اسناد
ابن عساکر از فرزند عکرمه نقل میکند که عجیب است که مردم از عمر تعریف میکنند که از نوحهسرایی بر مرده نهی میکرد؛ زنان بنی مغیره در عزای خالد بن ولید هفت روز در مدینه گریه کردند، گریبان خود چاک زدند و بر صورتهاشان لطمه زدند و در این مدت عزاداران را اطعام میکردند، و عمر از این فعل نهی نکرد.
عینی، در شرح صحیح بخاری، روایتی را در غذا دادن در عزای خالد بن ولید بیان میکند، که هیچکدام از صحابه و عمر، از این فعل نهی نکردند و آن را دلیل بر جواز اطعام در عزا میداند.
عمدة القاری، عینی، ج8، ص83.
طحطاوی مینویسد: نهی از اطعام، با روایتی در تعارض است که امام احمد و ابوداود با سند صحیح، آن را ازعاصم بن کلیب نقل کردهاند و آن روایت این است: عاصم بن کلیب، گفت: با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به تشییع جنازه یکی از انصار رفتیم؛ وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دفن بازگشتند، شخصی از طرف زن ا
ازعاصم بن کلیب، از پدرش که یکی از انصار است، روایت شده است که گفت: با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به تشییع جنازه یکی از انصار رفتیم؛ وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دفن بازگشتند، شخصی از طرف زن او، حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) را دعوت کردند؛ حضرت نیز اجابت کردند و ما نیز به همراه ایشان بو
از احنف بن قیس روایت شده است که گفت: وقتی مردم از تشییع جنازه عمر بن خطاب بازگشتند، گرسنه بودند. پس برای آنها غذا گذاشتند، ولی مردم از شدت غصهای که داشتند چیزی نمیخوردند؛ عباس بن عبدالمطلب آمد و گفت: ای مردم!
ابراهیم بن محمد بیهقی مینویسد: «از انس بن مالک روایت شده است که در میان اهل بیت (علیهمالسلام)، امام حسن (علیهالسلام) شبیهترین افراد به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودند و او بخشندهترینِ مردم زمانهاش بود. انس ذکر میکند مردی پیش حضرت آمد و از ایشان درخواست کمک مالی کرد.
ابنعساکر، مورخ مشهور اهل سنت، در کتاب خود با ذکر فضائل امام حسن (علیهالسلام) به زهد حضرت اشاره میکند و مینویسد:
قرطبی صاحب کتاب الاستيعاب در تایید دنیاپرستی معاویه و یارانش به نقل از ابوقیس اودی که از راویان مورد توثیق اهل سنت است مینویسد: «مردم به سه دسته تقسیم میشوند: دین داران که مولاعلی (علیهالسلام) را دوست دارند، دنیا پرستان که طرفدار معاویه و دوست داران او هستند و خوارج.»
وقتی امام حسن (علیهالسلام) مریض شد، مروان به معاویه نامه نوشت و معاویه به او نوشت، خبری از حسن را برای من بفرست و چون خبر شهادت او به معاویه رسید، صدای تکبیری از کاخ خضراء بلند شد که اهل شام به خاطر آن تکبیر گفتند، پس فاخته دختر قریظه به معاویه گفت: خدا چشمت را روشن کند برای چه تکبیر گفتی؟
وقتی امام حسن (علیهالسلام) مریض شد، مروان به معاویه نامه نوشت و معاویه به او نوشت، خبری از حسن را برای من بفرست و چون خبر شهادت او به معاویه رسید، صدای تکبیری از کاخ خضراء بلند شد که اهل شام به خاطر آن تکبیر گفتند، پس فاخته دختر قریظه به معاویه گفت: خدا چشمت را روشن کند برای چه تکبیر گفتی؟
وقتی امام حسن (علیهالسلام) مریض شد، مروان به معاویه نامه نوشت و معاویه به او نوشت، خبری از حسن را برای من بفرست و چون خبر شهادت او به معاویه رسید، صدای تکبیری از کاخ خضراء بلند شد که اهل شام به خاطر آن تکبیر گفتند، پس فاخته دختر قریظه به معاویه گفت: خدا چشمت را روشن کند برای چه تکبیر گفتی؟
جارالله زمخشری که نزد اهل سنت با کتابها و تالیفات معروفش، شهرهی عام و خاص است، در کتاب خود به مسمومیت امام حسن (علیهالسلام) توسط معاویه اشاره میکند و مینویسد: «معاويه صد هزار (سکهی طلا) به جعده، دختر اشعث، همسر امام حسن (عليهالسلام) داد تا آنکه ایشان را مسموم كند.
ابن ابیشیبه، استاد بخاری، محدث مشهور اهل سنت در کتابش مینویسد: «از سعید بن سوید نقل شده: معاویه، نماز جمعه را در نخیله خواند و سپس برای ما خطبه خواند و گفت: من با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد، به زيارت خانه خدا برويد، زكات بپردازيد. من میدانم که شما اين اعمال را انجام میدهيد.
ذهبی، عالم مشهور اهل سنت، به نقل از واقدی مینویسد: «من از بعضی افراد شنیدهام که میگویند: معاويه بعضی از افراد را به خدمت گرفت تا به حسن بن علی سَمّ بدهند.»
سير أعلام النبلاء، ج3، ص274.