دیدگاه علمای اهل سنت
یکی از شبهاتی که در فضای انیستاگرام در پیج «islamonlin» وارد شد موضوع توسل بود که در آن شخصی گفت: بزرگان هرگز نگفتند که توسل به مردگان به روشی که شیعه توسل میکند جایز است. در جواب به روشنی سندی از مولوی محمد عمر سربازی مبنی بر جواز توسل آورده شد.
از دیدگاه علمای اهلسنت، توسل، امری شرعی و غیر قابل انکار است. به عنوان مثال، مولوی محمد عمر سربازی در کتاب کنزالدارین خود مهر صحت بر مقوله توسل زده و از سوی دیگر نیز البانی نقل میکند که اندیشمندانی همچون احمد بن حنبل و شوکانی توسل را قبول داشتند.
ابن عبدالوهاب پس از روایت جعلی «الصحابه کلهم عدول.» مینویسد: «از پیامبر احادیثی به تواتر رسیده و راویان کسانی هستند که محال است بر کذب و دروغ، همدستی کنند.» جواب: عدالت صحابه به طور مطلق منتفی است، بهخاطر اینکه برخی عادلند و بعضی عادل نیستند و عدهای مرتد و جماعتی منافق و این سخنی نیست که شیعه آن را جعل کرده باشد، بلکه پیامبر اکرم به آن خبر داده و خداوند آیاتی در این زمینه نازل فرموده است.
غلو در امور دینی به معنای زیادهروی کردن در علم و دانش افراد و بالا بردن مقام و منزلت ایشان فراتر از حد واقع را گویند که البته از نظر کلیه فرق اسلامی مذموم و ناپسند است و همگان بر این اعتقادند که نباید کسی را از حد خودش فراتر دانست.
محمد بن عبدالوهاب از شیخ مفید نقل کرده است که ایشان در کتاب «روضة الواعظین» حدیثی در نقد حدیث غدیر نقل کرده است که در پاسخ باید بگوییم که اولا: شیخ مفید کتابی به نام «روضة الواعظین» ندارد. ثانیا: بزرگان اهلتسنن مانند احمد بن حنبل از ریاح بن الحرث و احمد بن حنبل از أبی طفیل در کتب معتبرشان، حدیث غدیر را نقل کردهاند.
محمد بن عبدالوهاب از شیخ مفید نقل کرده است که وی در کتاب «روضة الواعظین» حدیثی در نقد حدیث غدیر نقل کرده است که در پاسخ باید بگوییم که اولا: شیخ مفید کتابی به نام «روضة الواعظین» ندارد. ثانیا: علمای اهلسنت مانند ابن ماجه قزوینی، محمد بن جعفر الکتانی و شعیب الأرنؤوط (معاصر) به صحت حدیث غدیر اعتراف کردهاند.
محمد بن عبدالوهاب از شیخ مفید نقل کرده است که ایشان در کتاب «روضة الواعظین» حدیثی در نقد حدیث غدیر نقل کرده است که در پاسخ باید بگوییم که اولا: شیخ مفید کتابی به نام «روضة الواعظین» ندارد. ثانیا: بزرگان اهلتسنن مانند ترمذی، ابن ماجه قزوینی و ابن حجر عسقلانی در کتب معتبرشان، حدیث غدیر را نقل کردهاند.
پیامبر فرمودند: ای گروه مسلمانان من با کسی که با اهل خیمه (اهل بیت) سازگار باشد، سازگارم و با جنگجوی با آنها در جنگم و با دوستداران ایشان دوستم، آنها را دوست ندارد مگر خوش بخت حلال زاده و دشمن ندارد مگر بدبخت حرامزاده...
دو دیدگاه در باب اثبات عصمت انبیاء بر محور حکمت الهی مطرح است. دیدگاه اول متعلق به اهلسنت است که عصمت را تنها در باب دریافت وحی از باب معجزه واجب میدانند. اما این نظر با انجام گناهان در عرصههای دیگر زندگی انبیاء سازگاراست که این موجب تنفر از ایشان میشود.
قرآنیان مدعی هستند که با توجه به فاصله زمانی تدوین احادیث با وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله)، روایات ظنی الصدور هستند و توان ایستادگی در مقابل قرآن را ندارند. پاسخ این که احادیث مفسر قرآن بوده و نه معارض, آن هم زمانی که با دلیل پی به اثبات قطعی الصدور بودن آن برده شود.
قرآنیان، سنت نبوی را تنها برای دوره خودِ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مشروع دانسته و جاری ساختن آن را برای زمان جدید، جایر نمیدانند. این دیدگاه با مخالفت جدی آیات قرآن روبروست.
گروهی از قرآنیان که از فرقههای اهلسنت منشعب شدهاند، منکر احادیث بوده و خود را در لوای قرآن قرار دادهاند. این گروه مدعی هستند رتبه پیامبر همچون دیگر مجتهدان است و جواز خطا در قول ایشان، جاری است. این قول در تقابل با خود قرآن، تاریخ و عقل است.
قرآنیون از جمله گروههای اهلسنت هستند که در پرتوی قرآن و با سوء استفاده از آن سنت نبوی را به گوشهای طرد کردهاند. ایشان معتقدند که قرآن همه چیز را بیان کرده و دیگر نیازی به سنت نیست. این در حالی است که قرآن حامل کلیات بوده و تفسیر آن به دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.
یکی از مصادیق شرک از نظر محمد بن عبدالوهاب، توسل به ارواح اولیاء الهی است. وی میپندارد ارواح انبیا و اولیاء الهی بعد از مرگ قادر به برآوردن حاجتهای طلبکار و سائل نیستند، لذا توسل به آنها موجب شرک است و این کار خلاف عقیده سلف است. اما در مقابل میبینیم که بزرگان و علمای اهلسنت توسل به ارواح اولیاء الهی را جایز میدانند.