تصوف
صوفیان قرن چهارم همانند جعفر حذا و ابوالحسن پوشنجی معتقدند که در دوره ایشان جز از نامی از تصوف باقی نمانده است و تصوف امروزه به پوستهای بدون مغز شبیه است که محتوایی برای ارائه به مریدان ندارد. بنابراین گویی تصوف در همان قرون اولیه ماهیت ادعایی خود را از دست داده است.
باید اذعان کرد که صوفیه با این گونه تقیدات، آدابورسوم، زمینه جدایی و بزرگ انگاری خود را از جماعت مسلمین فراهم کردهاند. تاریخ صوفیه پر است از تزویرها و زورگوییها و زراندوزیهایی که در این لباس توسط خرقهداران صورت گرفته است که تنها نمونه کوچکی از آنها را میتوان در اشعار برخی از شاعران دید آنجا که حافظ میگوید: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد...
صاحب کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی، اهل غرور و غفلت را به چند گروه دستهبندی نموده است، و صوفیه را بهعنوان یکی از این گروهها نامبرده است. در اینجا به چکیدهای از آنها اشاره میشود: «گروه اول: کفّار و صاحبان مذاهب فاسد. که شیطان آنان را بهغفلت و تکبّر انداخته و با شبهات بیپایه آنها از راه حق بیرون کرده است. و آنان خود را حقدار میپندارند. گروه دوم: فساق و معصیتکاران...
فرقه صوفیه با اینکه ادعای سیر و سلوک الی الله را دارد، درعینحال مشاهده میکنیم کسانی که در این فرقه دارای اسم و رسم بلند و شأن و مرتبه رفیعی هستند، مورد طعن و نقد همکیشان خود واقعشده و تا سرحد تکفیر پیش رفتهاند. از میان این افراد "ابو حامد محمد بن محمد غزالی" است که مورد انتقاد همکیشان خود واقعشده است. وی در سال 450 هجری قمری...
صوفیه در مبانی اعتقادی خود قائل به رفعِ قلم تکلیف از انسان شدهاند، البته زمانی که انسان به درجه ی یقین برسد. صوفيه در پی این ادعا به آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين» تمسک کردهاند که اگر خلاف ادعای آنها را اثبات نکند، هرگز بر مطلب آنان دلالتی ندارد. متصوفه بر این باورند که انسان میتواند به مقامی برسد که دیگر از عباداتی که در شریعت...
قبل از هر چیزی باید دانست که حوزهی فعالیت فرقهی صوفیه درون دینی و درون مذهبی است و این آیتمها روش برخورد با ایشان را کمی مشکل کرده و خطر فعالیت ایشان را پر رنگ میسازد. زیرا یک مسلمان به سادگی به دین دیگری نمیگرود و یک شیعهی معتقد نیز دست از مذهب حق خود نمیکشد.