تصوف
صلاحی معتقد است که علم الاسماء همان ودایع الهی است که از حضرت آدم (علیه السلام) سینه به سینه به ائمه اطهار (علیهم السلام) و اقطاب صوفیه و الان نیز به او رسیده است. درحالیکه ودایع الهی یکی از خصوصیاتش این است که نشانهای است برای اثبات صدق و کذب مدعیان و صحبت کردن به تمام زبان های دنیا و سخن گفتن با حیوانات ازجمله همین علم و نشانهای است که ولی خدا باید آن را دارا باشد.
محمد اسماعیل صلاحی درویش پرمدعای فرقه صوفیه گنابادی که خود را قطب برحق این فرقه میداند ادعا کرده است که ودایع الهی نزد وی است. وی ادعا کرد همان قوای ملکوتی که از علم الاسماء است در وجود اوست. درحالیکه نورعلی تابنده و جذبی نشان دادند که از قرائت صحیح قرآن عاجزند. صلاحی نیز قادر به سخنرانی بی عیب و نقص نیست، درحالیکه صاحب ودایع الهی باید بدون هیچ عیب و نقص و با فصاحت و بلاغت صحبت کند.
دراویش ادعا میکنند که به تمام عقاید و افکار دیگران حتی مخالفین خود احترام میگذارند. ولی دراویش گنابادی در مسئله بیعت با سید علیرضا جذبی نشان دادند که آنطور هم که میگویند و ادعا میکنند هم به صلح کل، آنهم حداقل در مورد فرقه و هم مسلکان خود پای بند و معتقد نیستند. چراکه در برخورد با مخالفین بیعت با قطب جدید، فحاشیهای زیادی به آنها کردند و نسبتهای بسیار زشت و ناروایی را به آنها و خانوادههایشان دادند.
گذشت زمان نشان داد آنچه دراویش گنابادی از ادب، احترام و مهربانی از آن دم میزدند، درواقع ادعایی بیش نبود. غائله خیابان پاسداران تهران در زمستان 96 و زیر گرفتن چند جوان از نیروهای بسیج و انتظامی توسط اتوبوسی که راننده آن یکی از دراویش گنابادی بود سندی شد برای رسوایی دراویش گنابادی در ادعای دروغشان مبنی بر اخلاق، ادب و مهربانی و صلح کلی که همواره دم از آنها میزنند.
متصوفه ادعا دارند که تصوف، اصل و روح دین است و فقط صوفیان مسلمان واقعی و دارای ایمان کامل هستند و غیرصوفیان فقط مسلمان ظاهری هستند. دراویش ادعای سیروسلوک الی الله و حتی بالاترین درجات ایمان و اخلاق را دارند ولی برخی از ایشان در برخورد و مواجه با مخالفین خود از بدترین الفاظ و کلمات رکیک و فحشهای بسیار زننده استفاده میکنند که با ادعای ایمان کامل و دینداری آنها در تضاد است.
دراویش گنابادی ازجمله فرقههایی هستند که قائل به صلح کل هستند و همیشه ادعا میکنند که به تمام افکار و عقاید ادیان دیگر هم احترام میگذراند. دراویش گنابادی در فضای مجازی نیز همواره از محبت و احترام به افکار و عقاید یکدیگر میگویند ولی بعد از مرگ نورعلی تابنده پرده از چهره حقیقی آنها برداشته شد. طرفداران جذبی با فحاشی، مخالفین جناب جذبی را مورد شماتت و انتقاد قرار دادند.
رنگ و بوی عرفانی بزرگان فرقهها ازجمله عللی است که باعث می شود مردم به سمت این فرقه های ضاله ولی به ظاهر معنوی روی بیاورند. مردم ساده دل وقتی با چهره زاهدانه و عبادات و القاب عرفانی این افراد مواجه میشوند بهصورت ناخودآگاه چشم بر انحرافات آنها میبندند و مفاسد و کجروی آنها در دین را نمیبینند، چراکه این افراد، ذات و حقیقت واقعی خویش را پشت چهره بهظاهر مقدس و القاب جذاب و اصطلاحات زیبا مخفی کردهاند.
