سلفیت
سلفگراها برای سنت صحابه، حجیت موضوعی قائل شده و در صدد همردیف قرار دادن سنت صحابه با سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هستند. ایشان به این مقدار اکتفا نکرده و یکی از ملاکهای بدعت را نیز عدم پیروی از سنت صحابه قرار دادهاند.
روش بربهاری در کتاب شرح السنه نقل گرایی محض است، به همین جهت با مباحث کلامی به شدت مخالف است.
با وجود اینکه کتاب شرح السنه بربهاری از هیچ نظم منطقی پیروی نمیکند، ولی در بین وهابیان جایگاه خوبی دارد.
تکفیر با خشونت رابطهای مستقیم دارد. تکفیر راهی برای حذف مشروع مخالفین سیاسی است. پس برای کسانیکه خود را پشت سر دین مخفی کردهاند بسیار مناسب است، اما این همهی داستان نیست؛ تکفیر با برخوردهای خشن نیز رابطهای مستقیم دارد. تکفیر رابطهای مستقیم با ایجاد توحش و بیقانونی دارد.
علمکرد برخی از حکمای به اصطلاح اسلامی همچون عثمان و معاویه به حدی در مسیر خطا بوده است که علمای سلفگرا نیز بدان اعتراف کردهاند. ابوالاعلی مودودی از جمله همین علماست که بدین مطلب اقرار کرده است.
از دیدگاه ابنتیمیه مشروعیتبخشی در باب سیاست تنها از آن خداست و باید رضایت او در این باب جلب شود. در این راستا او حکومت پیامبر را به نص خداوند دانسته، اما در باب خلفاء بر مبنای خود خط بطلان میکشد.
مکتب کلامی احمد به جهت عقل گریزی بسیار زود ارزش خود را از دست داد و مکاتب دیگری چون اشعری و ماتریدی جای آن را گرفتند.
سید جمال دارای آثار علمی است که همه این آثار در مجوعهای با عنوان آثار الکامله جمع آوری شده است. مهمترین این آثار عبارت از التعلیقات علی شرح العقاید العضدیه، العروه الوثقی و خاطرات افغانی است.
سید جمال الدین خدمات زیادی به جوامع اسلامی داشت که مهمترین آن عبارت از ایجاد نهضت بازگشت به اسلام، ایجاد جریان فکری در جهان اسلام، شناساندن سلطه استعماری به مردم مسلمان و ایجاد روحیه استکبار ستیزی است.
سید جمال الدین اسدآبادی خصوصیات اخلاقی منحصر بهفردی داشت و همه زندگی خود را وقف تبلیغ و اعتلای اسلام کرد؛ وی حتی ازدواج نکرد و فرزندی نداشت.
سید جمال الدین اسدآبادی نگاه تجلیلی به شیعه دارد، ولی معتقد است مسائل اختلافی همچون خلافت پس از پیامبر در حال حاضر نباید مطرح شود.
رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در باب فضیلت امیرالمونین علی (علیهالسلام)، آن حضرت را حق خوانده و از طرف دیگر «حق» را نیز همراه حضرت علی (علیهالسلام) دانسته است.
از آنجایی که ابنتیمیه در موارد متعدد دشمنی خود را با امیرالمومنین (علیهالسلام) و اهلبیت رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به اثبات رسانده، نزول آیه ولایت را نیز در شأن امیرالمومنین (علیهالسلام) انکار کرده است.
ابنتیمیه با تجاهل و تغافل، روایات نبوی در شأن امیرالمومنین (علیهالسلام)، حتی سخن عمر و عایشه را نیز نادیده انگاشته و حاضر به بیان فضیلت و دانایی حضرت علی (علیهالسلام) نشده است.