پیشبینی عبدالبهاء در خصوص آمدن 24 پیشوای الهی، مدعی شدند که تنها چيز مشابهی که در آثار حضرت عبدالبهاء با اشاره به عدد 24 ذکر گرديده، 24 پير است که توضيح زيادی هم در مورد آن داده نشده است. این در حالیست که جناب عبدالبهاء در مفاوضات خود، صراحتاً از 24 پیشوای بهائی و سلطنت آنان سخن گفته است.
شوقی افندی در مقام تمجید از نظام رهبری بهائیت پس از عبدالبهاء (که بر دو رکن ولیامر و بیتالعدل) استوار است، آن را یگانه و بیشباهت به هیچکدام از حکومتهای دیکتاتوری و یا دموکراسی معرفی میکند. این در حالیست که: اولاً: با توجه به اختیارات ولیامرها، این نوعِ حکومت، دیکتاتوری محض است. ثانیاً: این نوع حکومت دوام چندانی نداشت.
شوقی افندی به عنوان اولین و آخرین ولی امر بهائیان، ضمن پایین دانستن مقام خود از مفام بهاء و عبدالبهاء، قلم به نصیحت ولیامرهای پس از خود میفرساید. این اقدام شوقی افندی در حالیست که بر اساس اظهارات بیت العدل حیفا، وی شخصی را به جانشینی خود برنگزیده! حال غیبگویی پیشوایان بهائی غلط از آب درآمده یا بیتالعدل حیفا بهائیان را فریب میدهد؟!
پیشوایان بهائی، بسیاری از آثار خود را به زبان عربی (آن هم برای مردم ایران زمین) نگاشتهاند! اما از این عجیبتر اینست که تشکیلات بهائیت، اجازهی ترجمهی همین آثار عربی را نیز نمیدهد! در نتیجه آیا جز اینست که با ترجمهی کتابی چون «اقدس» و مطالعهی آن توسط بهائیان؛ پیروان بهائیت به سُستی و غیرالهی بودن اساس بهائیت پی خواهند برد؟!
حسینعلی نوری پیامبرخواندهی بهائیان در کتاب ایقان خود، صراحتاً با قِشر علمای دینی و روحانیون مخالفت ورزیده و آنان را عامل گمراهی بشریت در طول تاریخ معرفی میکند. این در حالیست که وی در کتاب اقدس خود، از علمای مسلکش به نیکی یاد و آنان را ملاک تشخیص میان حق و باطل و عامل نجات بشریت معرفی کرده است!
در الواح وصایای عبدالبهاء، دو رکن جدا نشدنی برای رهبری جامعهی بهائیت، به نامهای «بیتالعدل و ولیامر» تعیین شده است. عبدالبهاء وظیفهی بیتالعدل را قانونگذاری در امور غیرمنصوص و وظیفهی ولیامر را ریاست بر آن تعیین کرده است. اما اینک که تشکیلات بهائیت از وجود ولیامر تُهی است، بیتردید نهاد بیتالعدل حیفا، مشروعیت ندارد.
دفتر جامعهی جهانی بهائی با ارسال پیامی مدعی شد: واکنش بهائیان در مقابل ظلم، نه قبول خواستههای سرکوبگران بوده است و نه پیروی از خوی و روش آنان. اما این ادعا در حالی مطرح میشود که نه تنها بهائیان و پیشوایانشان در مقابل ظالمین کُرنش کردهاند، بلکه حتی در مقابل کسانی که در برابر متجاوزین ایستادگی کردهاند نیز، موضعگیری داشتهاند.
شوقی افندی به عنوان اولین ولی امر بهائیان، یکی از پایههای نظام رهبری بهائیتِ پس از خود را مقام موروثی ولایت امری معرفی میکند. اما ترسیم چنین نظام رهبری برای بهائیان، با عقیم ماندن شوقی افندی، هیچگاه محقق نشد و پیشگویی غلطِ پیشوایان بهائی را، سندِ رسوایی دیگری بر غیرالهی بودن اساس بهائیت نمایان ساخت.
محقق آمریکایی «آبراهم ويليامز جكسن»، در جریان سفر خود به ایران، رویکرد و مواضعی که بیارتباط با حکومت آمریکا نیست، در خصوص جریان بابیت و بهائیت در ایران، اتخاذ میکند. چرا که وی با اطلاع از دستورهای غیرانسانی جناب باب، که به خشونت و برادرکُشی گستردهای در سراسر ایران انجامید، وی را مُصلح و معلّم اخلاق مینامد!
پیشوایان فرقهی بهائی در مخالفت با جشن کریسمس، صراحتاً آن را خرافات نامیده و برگزار کنندگان آن را، افرادی بیدرایت و بیشعور خواندهاند و دستور به توقف جشنها دادهاند. این در حالیست که نه تنها بهائیان به این دستور عمل نمیکنند، بلکه بیت العدل حیفای اسرائیل نیز با تزئین درخت و برگزاری رقصهای گروهی، این روز را جشن میگیرند!
بهائیانی که ادعای صلح دوستیشان گوش عالمیان را کَر کرده است، در طول تاریخ به خونریزیهای بسیاری دست زده و جنگهای بسیاری را به راه انداخته یا حمایت کردهاند. در این راستا میتوان حمایتهای بیدریغ بهائیان از رژیم غاصب صهیونیستی را برگ تاریکی از جنگطلبی بهائیان دانست.
یکی از کانالهای وابسته به تشکیلات بهائیت با انتشار عکسنوشتهای مدعی شد که جناب میرزای شیرازی (مرجع عام شیعیان)، بهائی شده است. این در حالیست که بعلاوهی آنکه مبلّغان بهائی برای این ادعای بزرگ و گزاف خود سندی ارائه ندادهاند، این سؤال را نیز بیجواب نهادهاند که چرا مؤمن به بهائیت توسط پیشوای بهائیان، «دجال» خطاب شده است؟!
هنگامی که تشکیلات بهائیت رژیم پهلوی را شکست خورده میدید، تلاش نمود تا سفرهی خود را از این رژیم جدا کرده و به عبارتی تمام جنایات و غارتهای خود را در زمان این رژیم منکر شود. اینها همه در حالیست که تاخت و تاز بهائیت در عصر پهلوی به حدی بود که موجب شد یکی از مبلّغان بهائی، محمدرضا شاه را صراحتاً بهائی خطاب کند!