تصوف

اگر حضرت امام در مورد هیچ کدام از فرق درویشی اظهار نظری نداشته باشند، لااقل در مورد فرقه منحرف گنابادیه با نام بردن از اقطاب ایشان، ابراز انزجار فرموده است.

استاد مطهری به عنوان عالمی که در مقام شناخت جریانهای انحرافی تبحر خاصی داشت و در مقام بیان نیز با انصاف مخصوص به خویش جریانها را نقد مینمود. تصوف یکی از این جریانهایی میباشد که استاد با دقت فراوان مورد بررسی قرار داده است و در کتابهای مختلف خویش، نقدهای این مسلک انحرافی را بیان نمودهاند.

فراماسونری، انجمن سری است که با جذب نخبگان جوامع مختلف، تلاش برای اداره تمام جهان را در سر می پروراند. مسلک تصوف از زمان دوره قاجار با تشکیل انجمن اخوت با فراماسونری پیوند تشکیلاتی برقرار نمود و تا امروز رد و پای این ارتباط در زندگی بعضی از اقطاب صوفیه، قابل ردیابی میباشد.

تصوف در برهههای مختلفی به وسیله کمک غیر مسلمانها رشد پیدا کرده است و از تأسیس اولین خانقاه گرفته تا ترویج روحیه صوفیگرایانه در سطح جهان به وسیله شبکه مختلف میتواند شاهدی بر نکته بیان شده باشد و استفاده ابزاری استعمار از بعضی از فرقه های صوفیه در معارضه با نظام اسلامی شاهدی دیگر بر این مدعی است.

یکی از اصول در سلسلههای تصوف، بیعت کردن با قطب میباشد. بدعتی که با آن، قطب را هم ردیف امام معصوم(ع) نمودهاند در صورتی که هیچ گونه دلیلی بر هم طرازی قطب و امام معصوم(ع) وجود ندارد.

اتاق فکرهایی که با واسطه یا بدون واسطه تمام فرقه های انحرافی را در زمان کنونی کنترل می کنند، سرویس های جاسوسی کشورهای استعمارگر می باشد و این باعث شده است که فرقه های انحرافی با تمام تفاوت و اختلافی که در مبانی با یکدیگر دارند، در زمان های حساس، این اختلاف ها را کنار گذاشته و با یکدیگر دست دوستی داده و با یکیدیگر در مقابل نظام اسلامی ایران متحد می شوند.

پیروان فرقه قادریه صادقیه، قطب خویش را مجدّد دین در عصر حاضر می دانند، در صورتی که باید گفت که دیدگاه آنها به علل متعدد از جمله این که آن روایتی که بیان کننده آمدن مجدّد در هر صد سال می باشد، فقط از طریق ابوهریره نقل شده است، پس از حیث سند ضعیف می باشد و از حیث معنی نیز دارای معنای صحیحی نمی باشد.

متصوفه معاصر به بزرگان سلف خویش می نازند. یکی از این اشخاص که برخی از صوفیه سلسله خویش را به او می رسانند ابوالقاسم گورکانی است. وی از جمله صوفیانی است که به ترویج انحرافات متعددی همچون تایید سماع، تقدیس ابلیس و سیدالموحدین دانستن ابلیس و... پرداخته است.

متصوفه برای اقطاب خویش مناصبی قائل هستند که از آن جمله می توان به دادن اجازه های مختلف به مریدان و مشایخ خویش مانند اجازه امام بودن برای نماز جماعت، قضاوت و ارشاد، اشاره کرد.

در بین ما سخنان و آموزه هایی وجود دارد که تصور ما بر این است که از سرچشمه وحی و از زبان معصومین(ع) صادر شده است اما با اندک پژوهشی، در می یابیم که آن سخن از معصومین(ع) نیست. البته باید خاطر نشان کرد که تمام مشهورات این گونه نیستند و نمی توان به صورت کلی تمام مشهورات را بی اساس دانست.

یکی از مباحث مطرح شده درمتون صوفیانه، بیان سلسله مراتب برای اولیای خویش می باشد که باید این سلسله مراتب با متون دینی سنجیده شود تا میزان مطالبی که متصوفه برای این اولیای خویش ذکر می نمایند به وضوح روشن گردد. یکی از این سلسله مراتب اولیا،، ابدال می باشند.

بین فرقه های تصوف و اهل حق شباهت هایی از جمله شکستن جوز، اعتقاد به افسانه هفت تنان و چهل تنان، احترام به سبیل، دم گرفتن و جمع شدن در مراسمات مذهبی و عبادی و مراسم ذکر جلی و خفی وجود دارد.

کتاب پند صالح تالیف محمد حسن بیچاره بیدختی (صالح علیشاه) بعد از تالیف، مورد توجه اقطاب بعد از خود واقع شد و با توجه به اینکه سخنان اقطاب صوفیه برای پیروانشان حجت است لذا این کتاب می تواند ملاکی باشد برای سنجش پیروان این فرقه صوفیه که تا چه میزان تابع دستورات اقطاب خویش می باشند.

یکی از انحرافات متصوفه، اعتقادات مخالف آیات قرآن است. یکی از این اندیشه های نادرست، مطالبی است که آنها در مورد ابلیس در آثار خویش نوشته اند که او سید الموحدین می باشد، در صورتی که آیات قرآن در توبیخ ابلیس بسیار است و علت اخراجش از بهشت را تکبر او می داند.