مشایخ صوفیه با توصیفات عرفانی و غیرواقعی خود از قطب سبب تحریک عواطف مریدان میشوند و از همین جاست که دیگر مرید نمیتواند قوه مخیله خویش را کنترل کند و از همین رو دیگر نمیتواند مقامی انسانی برای قطب خویش متصور شود. لذا همین میشود که برخی از دراویش گنابادی در صفحات شخصی از نورعلی تابنده به حضرت مهدی (عج) تعبیر میکنند و حتی برخی نعوذبالله شهادت به یکتایی و خدایی ایشان میدهند.
بزرگ کردن یا قدیس ساختن از افراد، در فرقههای صوفیه هم که بر مبنای مرید بازی است امری کاملاً مشهود است. توصیف و معرفی قطب در فرقه های صوفیه همواره با جملات غلوآمیز همراه بوده است. کما اینکه در فرقه صوفیه گنابادی زیارت نامهای از اقطاب ساختهاند که مشتمل بر الفاظ سنگین و در راستای همان قداست بخشی است. درحالیکه دین مبین اسلام مخالف تقدس بخشی به افراد است.
مشایخ و مریدان صوفی از قطب خود قدیسی میسازند صاحب کمالات و صفاتی که حتی اهلبیت (ع) نیز آن صفات را برای خود قائل نیستند. صفاتی مانند الوهیت و خالقیت که منحصر در ذات پروردگار است را نهتنها در وصف برخی از اهلبیت (علیهم السلام) از زبان دراویش میشنویم، بلکه در برخی موارد آن صفات را در حق اقطاب خویش نیز بکار میبرند. درحالیکه پیامبران اصحاب خویش را از این چنین غلوی در حق آنها برحذر داشتهاند.
دراویش گنابادی از تعبیرات مختلفی مانند هادی، انسان کامل، ولی خدا یا خلیفة الله برای معرفی قطب خویش استفاده می کنند. اما برخی از دراویش این فرقه بلاهت را به حدی رساندهاند که شهادت به الوهیت و یکتایی قطب پیشین خود مجذوب علیشاه میدهند. اگر بزرگان صوفیه تعریف صحیحی از جایگاه خود میداشتند و حدومرز خود را نسبت به شأن و جایگاه انبیاء و اهلبیت (علیهم السلام) مشخص میکردند، بدون شک مریدان این فرقه دچار این انحرافات و غلوگوییهای کفرآمیز و شرک آلود نمیشدند.
در مسلک تصوف سرسپردگی و تبعیت محض مریدان از اقطاب و مشایخ، یک اصل اساسی و خدشه ناپذیر است اما گویا جانشین نورعلی تابنده یعنی سید علیرضا جذبی آنچنان موردپسند گروهی از دراویش این فرقه نیست و نه تنها تابع ایشان نیستند بلکه روی خوش نیز به ایشان نشان نمیدهند. چراکه دعوت جذبی به مشارکت در انتخابات را امری خلاف رویه اقطاب سلف این فرقه میدانند.
محمد اسماعیل صلاحی که این روزها با جذبی بر سر دعوت وی از دراویش برای شرکت در انتخابات به شدت درگیر است و هر روز بیانیه و انتقادی تازه برعلیه وی منتشر میکند، به دعوت سید محمد خاتمی از مردم برای شرکت در انتخابات نیز واکنش نشان داده و به ایشان شدیداً گلایه و وی را سرزنش کرده است.
درحالیکه حتی سران فتنه ازجمله مهدی کروبی و سید محمد خاتمی هم مردم را برای شرکت در انتخابات دعوت کردند ولی محمد اسماعیل صلاحی درویش خودشیفته که خود را قطب برحق این فرقه میداند در این روزها برخلاف جریان انقلاب و همراه و همصدا با منافقین و دشمنان ایران، در حال تخریب و غیرمشروع خواندن نظام و انتخابات است.